🌸اوج خونسردی🌸
بچـههـای محـل مشغـول بازی بودند🏃 که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچهها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد⚽️؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد. 😱
بچهها بیمعطلی پا به فرار گذاشتند.🏃🏃🏃🏃🏃
با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند!🙊
صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود.🌹
لحظهای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد...
همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستیاش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد:
«بچهها کجا رفتید؟! 😅
بیایید براتون گردو آوردم!»
منبع: کتــاب سلام بر ابراهیم، ص۴۱📚
#برگی_از_زندگی_شهید_ابراهیم_هادی
@Shahid_Amir_Lotfi_313
《کانال رسمی شهید امیر لطفی》