eitaa logo
‹شَهیدامنیت‌دانیال‌رضازاده›
2.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
355 ویدیو
27 فایل
صفحه رسمی شهید امنیت دانیال رضازاده این کانال توسط خانواده شهید اداره میشود تولد: ۱۳۷۶/۱۲/۱۲ شهادت: ۱۴۰۱/۰۸/۲۶ حرف های شما @mhdr057
مشاهده در ایتا
دانلود
«بسم رب شهدا و صدیقین » شهیدی که حاجت راهیان نور میدهد💔 آشنایی من با شهید دانیال رضازاده و شهید حسین زینال زاده به روز های اوایل شهادتشون برمیگرده ، فکر می کنم سه روز بعد از شهادت شهید رضازاده بود که یک استوری گذاشتم روبیکا گفتم به جمع داداشای شهیدم خوش آمدی داداش دانیال ، از اون روز به بعد هرجایی گیر می افتادم صدا میزدم داداش دانیال ،داداش حسین ،الحق که چیزی برایم کم نذاشته ان ، و برادری را درحقم تمام کرده ان. اولین و آخرین باری که توفیق شد به زیارت شهدای هویزه بروم سال ۹۸ قبل از کرونا بود ، بعد اون سال دیگه قسمت نشد و من خیلی دلتنگ بودم شده یک بار دیگه اونجا برم ، وقتی فهمیدم شهید رضازاده چقدر راهیان نور دوست داره ،عکس هایی که هویزه و شلمچه گرفته بودن و در کانال شهید بارگذاری میشد، کپی میکردم و در کانال یا استوری روبیکا میزاشتم،پیج و کانالی که یک ماه بعد از شهادت این دو رفیق شهید راه اندازی کردم، تا نه تنها در قلبم بلکه در عمل هم همیشه به یاد شهید رضازاده و زینال زاده باشم. یک روز یک عکس از شهید رضازاده که سر مزار شهید علی حاتمی نشسته بود دیدم، خیلی دلم گرفت برای اونجا ، و هی آرزو میکردم کاش قسمت بشه دوباره اونجا برم ، آخرین پستی که در کانال روبیکا منتشر کردم مربوط به همون عکس هویزه شهید دانیال بود در تاریخ «۹آذر۱۴۰۲» زیر عکسش نوشته بودم:(گفته بودم اگر امسال جور بشه برم راهیان نور فقط به نیابت از تو می روم فکری به حال دل راهیان نور لازمم نمی کنی داداش دانیال...💔😭) ، بعد از این پست ، از یکی از مسئولین بسیج پرسیدم ببخشید شما راهیان نور نمی برید گفت نه به ما که چیزی نگفتن حالا شما مشخصاتت بده ، میدم چندتا از بچه‌ها ها پیگیری کنن اگر همچین چیزی بود بهت اطلاع میدم ، بعد از ۹ آذر وقتی می‌خواستیم یادواره شهدایی یا جایی بریم که دوستانم موافقت نمی کردن ، بهشون میگفتم من میرم راهیان نور شما رو با خودم نمیبرم هاا، اونا هم به شوخی میگفتن حلالت نمی کنیم اگه بدون ما رفتی ، از نه آذر تقریباً همه یادواره ها و مراسم های مذهبی که برگزار میشد ، با همین سلاح من میروم راهیان نور شما رو با خودم نمیبرم ، بادوستانم رفتیم ، روز پنجشنبه ۷ دی رفتم خونه یکی از همون دوتا دوستم حدوداً ساعت ۴عصر بود تلفنم زنگ خورد دیدم مسئولی که مشخصات بهش داده بودم هست ،جوابشون دادم، گفت فردا جمعه ۸ دی خونه ای؟ گفتم اره گفتن از طرف فلان گروه ، فردا یه اردو گذاشتن راهیان نور اسمتو رد کنم؟ اصلا باورم نمیشد ،منم دست پاچه شدم گفتم آره آره حتما رد کنید دیگه نپرسیدم کجای راهیان نور هست ، رفیقم گفت بگو اسم منو اون یکی رفیقمون هم بنویسه چون ، کل برنامه ها و مراسم هایی که برگزار میشه همیشه باهمیم ، از بسیج دانشجویی تا حوزه بسیج محلات و... گفتم خانم میشه اسم دوستام هم بنویسی لطفاً ،گفت من این یه ماهه تلاش میکنم تا اسم خودت رد کنم ، فکر نکنم جا باشه، رفیقم یه آه کشید گفت عی شهدا خودتون میدونید ، از شدت ناراحتیش بلند شدم از خونشون اومدم بیرون ، گفتم داداش دانیال حالا که جور کردی من برم راهیان نور یکاری کن این دوتا دوستم هم بیان اخه بدون اونا اصلا انگار کامل نیستم ،و ناراحت میشن بدون اونا برم راهیان نور ، دوباره پیام دادم مسئول مربوطه گفتم کجا میریم ،واطلاعات تکمیلی دیگه ،گفتن که هویزه!! _دیگه کاملا مطمئن بودم که شهید رضا زاده جورش کرده_، اون خانم گفت اسم دوستات هم بگو براشون بفرستم، ی نیم ساعت بعد دوباره پیام داد که خداروشکر قبول کردن دوستات هم بیان ،خیلی خوشحال شدم خیلی... از شب تا صبح از شوق هویزه شاید دوساعت خوابیدم و ساعت ۳صبح بلند شدم کوله بار سفر بستم ، دل تو دلم نبود و سفر من به هویزه