eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
47 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر خستہ شدیم باید‌ بدانیم‌‌ کجاۍ‌ کار‌ اشکال دارد وگرنہ کار براۍ خدا کہ خستگے ندارد!(:🌿'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠 ویژه از حضور شب گذشته رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی و خاطره رهبر انقلاب از سفر دکتر رئیسی به روسیه و بازگشت ایشان به کرج. ۱۴۰۳/۳/۲ 🖤 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمله آمده ام شاه پناهم بده روی خودروی حامل پیکر شهید رئیسی و همراهان
تاریخ تکرار شد💔🥀
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
جمله آمده ام شاه پناهم بده روی خودروی حامل پیکر شهید رئیسی و همراهان #سیدالشهدای_خدمت
🔴 خبر فوری مشهد رو سیل برد اما اینبار از نوع باران نبود بلکه از نوع عشق بود، از نوع خجالت بود، از نوع وجدان بود🥀 درسته از نوع انسان و انسانیت بود، از نوع مهربانی ارباب به نوکرش بود، از نوع قدر دانی نه تنها خراسانی ها بلکه تمام ایرانیان بود...... 🌴 آری، قطره با دریا، دریایی می شود شهادتت مبارک، شهید جمهور در آغوش امام رضا پناه گرفتی، شافعی من گنهکار و روسیاه پیش اربابت باش🌷
🖤 اولین جمعه آرام ابراهیم... 🏴 خداحافظ ای سفرهای استانی جمعه ها...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨یکی از اسمهای امام زمان علیه‌السلام در آل یس، که در لحظات «به تنگ آمدن و ناچاری» در هر مشکلی، باید محکم ازش کمک بگیری و رها شی! | منبع :شرح زیارت آل یاسین و استغاثه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 سازمان ملل برای شهید آیت الله رئیسی مجلس یادبود برگزار می‌کند 🔸مجمع عمومی سازمان ملل هفته آینده مراسم گرامیداشت آیت الله سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور شهید، حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه شهید و سایر شهدای سانحه بالگرد ایرانی را برگزار می‌کند
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
💫 به نام خداوند بخشنده مهربان 💫 ◾️ ختم قرآن کریم به نیابت از جمیع اموات وجمیع شهدا ، ریس جمهور شهی
الحمدلله ختم قرآن تکمیل شد ،ان شالله همه عزیزان شرکت کننده در ختم قرآن حاجت روا و عاقبت بخیر باشید .دنیا و آخرت در پناه امام زمان عج و شهدا باشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سه ابراهیم سه سد شکن سه بت شکن آری!!!!! نمرودیان با ابراهیم ها کینه و دشمنی دیرینه دارند. غفلت کردیم و باز هم بت شکن دیگری فرشته وار بال گشود و رفت. آه!!!!! که تاریخ چه تلخ تکرار می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢ایشان فقط یک درخواست داشت که در جوار امام رضا(ع) دفن شود ⚫️ایشان چند سال قبل که بنده مشرف شدم مشهد و مدال نوکری به سینه من زده شد به من گفتند دوست دارم اینجا دفن شوم. ⚫️گفتم آقای رییسی من زودتر از شما فوت میکنم و نفر بعدی ان شاءالله قدرشناسی میکند و این کار را انجام میدهد. ⚫️گفتند یک کاغذ بنویسید به من بدهید گفتم دلم نمی‌آید به شما همچین کاغذی بدهم. ⚫️هیچوقت تصور نمیکردم شاهد شهادت این برادر عزیزم باشم.
