eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
9.1هزار ویدیو
56 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: گاهی‌ اوقات خدا میبینه که تو از چی ناراحت میشی عمداً هم به همون گیر میده، میخواد‌ که‌ راحت‌طلبی را کنار‌ بگذاری ... صبحتون حسینی❤️🌱
°•💙💌•° این سبکبالان که تا عرش جنون پر کشیدند ؛ آفتاب وصل را چون صبح، در بر می‌کشند ! شهــیدم🙃🌱
از دنیا گذشتن حینِ شهادت کار آسونیه! ولی الان تو باید واسه امام زمان؏ـج از دنیایِ خودت در حالی که [زنده ‌ای] بگذری ..! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدا اینقدر مهربانند که دست من و شما رو میگیرند و تو سفره پربرکت شهید وشهادت دعوت میکنن... کسی که خالصانه و با تمام وجود بهشون متوسل بشه دست خالے بر نمیگرده 🌹
میتونین‌براےآقاسه‌ڪارانجام‌بدین؟✋ ¹-براشون‌دوبارصلوات‌بفرستین🕊 ²-سه‌باربراشون‌اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج‌بگین🌱 ³-۱بارهم براشون ایت الکرسی بخونید .الزمان
۱📚 فقط‌برای‌خدا یکی‌از‌دوستان‌شهید رفته‌ بودم دیدن دوستم . او در عملیاتی در منطقه غرب مجروح شد . پای او شدیداً آسیب دیده بود . به محض اینکه مرا دید خوشحال شد و خیلی از من تشکر کرد . اما علت تشکر کردن او را نمی فهمیدم! دوستم گفت : سید جون ، خیلی زحمت کشیدی ، اگه تو مرا عقب نمی آوردی حتماً اسیر می شدم! گفتم: معلوم هست چی میگی!؟ من زودتر از بقیه با خودرو مهمات آمدم عقب و به مرخصی رفتم . دوستم با تعجب گفت : نه بابا، خودت بودی ، کمکم کردی و زخم پای مرا هم بستی! اما من هر چه می گفتم : این کار را نکرده ام بی فایده بود . مدتی گذشت . دوباره به حرف های دوستم فکر کردم . یکدفعه چیزی با ذهنم رسید . رفتم سراغ ابراهیم!ا https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
🥀 من و مسعود علی‌جانے هر دو در گردان امام حسین (ع) لشڪر ڪربلا بودیم. بعد از این‌ڪه از هم جدا شدیم با نامه با یڪدیگر ارتباط داشتیم. یڪ‌بار عڪسے از خودش را برایم فرستاد. اما زمینه‌ے پشت عڪس تصویر یک پاسدار بدون سر بود ڪه جاے سر در بدنش شمع روشن ڪرده‌بودند.🌹 برایم جالب بود. علت انتخاب این نقاشے را از او در نامه‌ام پرسیدم. پاسخ داد: «دوست دارم وقتے شهید می‌شوم سر در بدن نداشته ‌باشم و مشت‌هایم گره ڪرده‌باشد.»🌹 چندے بعد به زیارت پیڪر خونینش شتافتم. پیڪر بے سر و مشت‌هاے گره ڪرده‌اش اشک را در چشمانم جارے ساخت. بدنم می‌لرزید. همان‌جا خدا را به پاس برآوردن این آرزو سپاس گفتم.🌹 خاطره اے به یاد شهید معزز مسعود علی‌جانی🌱 ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃🌺🍂🍃 ┗╯\
💔🥀 _______________ دل‌مان‌عجیب‌هوای‌قدم‌زدن‌ دراین‌خیابان‌هاراکرده‌است هوای‌قدم‌زدن‌درخیابان‌هایت... 🕊|
گاهـی یک تلنگرمیتواندهمین‌باشد.. که شھیدی‌بگوید: ما ازحلالش‌ گذشتیم‌ شما ازحـرامش نمیتوانیدبگذرید؟💔
مقدمه‌ی خوب شدن، سپردن دستت به دست خوبان است! و چه خوبی بهتر از شهدا🌹 "دلت را به شهدا بسپار " لحظه هایت بوی خدا میگیره و دور گناه رو خط میکشی