99.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #مستند "منفی 38- درجه" | مستندی جذاب از رشادتهای تیپ 65 هوابرد مربوط به سقوط پرواز تهران یاسوج « #قسمت_اول»
🔹مستند «منفی ۳۸ درجه» با موضوع اولین گروه از تیم کوهستان تیپ ۶۵ نیروهای ویژه هوابرد نیروی زمینی ارتش که داوطلبانه برای جستجوی هواپیمای ATR-۷۲ پرواز تهران – یاسوج به ارتفاعات دنا اعزام شدند، ساخته شده است. #ببینید
🔸 حجم : 95MB
🔹 زمان : 20 دقیقه
🇮🇷 @QODS_IR | اخبار قدس
14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توضیحات خانم جنگروی مسئول
#دختران_انقلاب در خصوص #اجتماع_حجاب در ورزشگاه صد هزار نفره آزادی و تشکر از مردم
📌بدترین مدل کارشکنی برای این اجتماع انجام شد و به هزاران نفر از مردم وعده اتوبوس دادند و مردم ساعت ها در داغی آفتاب منتظر اتوبوس ماندند و اتوبوسی نیامد
#قسمت_اول
14.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توضیحات خانم جنگروی مسئول
#دختران_انقلاب در خصوص #اجتماع_حجاب در ورزشگاه صد هزار نفره آزادی و تشکر از مردم
📌بدترین مدل کارشکنی برای این اجتماع انجام شد و به هزاران نفر از مردم وعده اتوبوس دادند و مردم ساعت ها در داغی آفتاب منتظر اتوبوس ماندند و اتوبوسی نیامد
#قسمت_اول
💥مصاحبه کامل خبرگزاری تسنیم با
خانم مهندس جنگروی،مسئول دختران انقلاب https://tn.ai/3133933
✌️حماسه حضور
❓سوال:کدام ارگان قول داده بود اتوبوس بفرستد؟ هیج اتوبوسی فرستاده نشد؟
‼️یک عده به سفارش مسئولین ناکارآمد و کارشکنی علیه اجتماع دختران انقلاب توئیت زدند
❓سوال:در امر به معروف هایتان بوده به شما توهین و هجمه کنند
‼️نهاد و ارگانی به ما قول داده بود قسمتی که استحکام سازی نشده بود وحای نشستن نبود را هزار و هفتصد متر پرچم بزند اما.....
💯اجتماع سالیانه دختران انقلاب؛ خروجی کار فرهنگی یکساله
🇮🇷صدای دختران انقلاب تا خارج از مرزها هم رفته است
#قسمت_اول
📚ماجرای زن پاک دامن و مردان هوس باز
👈#قسمت_اول
📚کلینى به سند معتبر از حضرت جعفر بن محمدالصادق صلواتالله علیه روایت کرده است که:
✍پادشاهى در میان بنىاسرائیل بود،
و آن پادشاه قاضیى داشت،
و آن قاضى برادرى داشت که به صدق و صلاح موسوم بود.
و آن برادر، زن صالحهاى داشت که از اولاد پیغمبران بود.
🔹و پادشاه شخصى را مىخواست که به کارى بفرستد. به قاضى گفت که :
مرد قابل اعتمادی را طلب کن که به آن کار بفرستم.
قاضى گفت که: کسى معتمدتر از برادر خود گمان ندارم.
پس برادر خود را طلبید و تکلیف آن امر به او نمود. او ابا کرد و گفت :
🔸من زن خود را تنها نمىتوانم گذاشت. قاضى بسیار تلاش و اصرار کرد. ناچار پذیرفت و گفت:
اى برادر! من به هیچ چیز تعلق خاطر ندارم مگر همسرم، و خاطر من بسیار به او متعلق است. پس تو به جای من مواظب او باش و به امور او برس، و کارهاى او را بساز تا من برگردم.
🔹قاضى قبول کرد و برادرش بیرون رفت. و آن زن از رفتن شوهر راضى نبود.
پس قاضى به مقتضاى وصیت برادر، مکرر به نزد آن زن مىآمد و از حوایج آن سؤال مىنمود و به کارهاى او اقدام مىنمود.
و محبت آن زن بر او غالب شد و او را تکلیف زنا کرد. آن زن امتناع و ابا کرد.
🔸قاضى سوگند خورد که :
اگر قبول نمىکنى من به پادشاه مىگویم که این زن زنا کرده است.
گفت: آنچه مىخواهى بکن؛ من این کار را قبول نخواهم کرد.
قاضى به نزد پادشاه رفت و گفت : زن برادرم زنا کرده است و نزد من ثابت شده است.
🔹پادشاه گفت که: او را سنگسار کن. پس آمد به نزد زن، و گفت :
پادشاه مرا امر کرده است که تو را سنگسار کنم. اگر قبول مىکنى مىگذرانم، و الا تو را سنگسار مىکنم. گفت: من اجابت تو نمىکنم؛ آنچه خواهى بکن.