به نیابت از شهید رضازاده بود چون خودش برام جورش کرده بود به دوستام هم گفته بودم ،به نیابت شهید رضازاده و شهید زینال زاده زیارت عاشورا و فاتحه بخونن، اونجا تموم فکر ذکرم شده بود شهید دانیال و اون عکسی که سر مزار شهید علی حاتمی گرفته بود از در ورودی که وارد شدم ، دنبال مزار شهید علی حاتمی میگشتم عکس شهید رضازاده رو نگاه کردم انگاری اولین قبر بود گفتم بیاین زودتر پیداش کنیم وقتی دیدمش ، تک تک اشک هایی که ریختم به نیابت از شهید رضا زاده بود.. ،، در طول اون روز سر مزار شهید علی حاتمی بودم ، اونم به نیت شهید رضازاده ، تنها چیزی که من از شهید رضازاده و زینال زاده داشتم ،۴عدد پیکسل بود ، گفتم حالا من دوتا از این پیکسل ها رو به کی بدم تا اینجا همیشه یاد این دوتا رفیق شهید ما هم باشه پیکسل ها رو تبرک کردم سر مزار شهدا ، و کسی رو پیدا نکردم، خواستم وصل کنم به سربند های در ورودی گفتم اینا سالانه عوض میشن میترسم پیکسل ها رو در بیارن دیگه نزارن.... <<بخش‌اول>> ــــــــــــــــــــــــــــ ↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh
‹شَهیدامنیت‌دانیال‌رضازاده›
«بسم رب شهدا و صدیقین » شهیدی که حاجت راهیان نور میدهد💔 #روایت_شما آشنایی من با شهید دانیال رضا
ادامه... از همون فروشگاه که پیش مزار شهدای هویزه بود پرسیدم گفتم ببخشید شما سربند دارین؟ گفتن اره و یدونه بهم دادن گفتن تبرک ببر ، رفتم نشستم کنار مزار شهید علی حاتمی با خودکار روی سربند یا حسین نوشتم شهید دانیال رضا زاده و شهید حسین زینال زاده ، همون موقع هم داشتن سربند ها رو تعویض میکردن ،گفتم آقا میشه این سر بند رو وصل کنید اون بالا! شهید رضا زاده و زینال زاده شهدای امنیت هستن شهید رضا زاده خیلی راهیان نور دوست داشت و هرسال می اومد،پارسال شهید شد اون اقا هم تکرار میکرد، سربند وصل شد برای همیشه به یاد حسین و دانیال...💔 از هویزه که سوار اتوبوس شدیم ،کمی از ماجرا رو تعریف میکردم و میگفتم خواهرا شهید دانیال رضازاده حاجت راهیان نور میده... یکمی گذشت، یکی از خواهرای اتوبوس که در اردو باهش آشنا شدم به شوخی یه وسیله بزرگ نشون داد گفت برام بخرش گفتم نه وسع من تا اون اندازه نمیرسه در حد قرآن جیبی یا پیکسلی چیزی😊،گفت خب یه پیکسل ب من بده یه چندتا پیکسل تو کیفم بود میخواستم پیکسل ی شهید دیگه بجز شهید رضازاده و شهید زینال زاده بدم بهش اصلا فکر نمی‌کردم با شهید رضازاده و شهید زینال زاده آشنا باشه،پیکسل شهید رضا زاده رو بود اومد بالا دیدم ،‌ گفت عی دانیال...دانیال رضا زاده رو به من کرد گفت لطفا پیکسل شهید دانیال به من بده ، خواهرش پشت سرمون نشسته بود گفت دانیال و حسین رفیقای شهید منن باید پیکسل دوتاشون رو به من بدی ، بلاخره به توافق رسیدن دوتا خواهر پیکسل ها رو دادم به اون خواهرش و پیکسل شهید بابک نوری هم به خودش چون گفته بود شهید رضا زاده و شهید بابک نوری رفیق شهیدم هستن ، وقتی کسی رو ببینم که با شهید رضازاده و شهید زینال زاده آشنایی داره خیلی خوشحال میشم ،وشروع میکنم به گفتن نحوه شهادتشون زندگی نامه شون تا اونجایی که اطلاع دارم ،(واکثر دوستانم من رو به شهید رضا زاده و شهید زینال زاده میشناسن،وقتی ختمی میزارن به اسم شهدا دیگه میدونن باید داداشای شهید من جزء شهدای انتخابی باشن، هر موقع بسیج دانشجویی برنامه داشت ، و من باید پوستر درست میکردم اگر قرار بود عکس شهید روی اون پوستر باشه باید عکس شهید دانیال و شهید حسین میبود، ورودم به بسیج دانشجویی ، بخاطر ارادتم به شهید رضازاده و زینال زاده بود) داخل اتوبوس بهم میگفتن به داداشات بگو حالا که انقد زود حاجتت میدن، حاجت ما ها رو هم بدن ، منم میگفتم حاجت میدن... اگه به صلاحمون باشه حتما میدن.. روایتی از اجابت دعا و خواسته راهیان نور توسط شهید عزیز دانیال رضازاده آری... شهدا زنده اند🌹 و ما هستیم که مرده ایم! 💔 | ــــــــــــــــــــــــــــ ↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓ 『 @shahid_danial_rezazadeh