حاج میثم مطیعی در مراسم استاندار شهید: 💔من برای مداحی و روضه خوانی نیامدم من برای تسلای دل خودم اومدم برای بدرقه هم دانشگاهی  و رفیق انقلابیم اومدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 عجب کلیپ نابی …… بار الها در رهت ... هر کس بمیرد زنده است # ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
نماز وحشت برای مرحومین: شهید مالک رحمتی 🖤 شهید سیدمهدی موسوی 🖤 امشب بعد از نماز مغرب و عشاء انجام شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
#ما صاحب داریم ان شاءالله بدردش هم میخوریم
غروب جمعه و دلتنگی این غروب جمعه فرق داره بر غروب های که گذشت، مخصوصا برای مردمان ایران زمین 😔 رفقا یادتون، چند ساعت از رییس جمهور خبریی نبود، همه مون دلواپس بودیم و حال خوش نداشتیم 🖤 یادتون چقدر دعا و توسل کردیم و چقدر استغاثه و ندبه کردیم 😭 چقدر نذر کردیم برای پیدا شدن شهید جمهور🌹 انصافا، وجدانا تاکنون برای پیدا کردن یوسف زهرا این همه استغاثه، ندبه و زاری کردیم 🌿 سالهاست در غربت و تنهاییست، چیکار کردیم براش، فقط محدودش کردیم به جمعه ها.... زمانی که گرفتاریم، بیمار داریم، بی پولیم، امتحان داریم و.... یادش می کنیم و برای برطرف شدن گرفتاری خودمون هزاران نذر و نیاز می کنیم. زیارت میریم برای حاجت دل خودمون میریم، مراسم می گیریم برای برطرف شدن ناراحتی خودمون.... امان از دست ما که فقط بفکر خودمون هستیم..... 😔 خود حضرت به یکی از علماء فرمودن، شیعیان ما، مرا به اندازه ی آب خوردن نمی خوان و گرنه برای آمدنم تلاش می کنند 🥀 رفقا بخدا قسم امام زمان آمدنی نیست، بلکه آوردنیست... ❤️ قوم بنی اسراییل 40 شبانه روز استغاثه کردن خداوند 170 سال غیبت پیامبر زمانشون بخشید... جهان رفته رفته، اوضاع خوبی نداره.. مخصوصا مردم بی گناه فلسطین، من یکی دیگه طاقت دیدن اوضاع وخیم کودکان بی گناه رو ندارم، حتی نمی تونم پستی از مظلومیتشان بذارم 🥀 خدایا ما رو ببخش بخاطر سهل انگاری و غفلتی که وجودمان را گرفته..... ان شاء الله خدا به برکت خون پاک کودکان و نوزادان فلسطینی و بحق خون پاک شهدا، مخصوصا شهدای اخیر خدمت، توفیق استغاثه و ندبه و طلب منجی رو عطاء کنه و این شهادت شهدای اخیر وجدان خفته ما رو بیدار کنه و از سویدای قلبمان، برای فرجش تلاش کنیم.... ان شاء الله خون این عزیزان و کودکان و زنان بیگناه فلسطین منشاء ظهور موعود آخر الزمان باشد 🌹
*💞 * *📚 * _دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو... حدوداً یہ سال پیش اوݧ موقع همراه دوستتوݧ خانم شایستہ بودید(مریم رو میگفت) همینطور کہ میبینید  کمتر دخترے پیدا میشہ که مثل شما تو دانشگاه چادر سرش کنہ، حتے صمیمے تریـݧ دوستتوݧ هم چادرے نیست. البتہ سوءتفاهم نشہ مـݧ خداے نکرده نمیخـوام ایشـونو ببرم زیر سؤال. _خلاصہ ک اولیـݧ مسئلہ اے ک توجہ مـݧ رو نسبت به شما جلب کرد ایـݧ بود. اما اوݧ زماݧ فقط شما رو بخاطر انتخابتوݧ تحسیـݧ میکردم. بعد از یہ مدت متوجہ شدم یہ سرے از کلاساموݧ مشترکه. _با گذشت زماݧ توجہ مـن نسبت به شما بیشتر جلب میشد، سعے میکردم خودمو کنترل کنم و براے همیـݧ هر وقت شمارو میدیم راهمو عوض میکردم و همیشہ سعے میکردم از شما دور باشم تا دچار گناه نشم. _اما هرکارے میکردم نمیشد با دیدن رفتاراتوݧ و حیایے که موقع صحبت کردݧ با استاد ها داشتید و یا سکوت توݧ در برابر تیکہ هایے ک بچہ هاے دانشگاه مینداختن _نمیتونستم نسبت بهتوݧ بی اهمیت باشم دستم رو گذاشتہ بودم زیر چونم و با دقت به حرفاش گوش میدادم و یہ لبخند کمرنگ روے لبام بود. به یاد سہ سال پیش افتادم مـݧ وروزهاے ۱۷-۱۸سالگیم و اتفاقے که باعث شده بود مـݧ اینے ک الآن هستم بشم اتفاقے ک مسیر زندگیمو عوض کرد. _اما سجادے اینارو نمیدونست برگشتم به سہ سال پیش و خاطرات مثل برق از جلوے چشمام عبور کرد. یہ دختر دبیرستانے پرشر و شوروساده  و در عیـݧ حال شاگرد اول مدرسہ. _واسہ زندگیم برنامہ ریزے خاصے داشتم در طے هفتہ درس میخوندم و آخر هفتہ ها با دوستام میرفتیم بیروݧ از همـــوݧ اول خوانواده ے مذهبے داشتم اما مـݧ خلاف اونا بودم. _اوݧ زماݧ چادرے نبودم و در عوض با مد پیش میرفتم از هموݧ اول علاقہ ے خاصے بہ نقاشے داشتم و استعدادمم خوب بود. همیشہ آخر هفتہ ها که میرفتیم بیروݧ بچه ها کاغذ و مداد میوردݧ  تا مـݧ چهرشونو بکشم. _یہ روز که با بچہ ها رفتہ بودیم بیروݧ مینا(یکے از بچه ها  مدرسہ )اومد همراهش یہ پسر جوون بود همہ ما جا خوردیم، اومد سمت مـݧ و گفت: سلام اسما جاݧ بعد اشاره کرد به اوݧ پسر جووݧ و گفت ایشوݧ برادرم هستن رامیـݧ. رامیـݧ اومد سمت مـݧ ، دستشو آورد جلو و گفت خوشبختم. با تعجب بہ دستش نگاه کردم و چند قدم رفتم عقب. مینا دست رامیـݧ رو عقب کشید و در گوشش چیزے گفت که باعث شد رامیـݧ ازم معذرت خواهی کنہ گفتم خواهش میکنم و رفتم سمت بچه ها. مینا اومد کنارمو  گفت اسماء جوݧ میشہ چهره ے برادر مـݧ هم بکشے؟ _خیلے مشتاقہ لبخندے زدم و گفتم نه عزیرم اولاً که مـݧ الآن خستم، دوماً مـݧ تا حالا چهره ے یه پسرو نکشیدم ببخشید. رامیـݧ که پشت سرما داشت میومد وسط حرفم پرید و گفت ایرادے نداره. یه زماݧ دیگہ مزاحم میشیم بالأخره باید از یہ جایے شروع کنے. مـݧ باعث افتخارمہ که اولیـݧ پسرے باشم ک شما چهره شو می‌کشید. _دست مینارو گرفت و گفت  پس فعلاً و ازم دور شدݧ. اوݧ شب خیلے ذهنم مشغول اتفاقاتے بود که افتاده بود.... _اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت آخر هفتہ با دوستام رفتیم بیروݧ. مشغول حرف زدݧ بودیم که دوباره مینا و رامیـݧ اومد..... رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود... ✍ ادامه دارد .... *💞 * *📚 * _رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود... اومد طرف مـݧ و بالبخند سلام کرد و یہ دستہ گل روگرفت سمت مـݧ _با تعجب بہ بچہ ها نگاه کردم زیر زیرکے  نگاهموݧ میکردݧ و میخندیدݧ جواب سلامشو دادم وگفتم:بابت؟ چند قدم رفت عقب و گفت بابت امروز که قراره چهره ے منو بکشید اما... _دیگہ اما نداره اسما خانم لطفاً قبول کنید، ایـݧ گل ها رو هم بگیرید اگہ قبول نکنید ناراحت میشم _گل هارو ازش گرفتم یہ دستہ گل قرمز بزرگ گل و گذاشتم رو صندلے  و کاغذو تختہ شاسے رو برداشتم رامیـݧ کلےذوق کرد و پشت سرهم ازم تشکر می‌کرد. _خندم گرفتہ بود. بچہ ها ازموݧ دور شدن و هر کس به کارے مشغول بود فقط مـنو رامیـݧ موندیم. به صندلے روبروم ک ۵-۶متر با صندلے مـݧ فاصلہ داشت اشاره کردم وازش خواستم اونجا بشینہ و در سکوت شروع کردم به کشیدݧ رامیـݧ شروع کرد بہ حرف زدن اسماء خانم میدونید گل رز قرمز نشانہ ے علاقست؟؟ _با سر حرفشو تأیید کردم وقتے بہ یہ نفر میدے ینے بهش علاقہ دارے بہ روے خودم نیوردم و خودمو زدم به اوݧ راه مـݧ دانشجوے عکاسے هستم و ۲۳سالمہ وقتے مینا گفت یکے از دوستاش استعداد فوق العاده اے تو طراحے داره مشتاق شدم که ببینمتوݧ. شما خیلے میتونید به مـݧ کمک کنید _حرفشو قطع کردم و گفتم: ببخشید میشہ حرف نزنید شما نباید تکوݧ بخورید وگرنہ من نمیتونم بکشم. بلہ بلہ چشم.معذرت میخوام نیم ساعت بعد کارم تموم شد رامیـݧ هم تو ایـݧ مدت چیزے نگفت به نقاشے یہ نگاهے کردم خیلے خوب شده بود. از جاش بلند شد و اومد سمتم تختہ شاسے رو ازم گرفت و با اخم نگاهش کرد. بعد تو چشام نگاه کرد و گفت:ایـݧ منم ؟
_با تعجب گفتم بله شبیهتوݧ نشده؟ خوب نشده؟ خندید و گفت: ینے قیافہ ے مـݧ انقد خوبه؟ واے عالیہ کارت اسماء مینا الکے  ازت تعریف نمیکرد تشکر کردم و گفتم محمدے هستم خندید و گفت ݧه هموݧ اسما خوبہ انقد سروصدا کرد که بچہ ها دورموݧ جم شدݧ و کلے سر و صدا کردݧ و از نقاشے تعریف میکردن.... _و در گوش هم یہ چیزایے میگفتـݧ کلے ذوق کردم و از همشوݧ تشکر کردم هوا کم کم داشت تاریک میشد وسایلمو از روے صندلے برداشتم واز همہ خدافظے کردم _مخصوصاً گلهارو بر نداشتم تو اوݧ شلوغے دیگہ رامیـݧ رو ندیدم مینا هم نبود که ازش خدافظے کنم منتظر تاکسے بودم ک یہ ماشیـݧ مدل بالا  که اسمشم نمیدونستم جلوم نگہ داشت توجهے نکردم ولے دستبردار نبود با صداے مینا ک داخل ماشیـݧ بود به خودم اومدم. اسماء بیا بالا _إ شمایید مینا جوݧ ببخشید فکر کردم مزاحمہ پیداتوݧ نکردم خدافظے کنم ازتوݧ. ایرادے نداره بیا بالا. رامیـݧ میرسونتت ممنوݧ با تاکسے میرم زحمت نمیدم به شما. بیا بالا چرا تارف میکنے مسیراموݧ یکیہ آخہ.... رامیـݧ حرفمو قطع کرد و با خنده گفت بیا بالا خانم محمدے _سوار ماشیـݧ شدم وسطاے راه مینا ب بهانہ ے خرید پیاده شد کلے تو دلم بهش بدو بیراه گفتم کہ مـنو تنها گذاشتہ استرس‌ گرفتہ بودم . یاد حرفهاے امروز رامیـݧ هم کہ میوفتادم استرسم بیشتر می‌شد. رامیـݧ برگشت سمتم و گفت بیا جلو بشیـݧ در برابرش مقاومت کردم و هموݧ پشت نشستم. نزدیک خونہ بودیم ترجیح دادم سر خیابوݧ پیاده شم که داداشم اردلاݧ نبینم. ازش تشکر کردم داشتم پیاده میشدم که صدام کرد اسماء؟ ✍ ادامه دارد ....