eitaa logo
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
1.1هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
15.5هزار ویدیو
28 فایل
براي بهترين دوستان خود آرزوي شهادت کنيد .. 🌷شهيد سيد مجتبي علمدار🌷 لینک ناشناس payamenashenas.ir/Shahid_Alamdar #تأسیس؛1398/1/12
مشاهده در ایتا
دانلود
🆔 @Shahid_Alamdar ✨🌸🍃✨🌸🍃✨🌸🍃 مجتبی برای کار ميکرد و زحمت ميکشید. در این راه بارها اذیت و آزار شد اما خسته نه🌿! ❤️او خالصانه برای کار کرد. تا رمق در بدن داشت برای هدایت انسانها تلاش و آنها را هدایت كرد👌. 🌺آری، او هرچه کرد برای رضای بود و این است سرخدا. در اینجا از زحمات همه دوستانی که برای جمع آوری این مجموعه تلاش كردند تشکر و قدردانی ميکنیم. ☺️ به خصوص خانواده و دوستان و همچنین یاران و همراهان او در مجموعة هیئت رهروان، آنها که با تلاش بسیار و با جمع آوری مجموعه عشق، سهم زیادی در معرفی داشتند.🌸🍃 🆔 @Shahid_Alamdar ✨🍃🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
🆔 @Shahid_Alamdar 🍃توسط واحد پرسنلي گردان مسلم بن عقيل به گروهان سلمان، كه در شلمچه مستقر بود، معرف
🌸✨🍃🌸✨🍃🌸✨🍃🌸 ⏬ ◀️خاک شلمچه و هفت تپه، شاهد بودند كه آقا عنوان يك فرمانده، بسیار متواضعانه با نيروهاي گروهان سلمان رفتار ميكرد👌. 💕او با الهام از جده اش حضرت زهرا(س) تقوا را سرلوحة كارهايش قرار داده بود😊. 📌 برخورد او در سختترين شرايط روحية نيروها را مضاعف ميكرد💪. شبي با براي شناسايي محور عملياتي همراه شديم. هوا خيلي سرد بود. بـ💨ـاد از بين نخلـ🌴ـها زوزه كشان مثل شلاق بر سر و صورت ما ميخورد و ما را آزار ميداد. 🌧به علت سـ❄️ـردي هوا چند نفري كه در پشت تويوتا بوديم به يكديگر چسبيديم. ⚡️ناگهان در آن سرماي استخوانسوز، صدايي آشنا به گوشمان خورد كه با آهنگ دلنشيني ميخواند: ✨« اي شهيدان خدايي، دشت كربلايي ...»✨ 🌺همگي تكاني به خود داديم. در آن تاريكـ🌒ـي شب، با صاحب صدا همنوا شديم🗣. حال و هوای همه عوض شد. ديگرسرمايي حس نميكرديم. آري، آن صداي گرم نوای آقا بود. ☺️ 🆔 @Shahid_Alamdar
🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 اعضای جان😍 عباداتتون قبول ان شاءالله امیدوارم خسته نشده باشید ولذت برده باشید... و تافردا منتظر باشید تا ادامـــه داستان #علمدار عشق رو باهم مطالعه ڪنیم. پس،تا... فــرداخدانگهدارتون #یازهـــــــرا(س) 🆔 @Shahid_Alamdar
خب اینم از داستان امـروز❤️😊 امیدوارم مثل همیشه همراه باشید☺️ تا یک روز دیگه ویک داستان دیگه از #علمدار عشق خدایارونگهدارتون😉 یاعلی👋 یازهرا✋ ↙️⇚ کانال عَݪَمـــدآرِــعِـشق⇛ 🆔 @Shahid_Alamdar ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
دوستان عزیز سلام آدینه همه بخیر ان شاءالله تصمیم داریم به یاری خود #سید از کرامات وعنایاتشون مطلب
🎙زمانی که تازه شهید شده بود، پدر یکی از شهدا آمده بود و دنبال علمدار می‌گشت. گفت: «من چند وقت پیش در خواب دیدم جنازه‌ای را دارند می‌برند. گفتم: این جنازه کیه؟ یکی از تشییع ‌کنندگان گفت: این علمدار ساری است. 📌یکی از دوازده سرباز آقا امام زمان(عج) بود. دوازده تا سرباز مخلص در مازندران داشت که یکی بود که شهید شد. یازده تای دیگرش هنوز هستند. گفت: اتفاقاً خود امام زمان هم تشریف آوردند که با دست خودشان شهید را داخل قبر بگذارند.» 👇👇👇👇👇 علاوه بر این چندین بیمار از طریق شهید شفا پیدا کرده‌اند. مثلاً دختر دانشجویی از تبریز خودش می‌گفت: من سرطان داشتم و دکترها ناامید شده بودند و ساعت مرگم را تعیین کردند. یکی از بچه‌های مازندران در خوابگاه دانشگاه تبریز بود. را داشت. به من گفت: این شهیدی است که جدش خیلی معجزه دارد. اگر توسل به جدش بگیری حتماً شفا می‌گیری. من آن شب و چند مدت بعد هم، پشت سر هم خواب علمدار را دیدم که می‌گفت: من برای تو جور می‌کنم که با دانشجویان بیایی شلمچه. وقتی برگشتی، شفا می‌گیری و همین هم شد. 😊😊😊😊😊😊😊😊 مهم ایمان و اعتقاد به ائمه اطهار است. اصل ایمان به خداوند است که باعث می‌شود اتفاقاتی بیفتد که خارج از تفکر انسان است.
