🌹خلاصه تمام دعاها🌹
روزی شخصی خدمت حضرت علی علیه السلام میرود و میگوید یا امیر بنده به علت مشغله زیاد نمیتوانم همه دعاها را بخوانم ، چه کنم ؟
حضرت علیه السلام فرمودند :
خلاصه تمام ادعیه را به تو میگویم،
هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خواندی.
1) الحمدلله علی کل نعمه
2) و اسئل لله من کل خیر
3) و استغفر الله من کل ذنب
4) واعوذ بالله من کل شر
1) خدا را سپاس و حمد می گویم برای هر نعمتی که به من داده است.
2) و از خداوند درخواست میکنم هر خیر و خوبی را
3) و خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم.
4) و خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها.
بحارالانوار / ج۹۱ / ص۲۴۲
#سخنبزرگان☔️
بقولحاجآقاقرائتی🌻
هرمعتادحداقلسالییکنفررو
با خودش همراه میکنه..!🚬
شماکهمسلمونمسجدی↓
سالیچندنفررو
مسلمونِمسجدیمیکنی..؟🙃
#اندکیتفکرجایزاست
تواین روزا بایداول خودمون مسلمون واقعی بشیم یعنی خودسازی کنیم بعدش دگرسازی🙂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشہ این کلیپ رو با عشــــــــــق ببینید 💔؟
🌹طلب شفا از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها🌹
امام صادق علیه السلام: عليكم بالزهراء استغيثوا بأسمها ونادوا مولاتكم فاطمة وحينئذ تقضى حاجتكم وتنالون مطلبكم.
بر شما باد که بر حضرت زهرا سلام الله علیها متوسل شوید. او را به نامش بخوانید و با مقام ولایتش سخن بگویید. هرگاه که چنین کردید، حاجتتان برآورده می شود و به خواسته تان می رسید.
اسرارالفاطمیه، ص 37
أنه إذا كان وعك ( أي أصابه الحمى ) استعان بالماء البارد، ثم ينادي حتى يسمع صوته على باب الدار: يا فاطمة بنت محمد.
هرگاه امام باقر علیه السلام دچار بیماری می شد و تب می کرد، آب خنک می نوشید و با صدای بلند صدا می زد: یا فاطمه بنت محمد، به گونه ای که اهالی خانه این صدا را می شنیدند.
اصول كافی، ج 8 ، ص 109
امام صادق علیه السلام: همانا خداوند به جای فدک، اطاعت بیماری تب را به ایشان عطا کردند. بیماری تب از حضرت زهرا سلام الله علیها اطاعت می کند. پس هر کس که حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندانش را دوست دارد، هرگاه مبتلا به تب شد، هزار مرتبه سوره توحید را بخواند، سپس از خداوند به حق حضرت زهرا سلام الله علیها شفای بیماری خود را بخواهد، به اذن خدا تب از او برطرف میشود.
مكارم الاخلاق، ص 366
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#سلامبرابراهیم۱📚 نمیدانستیم چهكار كنيم. دست و پايمان را گم كرديم. سريع رفتيم سراغ ديگر بچهها
#سلامبرابراهیم۱📚
یک ماه از مفقود شدن ابراهيم ميگذشت. هيچكدام از رفقاي ابراهيم حال
و روز خوبي نداشتند.
هــر جــا جمــع ميشــديم از ابراهيــم ميگفتيــم و اشــك ميريختيــم.
براي ديدن يكي از بچهها به بيمارســتان رفتيم. رضا گوديني هم آنجا بود.
وقتي رضا را ديدم انگار كه داغ دلش تازه شده، بلندبلند گريه ميكرد.
بعد گفت: بچهها، دنيا بدون ابراهيم براي من جاي زندگي نيســت! مطمئن
باشيد من در اولين عمليات شهيد ميشم!
يكي ديگر از بچهها گفت: ما نفهميديم ابراهيم كه بود. او بنده خالص خدا
بــود. بين ما آمد و مدتي با او زندگــي كرديم تا بفهميم معني بنده خدا بودن چيست.
ديگري گفت: ابراهيم به تمام معنا يك پهلوان بود، يك عارف پهلوان
•••
پنج ماه از شهادت ابراهيم گذشت. هر چه مادر از ما ميپرسيد: چرا ابراهيم
مرخصي نميآيد، با بهانههاي مختلف بحث را عوض ميكرديم!
مــا ميگفتيــم: الان عملياته، فعلا نميتونه بيــاد و... خالصه هر روز چيزي ميگفتيم.
تا اينكه يكبار مادر آمده بود داخل اتاق.
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#سلامبرابراهیم۱📚 یک ماه از مفقود شدن ابراهيم ميگذشت. هيچكدام از رفقاي ابراهيم حال و روز خوبي ن
#سلامبرابراهیم۱📚
روبهروی عكس ابراهيم نشســته و اشك ميريخت! جلو آمدم. گفتم: مادر چي شده!؟
گفــت: مــن بوي ابراهيــم رو حس ميكنــم! ابراهيم الان تــوي اين اتاقه!