🔸قاضى مردم را خبر کرد و آن زن را به صحرا برد و او را سنگسار کرد.
تا وقتى که گمان کرد که او مرده است بازگشت. و در آن زن رمقى باقى مانده بود.
چون شب شد حرکت کرد و از گود بیرون آمد و بر روى خود راه مىرفت و خود را مىکشید تا به دیرى رسید که در آنجا راهبی مىبود.
🔹بر در آن دیر خوابید تا صبح شد. و چون راهب در را گشود آن زن را دید و از قصه او سؤال نمود. زن قصه خود را بازگفت.
دیرانى بر او رحم کرد و او را به دیر خود برد. و آن دیرانى پسر خردى داشت و غیر آن فرزند نداشت، و مالى زیاد داشت.
🔸پس دیرانى آن زن را مداوا کرد تا جراحت هاى او التیام یافت و فرزند خود را به او داد که تربیت کند. و آن دیرانى غلامى داشت که او را خدمت مىکرد.
آن غلام عاشق آن زن شد و به او گفت: اگر به معاشرت من راضى نمىشوى جهد در کشتن تو مىکنم.
🔹گفت: آنچه خواهى بکن. این امر ممکن نیست که از من صادر شود.
گاه خداوند بندگانش را به سخت ترین آزمونها می آزماید و خوشا به حال کسی که صبر پیشه میکند و خشم خدا را به رضایت مردم نمیفروشد.
پس آن غلام آمد و فرزند راهب را کشت و به نزد راهب آمد و گفت:
🔸این زن زناکار را آوردى و فرزند خود را به او دادى، الحال فرزند تو را کشته است. دیرانى به نزد زن آمد و گفت:
چرا چنین کردى؟ مىدانى که من به تو چه نیکی ها کردم؟
زن قصه خود را بازگفت. دیرانى گفت که: دیگر نفس من راضى نمىشود که تو در این دیر باشى.
🔹بیرون رو. و بیست درهم براى خرجى به او داد و در شب او را از دیر بیرون کرد و گفت: این زر را توشه کن، و خدا کارساز توست.
آن زن در آن شب راه رفت تا صبح به دهى رسید. دید مردى را بر دار کشیدهاند و هنوز زنده است.
🔸از سبب آن حال سؤال نمود، گفتند که: بیست درهم قرض دارد و نزد ما قاعده چنان است که هر که بیست درهم قرض دارد او را بر دار مىکشند و تا ادا نکند او را فرو نمىآرند.
پس زن آن بیست درهم را داد و آن مرد را خلاص کرد. آن مرد گفت که: اى زن هیچ کس بر من مثل تو حق نعمت ندارد.
🔹مرا از مردن نجات دادى. هر جا که مىروى در خدمت تو مىآیم.
پس همراه بیامدند تا به کنار دریا رسیدند. در کنار دریا کشتی ها بود و جمعى بودند که مىخواستند بر آن کشتی ها سوار شوند.
مرد به آن زن گفت که: تو در اینجا توقف نما تا من بروم و براى اهل این کشتی ها به مزد کار کنم و طعامى بگیرم و به نزد تو آورم.
🔸پس آن مرد به نزد اهل آن کشتی ها آمد و گفت : در این کشتى شما چه متاع هست؟
گفتند : انواع متاع ها و جواهر. و این کشتى دیگر خالى است که ما خود سوار مىشویم.
گفت : قیمت این متاع هاى شما چند مىشود؟
🔹گفتند: بسیار مىشود؛ حسابش را نمىدانیم. گفت: من یک چیزى دارم که بهتر است از مجموع آنچه در کشتى شماست. گفتند:
چه چیز است؟ گفت: کنیزکى دارم که هرگز به آن حسن و جمال ندیدهاید.
گفتند : به ما بفروش.
🔸گفت: مىفروشم به شرط آن که یکى از شما برود و او را ببیند و براى شما خبر بیاورد
و شما آن را بخرید که آن کنیز نداند.
و زر به من بدهید تا من بروم. آخر او را تصرف کنید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#پادکست | دلتنگترین عابر
🕊سفر اربعین، سفری است به عمقِ دل، سفری در مسیر یاری امام..
💌 شما را به تجربهیِ شیرینِ همراهی با امام زمان (عج) در این مسیرِ الهی دعوت میکنیم.
#قسمت_اول
📥 طعم با بودن
✨اینجا، هر قدم، طعمی تازه از عشق دارد،
عشقی که با یادِمولایمان، حلاوتش صدچندان میشود.
🎙در این پادکست، با نگاهی به آدابِ زیارت اربعین و اهمیتِ توجه به امامِ زمان در این پیادهرویِ باعظمت، شما را به تجربهیِ حضوری عمیقتر در کنارِ ایشان فرا میخوانیم.
🎧بشنوید و با ما در این سفرِ معنوی همراه شوید. ✨