#دلنوشته_به_شهید_ابراهیم_هادی
برادر بزرگوارم، آقا ابراهیم هادی
عرض سلام و تهیت.
حالا که درحال نوشتن این کلمات برای شما هستم، یقینا شما در جوار بهترین بندگان خدا هستید، اما از دوستدارِ خودتان خبری دارید آقا ابراهیم؟
من اینجا، میان همهمهٔ سنگین و غبارآلود گناه، میان غم و غصه های دنیایی اسیر شده ام، همسایگانِ من، مشکلاتم شده اند و همصحبتی جز تنهایی ندارم، تنها مانده ام میان خیلِ گِرِه ها...
زندگی بر من تنگ آمده است و راه نجاتم گویی هزاران فرسنگ از من فاصله گرفته است.
راهِ رهایی از غم و اندوه را گُم کرده ام و قرار از کف داده ام.
مانند کسی که میانه راه مانده باشد، پُل های پشت سرش خراب شده باشد و روبرویش درّه ای فراخ قرار داشته باشد، نه راه پیشروی دارم نه راه بازگشت.
آقا ابراهیم، برادر مهربان من، که در حیاتت، هرگز از کمک به همنوعان و دوستانت دریغ نکرده ای، آیا حالا هم نگاه لطفت به دوستدارانت میباشد؟
آقا ابراهیم، میشود فقط گوشه چشمی به ما بکنید؟
میشود برای ما نزد خدای خود، واسطه بشوید؟
میشود رمزِ باز شدن قفلِ مشکلات مارا از فاطمهٔ زهرا (س) بپرسید؟
میشود برای ما کاری کنید؟
به خدا بگویید که ما هیچ در چنته نداریم، هیچ چیز که بشود معامله ای کرد، نداریم.
بگویید فقط یک چیز داریم، آن هم دستانی ست که جز به سوی او دراز نکرده ایم و امیدی که شعله اش را خاموش نکرده ایم.
امید به خدایی که شاید به واسطهٔ اینکه ما عزیزانش را دوست میداریم، نگاه لطف و رحمتش را به ما بیندازد.
آقا ابراهیم به خدا بگویید جانمان به تنگ آمده است، بگویید همهٔ «الهی بالرقیه» ها و «الهی بالحسین» هایمان به لطف گناهانمان بی پاسخ مانده است.
بگویید که استغفار هایمان، همان که وردِ زبانمان شده اما بر قلبمان حک نشده، آیا به دست خدا رسیده است؟
یا میانهٔ راه مانده است؟
آقا ابراهیم صدای ما اگر به خدا نمیرسد، شما صدای ما را به او می رسانید؟
میشود نامهٔ کهنهٔ درخواست هایمان و استغفار های بلا عمل مان را به خدا برسانید؟
لطفا اگر خدا پرسید نامه از سوی چه کسی است، نام مرا نبرید، بگویید کسی است از دوستدارانِ ما.
شاید اینطور که بگویید گره از مشکلات ما زودتر باز شود، شاید خدا دلش به حال ما بسوزد، به حالِ آنکه هیچ چیز جز دوستداریِ دوستدارانِ خدا ندارد.
آقاابراهیم، همه در ولادت ها و جشن ها هدیه میگیرند اما من که میدانم، شهادت آرزوی دیرینهٔ شما بود و یقینا آن هنگام که با شهادت وصال کردید، آن لحظهٔ، شادترین و زیباترین لحظهٔ زندگی شما بوده است.
پس در شادترین لحظهٔ هایتان، از شما هدیه میخواهم.
جسارت است اما چه کنم.
بیچاره مانده ام میان چاره های بن بست.
آقا ابراهیم، در این روز بزرگ، از شما چیزی میخواهم، چیزی که مرا از سختی ها برهاند و گره های محکم و کور زندگی مرا باز کند، چیزی که موانعِ استجابت دعا هایم را از میان بردارد، چیزی که مرا به خدا نزدیک و از غیرخدا، دور کند.
چیزی که ردِ عشق و معجزهٔ خدا در آن نمایان باشد و بوی لباسهای خاکیِ شما را بدهد.
چیزی بس ارزشمند و بزرگ که هراسِ گم کردنش را نداشته باشم و هر لحظه و هرجا با من باشد.
منتظر پاسخِ نامه ام و جوابِ سلامم از سوی شما هستم آقا ابراهیم.
دوستدارِ حقیر و کوچک شما: •شآهرا•
1401/11/22
@shahid_ebrahim_hadi3