فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه ای آمدنت باز شد آن غنچه ی گل 🌺
و همین بود گلی نام محمد بگرفت 🌺
🌼🍃🌸😏🌺🍃🌼🍃🌸
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#سلامبرابراهیم۱📚 فکهآخرینمیعاد نیمه شــب بود كه آمديم مسجد. ابراهيم با بچهها خداحافظي كرد. بع
#سلامبرابراهیم۱📚
بهروایتاز : علینصرالله
حاجی هم گفت: فردا حركت ميكنيم براي عمليات. اگه با ما بيائي خيلي
خوشحال ميشيم.
حاجي ادامه داد: براي عمليات جديد بايد بچه هاي اطالعات را بين گردان ها
تقسيم كنم. هر گردان بايد يكي دو تا مسئول اطالعات و عمليات داشته باشه.
بعد ليســتي را گذاشــت جلوي ابراهيم و گفت: نظرت در مورد اين بچهها
چيه؟ ابراهيم ليست را نگاه كرد و يكي ُ يكي نظر داد. بعد پرسيد: خب حاجي،
الان وضعيت آرايش نيروها چه طوريه؟
حاجی هم گفت: الان نيروها به چند سپاه تقسيم شدند. هر چند لشکر يك
سپاه را تشكيل ميدهد.
حاج همت شــده مسئول سپاه يازده قدر. لشــکر 27 هم تحت پوشش اين
سپاهه، كار اطالعات يازده قدر را هم به ما سپردند
#حدیثگرافی🌿
﴿ستُ اُحِبُّ أن أرَى الشّابَّ مِنكُم إلاّ غادِياً في حالَينِ: إمّا عالِماً أو مُتَعَلِّماً﴾🌱
دوست ندارم جوانى از شما [شيعيان] را جز بر دو گونه ببينم⇩
دانشمند يا دانشجو...(:
امام صادق؏🌱
•| 🥀 |•
گمنامے!
تنہابراے"شہدا"نیست..
میتونےزندهباشےو
سربازحضرتزهرا ۜ باشے
امایه شرطداره!!
بایدفقطبراے"خدا"
کارکنے،نه''ریا" (:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماز_اول_وقت
🎖آثار ویژه ی نماز اول وقت😍😍
استاد پناهیان🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 کلیپ خیلی زیبا از مدینه ی منوره
🌻قدم به قدم به زیارت پیامبر می رویم
ا•﷽•ا🌱
امروزسخنازجانِجهانبایدگفت
توصیفِرسولانسوجانبایدگفت
در روز ولادتدوقــطب عالم
تبریکبهصــاحب الزمانبایدگفت💚
#ولادتحضرتمحمّدﷺ و
#اماممحمدصادقعلیہالسَّلآم مبارڪ 🌸
˹
تقلب یڪجاجایزهست☝️🏻
اونم؛ امتحاناٺ الهیوسختیها ...
کہبایدسرمون بگیریم بالا
از رو برگهٔزندگۍشھـدا #تقلب کنیم!
حـرفــ دلـــ🌱
دلم آرامش میخواهد 💔
کمی استراحت 😇
یك پرچم ِ سھ رنگ کھ سر تا سر پیکرم بکشند
و رویش بنویسند :
شهید.... 🕊
#حسرت 🥀
هوالباقی
هرچه میگفتی چیزی دیگر جواب میداد. غیر ممکن بود مثل همه صریح و ساده و همه فهم حرف بزند. بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از او گرفتم چون احتمال میدادم که مجروح شده باشد، گفتم: «راستی فلانی کجاست؟»
گفت بردنش «هوالشافی.» شستم خبردار شد که چیزیش شده و بردنش بیمارستان.
بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟»
گفت: «هوالباقی.»
میخواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم.🤭😅
#طنز#
محاسن بغل دستی
ایام رجب المرجب بود و هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» را می خواندیم. حاج آقا قبل از مراسم برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند، توضیح می داد که وقتی به عبارت "یا ذوالجلال و الاکرام "رسیدید، که در ادامه آن جمله "حرّم شیبتی علی النار " می آید، با دست چپ محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر را به چپ و راست تکان دهید.
هنوز حرف حاجی تمام نشده ، یک بچه های تخس بسیجی از انتهای مجلس برخاست و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟
برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت: محاسن بغل دستی اش را بگیرد .چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعد!😂
#طنز
خدایا مرسی منو آفریدی
قبل از غروب آفتاب رسیدیم مهران.خسته و کوفته با همان سر و وضع آشفته خودمان را به بهداری رساندیم. آنجا صحنه ای را دیدم که هرگز یادم نمی رود. جلو در اورژانس، یکی از اون بچه های شوخ که بهش بمب روحیه هم می گفتند، نشسته بود و دست ها رو بالا برده بود و می گفت: «خدایا ! از اینکه منو آفریدی، مرسی! دستت درد نکند، شرمنده ام کردی!»
#طنز#
گال
تو منطقه بیماری « گال » راه افتاده بود. آنهایی که این بیماری را گرفته بودند، قرنطینه کرده بودند.
شب بود. خسته بودم. هوا هم خیلی سرد بود. بچه ها همه توی سنگر خوابیده بودند. جا هم نبود. با خودم فکر کردم چطوری برای خودم جایی دست و پا کنم. رفتم وسط بچه ها دراز کشیدم و شروع کردم به خاراندن. بچه ها به خیال اینکه منم «گال» دارم همه از ترس رفتند بیرون. من هم راحت تا صبح خوابیدم.🥱😃
*به نقل از غلامرضا دعایی
#طنز
ترکش ریزی، آمبولانس تیزی...
وقتی عملیات نمیشد و جابجایی صورت نمیگرفت نیروها از بیکاری حوصلهشان کم میشد، نه تیر و ترکشی نه شهید و مجروحی و نه سرو صدایی، منطقه یکنواخت و آرام بود آن موقع بود که صدای همه درمیآمد و بعضیها برای روحیه دادن به رزمنده ها، دست به سوی آسمان بلند کرده و میگفتند: «اللهم ارزقنا ترکش ریزی، آمبولانس تیزی، بیمارستان تمیزی، و غذاها و کمپوتهای لذیذی...»
... و همینطور قافیه سر هم می کرد و بقیه آمین میگفتند.😁😄