🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨❓چه عرض کنم؟
✍حجتالاسلام حاج شیخ جعفر ناصری:
👨🍳 نقل میکنند که در نجف #قصابی بود که فوت کرد.
رفیقی از علمای نجف داشت. بعد از مدتی آن عالم، رفیق قصاب خود را در خواب دید.
👳♂عالم از قصاب پرسید:
آنطرف جای شما خوب است؟
👨🍳گفت: نه، بد و سخت است.
👳♂ گفت: چرا؟
👨🍳گفت: از دست فلان همسایه. خواستگاری دختر او آمدند، من قصاب محل بودم، با من #مشورت کردند، من یک کلمه گفتم وخود را گیر انداختم.
👨🍳 قصاب به آن عالم اصرار کرد که من را نجات بده.
👳♂عالم به دنبال آن همسایه رفت. دید که پدر این خانواده فوت کرده است.
ودختری دارد که سنی از او گذشته و در خانه است.
به دختر گفت شما حقی به گردن فلان قصاب دارید؟
🧕دختر شروع به نفرین کرد گفت:
زندگی_من_تباه_شد.
من خواستگاری داشتم و پدر خانواده خواستگار، نزد قصاب رفته و پرسیده بود که اینها چطور آدمی هستند؟
(همزمان بین قصاب و پدر من اختلافی پیدا شده بود)
👨🍳 قصاب گفته بود: « چه_عرض_کنم؟»
◾️ این کلمه ما را خانهنشین کرد.
یک «چه عرض کنم» ما را خانهنشین کرد.
اینها پس زدند و این کلمۀ قصاب هم راجع به من زبان_به_زبان_گشت و دیگر الآن سنی از من گذشته است و زمان ازدواج من تمام شده است.
👳♂ آن عالِم زندگی اینها را سامان داده و دختر را شوهر میدهد که آن دوست قصاب خود را هم نجات بدهد.
🔵 آری گاهی یک حق_الناس انسان را از مسیر امام زمان(عج) خارج کرده
(و تا صاحب حق نبخشد و یا #جبران نشود،
خدا توبه ی از آن را نمی پذیرد.)
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