『هرکسی‌خواهدروددرمکتب‌عشق‌حسین ثبت‌نامش‌را‌فقط‌عباس‌امضاء‌می‌کندـ 🌿♥️°•』 کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 افتادم و به دنبال آن مرد رفتم. در نقطه اي از زمين چالهاي بود، اشاره كرد به آنجا و گفت داخل شو!🤔 گفتم اين چاله كوچك است، گفت، دستت را بر زمين بگذار تا داخل شوي.به خودم جرأت دادم و اين كار را كردم! آن پايين جاي عجيبي بود. يك سالن بزرگ كه از ديوارهاي بلند و سفيدش نور آبيرنگي پخش ميشد. آن نور از عكس شهدا بود كه بر ديوارها آويخته بود.🌱 انتهاي آن عكسها، عكس خامنه اي قرار داشت. به عكسها كه نگاه كردم ميديدم كه انگار با من حرف ميزنند! ولي من چيزي نميفهميدم. تا اينكه رسيدم به عكس آقا.♥️ آقا شروع كرد با من حرف زدن. خوب يادم است كه ايشان گفتند: سوزي داشتند كه همين سوزشان آنها را به مقام شهادت رساند. مانند:شهيد جهان ّ آرا، همت، باكري، علمدار و... همين كه آقا اسم را آورد؛ پرسيدم ایشان كيست!؟💚 چون اسم بقيه شهدا را شنيده بودم ولي اسم به گوشم نخورده بود. به من انداختند و فرمودند:< هماني است كه پيش شما بود. هماني كه ضمانت شما را كرد تا بتواني به جنوب بيايي.>😭 به يكباره از خواب پريدم. خيلي آشفته بودم. نميدانستم چكار كنم. هنگام صبحانه به پدرم گفتم كه فقط به اين شرط صبحانه ميخورم كه بگذاري به جنوب بروم. او هم شرطي گذاشت و گفت؛ به اين شرط كه بار اول و آخرت باشد. 😬 باورم نميشد. پدرم به همین راحتی قبول کرد! خيلي خوشحال شدم، به مريم زنگ زدم و اين مژده را به او هم دادم. ... 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾 کانال عݪــــمدآرآݩ ــعشق🇮🇷 @Shahid_Alamdar
🇵🇸🇮🇷عَݪَـــمدآرآݩ ــعِشق
🔸ـــــــــ سلام وعرض ادب ـــــــــــ🔸 ‌ 🔹_قسمت،_ #شصتوهشتم🔹 🔸این داستان؛ #ضمانت
⬇️ ◀️اينگونه بود كه بخاطر رفتم برای ثبت نام. موقع ثبتنام وقتی اسم مرا پرسید مکث کردم و گفتم: ، من زهرا علمدار هستم.😇 ّ بالاخره اول فروردين 1378 بعد از نماز مغرب و عشاء با بسيجيها و مريم عازم جنوب شديم. كسي نميدانست كه من مسيحي هستم به جز مريم.🙂 در راه به خوابم خيلي فكر كردم.😌 از بچه ها درباره ی پرسيدم، اما كسي چيزي نميدانست. وقتي به حرم امام خميني (ره) رسيديم. در نوارفروشي آنجا متوجه نوارهای مداحي شهيد شدم. كم مانده بود از خوشحالي بال در بیاورم. 🙃 چند نوار مداحی خریدم. در راه هر چه بيشتر نوارهاي او را گوش ميدادم بيشتر متوجه ميشدم كه آقا چه فرمودند. در طي چند روزي كه جنوب بوديم. تازه فهميدم اسلام چه دين شيريني است و چقدر زيباست. وقتي بچه ها نماز جماعت ميخواندند. من كناري مينشستم، زانوهايم را بغل ميگرفتم و گريه ميكردم😢. گريه به حال خودم که با آنها از زمين تا آسمان فرق داشتم. شلمچه خيلي باصفا بود.🕊 حس غریبی داشتم. احساس ميكردم خاك شلمچه با من حرف ميزند. با مريم كه آنجا فهمیدم خواهر شهيد است، گوشه اي ميرفتيم و شروع به خواندن عاشورا كردیم. او با سوز عجیبی ميخواند و من گوش ميدادم،انگار در عالم ديگري سير ميكردم. يك لحظه احساس كردم شهدا دور ما جمع شده اند و زيارت عاشوراميخوانند. منقلب شدم و یکباره از هوش رفتم.🍂 در بيمارستان خرمشهر به هوش آمدم. مرا به كاروان برگرداندند. 👇👇 🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