ماه محرم بود. وقتی در دسته های عزاداری نوجوانها را میدیدم که چطور با عشق پرچم در دست داشتند، دلم شکست.
با چشمان اشکبار از آقا خواستم که پسری به ما عنایت کند تا در مسیر اهل بیت (ع) نوکری کند.
یک سال بعد، در محرم بود که علی هنگام اذان صبح به دنیا آمد. از خوشحالی اشک شوق بر چشمانم نشست.
سالهاست هفتم ماه محرم به برکت این نعمت که خدا به ما داد برای حضرت اباالفضل (ع) نذورات پخش میکنیم.
علی نظرکرده ی آقا قمر بنی هاشم (ع) بود؛ تا ۷ سالگی لباس سفید سقائی می پوشید. علی همیشه به من می گفت: "نمیدونم چرا این همه حضرت ابوالفضل (ع) رو دوست دارم، دوست دارم بغلش کنم"
گوشه وصیت نامه اش هم اینطور نوشته بود: در موقع دفن در داخل قبر روضهی حضرت اباالفضل (ع) را بخوانید.
او همیشه به فکر کمک کردن به دیگران بود، ده ها انسان معتاد را نجات داده بود. به هر که می توانست کمک می کرد.
#شهید_علی_خاوری