eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
9.4هزار ویدیو
60 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 🌹 💠 و صدای عباس به‌قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کردم فکرش به‌هم ریخته و دیگر نمی‌داند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم. انگار سقوط یک روزه و و جاده‌هایی که یکی پس از دیگری بسته می‌شد، حساب کار را دستش داده بود که به‌جای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!» 💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بی‌تابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت می‌مونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید! این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را می‌سوزانَد. 💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر ده‌ها کیلومتر آن طرف‌تر که آخرین راه دسترسی از هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد. آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ گریخته و به چشم خود دیده بود داعشی‌ها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریده‌اند. 💠 همین کیسه‌های آرد و جعبه‌های روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته‌شدن جاده‌ها آذوقه مردم تمام نشود. از لحظه‌ای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای در اطراف شهر مستقر شده و مُسن‌ترها وضعیت مردم را سر و سامان می‌دادند. 💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش می‌گرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب می‌فهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمی‌تواند با من صحبت کند. احتمالاً او هم رؤیای را لحظه لحظه تصور می‌کرد و ذره ذره می‌سوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت. 💠 به گمانم حنجره‌اش را با تیغ بریده بودند که نفسش هم بریده بالا می‌آمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت می‌کرد تا نفس‌های خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم می‌خوان کنن.» به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لب‌هایی که از شدت گریه می‌لرزید، ساکت شدم و این‌بار نغمه گریه‌هایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم. 💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را می‌شنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که به‌سختی شنیده می‌شد، پرسید :«نمی‌ترسی که؟» مگر می‌شد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور می‌توانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَه‌لَه می‌زد. 💠 فهمید از حمایتش ناامید شده‌ام که گریه‌اش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! به‌خدا قسم می‌خورم تا لحظه‌ای که من زنده هستم، نمی‌ذارم دست داعش به تو برسه! با دست (علیه‌السلام) داعش رو نابود می‌کنیم!» احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیت‌الله سیستانی حکم داده؛ امروز امام جمعه اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچه‌هاشو رسوندم و خودم اومدم ثبت نام کنم. به‌خدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو می‌شکنیم!» 💠 نمی‌توانستم وعده‌هایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز می‌خواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد (علیه‌السلام) کمر داعش رو از پشت می‌شکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید. نبض نفس‌هایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرم‌تر شد و هوای به سرش زد :«فکر می‌کنی وقتی یه مرد می‌بینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد... ادامه دارد ... نویسنده فاطمه ولی نژاد
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنويسيد اميدِ دل زهرا(س) مهدي‌ست چاره‌ی کارِ همه مردم دنيا،مهدی‌ست
@Ostad_ShojaeAUD-20220317-WA0026.mp3
زمان: حجم: 6.35M
امشب را دریابیم.. 🌸🙏 شب آشتی با خدا 👌👌 🌙 اعمال شب نیمه شعبان 💥- غسل 💥- احیاء 💥- زیارت امام حسین "علیه‌السلام" 💥- دعاى كمیل 💥- نماز جناب جعفر طیار... دعاهای امشب مثل دعاهای شب قدر هستند. امشب شب قدر هست. سرنوشتت در این شب رقم خواهد خورد. 💫امام صادق ع : بعد از شب قدر امشب بهترین شب سال است. خداوند فضل خودش را به بندگان عطا می‌کند و گناهان آنها را می‌بخشد. خداوند سوگند خورده که امشب درخواست کننده دست خالی از درگاهش برنمی‌گردد مادامی که آرزوی نامشروع نکند.... خداوند امشب بی حساب عطا میکند. امشب خداوند برای همه بخش هاتون فرصت سازی میکند. یعنی در روز های اینده یه فرصت براتوون ایجاد میشه بر اساس دعاهای امشب تون 🤩 امشب شب جایزه هست. نخوابیداااااا چایی، قهوه، غسل و... هر جور بلدی خودتو بیدار نگهدار وگرنه از دستتون می‌ره اوف امشب چه خبره متن دعای امشب رو بخون تا متوجه بشی. امکان نداره خدا اجازه بهت بده دعا کنی اما براوردش نکنه. 📎 📎
ای عاشقان جان میرسد..😍❤️
2.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شهید ابراهیم هادی دستش رو شبیه یک دایره کرد و گفت: اگر دنیا مثل این کره باشد امام زمان(عج) مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد. خداوند نیز بر تمام دنیا شاهد و ناظر هست.✨ ولادت حضرت مهدی (عج) مبارک💐 در این شب عزیز که شب جمعه هم هست شهدا را یاد کنیم تا آنها نیز در نزد ارباب ما را یاد کنند
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌺 وارث تیغ علی و دمِ مسیحِ حسینی♥️ شبای جمعه می‌دونم پیش ضریح حسینی
1.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐 🌤⃟💐استوری ویژه میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌺نیمه شعبان مبارک🌺 🎉 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌤⃟💐 🌤⃟💐 ߊ‌َܠܠّܣُــܩَّ ࡃَܥܼـِّـܠܙ ܠِࡐ‌َܠࡅِّ࡙ــܭَ ߊ‌ܠܦ‌َــــܝ‌َܥܼܢ🌤
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• روزی می‌آید و به دوست و دشمن میشناساند؛ عدالت و منِش علی‌🌱 را
4_5782913468218738778.mp3
زمان: حجم: 5.92M
‍ مولودی زیبا امام زمان ارواحنافداه ♥️
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 باز شدن قسمت پایین پای حضرت و ضریح حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به مناسبت نیمه شعبان