همينجاست و...
وقتي گريهاش كمتر شد گفت: من مطمئن هستم كه ابراهيم شهيد شده.
مادر ادامه داد: ابراهيم دفعه آخر خيلي فرق كرده بود، هر چه گفتم: بيا بريم
خواستگاري، ميخوام دامادت كنم، اما او ميگفت: نه مادر، من مطمئنم كه
برنميگردم. نميخواهم چشم گرياني گوشه خانه منتظر من باشه!
چند روز بعد دوباره جلوي عكس ابراهيم ايســتاده بود و گريه ميكرد. ما
بالاخره مجبور شديم دائي را بياوريم تا به مادر حقيقت را بگويد.
آن روز حال مادر به هم خورد. ناراحتي قلبي او شديدتر شد و در سيسييو
بيمارستان بستري شد!
خطبه فدکیه
آرام در کوچه راه میرفت و فرشتگان، خود خاک زیر پایش شده بودند...
به سمت مسجد میرفت، مسجدی که پس از پیامبر، محل تجمع کفر آمیز مردم شده بود...
میرفت تا برای مردم سخن بگوید، تا آنان را از خواب غفلت بیدار کند...
اما خود میدانست که این مردم، خود این خواب را انتخاب کرده اند.
قدم در مسجد گذاشت...
نفس در سینه همگان حبس شد...
ستون های مسجد، خود به جای مردمان بی غیرت و پوست بر استخوان از شرم زانو زدند و سلامش دادند...
دقایقی به سکوت گذشت و یکباره بانو آه کشیدند
صدای ناله و ضجه از هر چه در مسجد بود برخاست....
لب به سخن گشود و خدا خود، در کلامش تجلی کرد.
#اعلمو_انی_فاطمه
(شکر خدا را بر آنچه نعمت داد
و حمد و ثنای او به خاطر همه نعمت ها و الطاف هایی که پیوسته بشر را احاطه کرده و پیوسته بر انسان نازل شده
نعمت هایی که شماره اش از حوصله عدد بیرون است
و آنقدر بزرگ و عظیم است که فراتر از جبران و از حیطه درک بشر خارج است
بزرگ است خدایی که ندا داد شکر کنید تا نعمت های شما فزونی یابد...
شهادت میدهم به
"لا اله الا الله"
گلمه ای که تاویل آن اخلاص است و دلها به آن گره خورده
خدایی که چشم ها را توان دیدنش نیست و زبان قدرت وصف او را نه)
سکوت است و سکوت...
فقط صدای شماست که در مسجد میپیچد و این ملائکند که زیر لب دائم لاحول و لا قوه الا بالله میخوانند
(شهادت میدهم به
"محمد رسول الله"
رسولی که خدا او را انتخاب کرد و برگزید پیش از آنکه مبعوث شود
پس او با امت هایی فرقه فرقه مواجه شد و کمر به هدایتشان بست
و خدا با محمد تاریکی ها را روشن کرد و مردم را به وسیله او به صراط مستقیم سوق داد
تا روزی که خدا او را با رٵفت به سوی خود برد و او را از شر این دنیا رهایی داد)
این شیاطین و جنیانند که انگشت بر دهن تو را تماشا میکنند و از تحکم سخن های تو بی اختیار سر بر خاک گذاشته اند و تسبیح خدا میگویند
و این مردمانند که شده اند مصداق آیه صٌمٌ بُکْمٌ عُمْیا...
#اعلمو_انی_فاطمه
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
سلام علیکم طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق🌷 بنا به درخواست شما عزیزان تصمیم گرفتیم یک چله دعای توس
سلام علیکم"🍂
با عرض پوزش بابت تاخیر🙏
ایام شهادت بانوی صبر و استقامت رو بر همگان تسلیت عرض میکنم😔🥀
راستی رفقا تو این ایام مقدس فرصت های فوق العاده رو دریابیدا☺️
نیاد روزی که به خاطر از دست دادن این فرصت های معنوی و فوق العاده غبطه بخوریم😔🕊
مخلص کلوم اینکه شاید خوندن این دعا ده دقیقه بیشتر وقتتون رو نگیره ولی ثواب های بی نظرش تا عرش ها بالا میره😉
یک وقت نگین دیگه چله چند روزش رفته ها دیگع دیره🤦♀
رفیق پاشو از همین الان شروع کن✨🍂
هیچ وقت واسه یک کار خوب و معنوی دیر نیست✨🌺
دیگه از ما گفتن بود😉
خب دیگه سرتون رو درد نیاریم🌱
بریم واسه روز چهارم چله دعای توسلمون...✨🥀