12.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با آمریکا صلح کنیم یا نه ؟
اونایی که میگن چرا نمیشود با امریکا در صلح بود با دقت ببینند!
🚨🚨🚨🚨🚨
🔥🔥🔥🔥🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش مدیر رادیو اسرائیل به برکناری گالانت، وزیر جنگ رژيم صهیونیستی: ما در داخل اسرائیل با مشکل سیاسی، اجتماعی و نظامی روبرو هستیم؛ نتانیاهو حتی تصمیم دارد هرتزی هالیوی، رئیس ستاد کل ارتش را هم برکنار کند!
🥷🥷🥷🥷🥷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
👊👊👊👊👊
👏👏👏👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا للمسلمین ...
🚨🔥🚨🔥🚨
مادرا ببینند و خودشون در لحظه در این فضا قرار بدند!!!
اونا دارن برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی آواره میشن!!!
🥷اگر اونا نباشن و لبنان و سوریه نباشن و خیالشون راحت باشه شک نکنید اینجا در ایران و در کرمانشاه و کردستان و بوشهر و بندر عباس و اصفان و تهران باید بجنگیم!!!
👊مرگ بر ضد ولایت فقیه
🤲اگر سپاه نبود کشور هم نبود
🤲ارتش کلمه طیبه و ارتش ما ارتش حزب الله است
🥷بسیج لشگر مخلص خداست
🥷بسیج شجره طیبه ای است که همه انبیای الهی از آدم تا خاتم صحیفه تشکل آن را امضاء کرده اند
🌹💐🌷شهدا در قهقه مستانه شان و در شادی وصولشان عند ربهم یرزقونند
وصیت شهدا:
💐خواهرم حجابت را ؛ برادرم نگاهت را
خواهرم سیاهی چادر تو کوبنده تر از خون من است
🌹زنان ما مربیان تربیت جامعه و از دامن زن مرد به معراج میرود.
جمعه ۱۸ آبان ۱۴۰۳
سرباز ولایت
🥷🥷🥷🥷🥷
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🚨🚨🚨🚨🚨
🔥🔥🔥🔥🔥
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
8.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مثل یوسف و بنیامین!
⭕️ امام زمان علیهالسلام میخواد پیش خودش نگهت داره، حواست هست؟
🌸🌸🌸🌸🌸
❤️❤️❤️❤️❤️
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨
🔥✍خاطرهای تکان_دهنده
پدر ومادری که بوسیله دخترشان نمازخوان شدند!
توبه کردند،
نماز و روزه های قضا شده را ادا نموده و حج مشرف شدند.
🟢 در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمی بود كه سر وقت در مدرسه با بچهها نماز میخواند، به کلاس ما آمد و گفت: بچهها برای دوشنبه هفته آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید
و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.
😔من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمیشد و خبری از نماز نبود.
روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه میآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: چرا وسایل خود را نیاورده ای؟ من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده. ولی من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
📆بالأخره روز جشن_تکلیف فرا رسید؛
و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت:
بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خدای خود هر_چه_بخواهید خدای مهربان به شما میدهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم،
مادرم نگاهی به سجاده كرد و با حالتی خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد. اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد،
سجاده_مرا به گوشهای انداخت و گفت:
برو سر درسات این کارها یعنی چه؟!
😭بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
پدر و مادرم هر دو مرا صدا میکردند،
درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کردهاند،
❓ با نگرانی پرسيدم: چه شده؟!
كه يكدفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند:
دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیدهایم.!
🔥خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم میبرند،
میگفتند:
شما_در_دنیا_نماز_نخواندهاید؛
و هيچ عمل خيری نداريد!
و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش میکردیم فایدهای نداشت،تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
😱خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد:
دست نگه دارید، دیشب در خانهی اینها سجاده نماز پهن شده،
به_حرمت_سجاده، دست نگه دارید.
🌙✨آن شب
پدر_و_مادرم_توبه_کردند؛
و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجا آوردند،
و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد. این روند ادامه داشت، تا در سال ۷۴. هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله ۴۰ روز هر_دو_از_دنیا_رفتند
و عاقبت_بخیر_شدند.
🟢 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند. وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
یک هفتهای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد. حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسی از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايی هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامی میدارم
و هر سال که میگذرد برکت را به واسطهی نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
📚کتاب پر پرواز _ص ۱۲۲
این خاطره زیبا از همکارم که تا حالا در چند کتاب چاپ شده رو گفتم تا بدونید حتی
اگه_سالها_نماز_نخوندید،
...هرگز از رحمت خدا ناامید_نشید.
خدا دست بندههاشو میگیره. خدا کارش نجات بندههاشه، اونم از جایی که اصلا تو خوابم نمیبینید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
📖 وَما أَنتَ بِهادِ العُميِ عَن ضَلالَتِهِم إِن تُسمِعُ إِلّا مَن يُؤمِنُ بِآياتِنا فَهُم مُسلِمونَ
و تو هدایت كنندهی #كوردلان از گمراهیشان نتوانی بود.
تو تنها كسانی را میشنوانی كه
#به_آیات_ما_ایمان_میآورند؛
و خود [در برابر حق] تسلیماند.
📚 سوره روم آیه ۵۳
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨
🔴عاقبت شوم ارتباط با زنان متاهل!
✳️مرحوم میرزا محمد چهل ستونی تعریف می کرد:
شخصی بود در مدرسه خیرات خان که مغازه اسلحه فروشی داشت و یک غده بسیار بزرگی در سر و گردن او پیدا شده بود.
🔷روزی من به همراه حضرت شیخ نخودکی اصفهانی به نخودک می رفتیم این مرد نیز از شهر پشت سر حضرت شیخ می آمد و مرتب می گفت:
🔰 یا شیخ مرا شفا دهید یا بکشیدم...
🔆ایشان جوابی نمی دادند تا به اواسط راه که رسیدیم حضرت شیخ برگشته خم شدند و در گوش او آهسته سخنی گفتند.
🔰 مرد بلند گفت قبول دارم و تعهد می کنم.
سپس فرمودند: پس تو را خواهم کشت.
عرض کرد بکشید.
♦️ از مرکبی که سوار بودند پیاده شدند به مرد دستور دادند تا کنار جاده لب گودالی بنشیند.
⚡️ آنگاه چاقوئی از جیبشان درآورده پوست گردن او را شکافتند و غده را خارج نمودند.
🔴از شکاف چرک و خون بسیاری آمد. با پهنای چاقو روی زخم را مالیدند تا هرچه چرک بود خارج شود .
بعد آب دهان خود را به محل زخم انداخت با چاقو روی آن را مالیدند و فرمودند: حالا با دستمال روی آن را ببند و برو.
💠بعد از چند روز آثار زخم کاملا از بین رفته بود، چند سال از این موضوع گذشت ...
〽️پس از فوت مرحوم شیخ نخودکی آن مرد را دیدم که مجدداً مرضش عود کرده بود.
♻️از او پرسیدم که : آن روز حضرت شیخ به گوش تو چه گفتند که تو جواب دادی تعهد می شوم؟
♨️گفت: من با خانمهای شوهردار رابطه نامشروع داشتم و ایشان فرمودند اگر تعهد کنی بعد از این دنبال این کارها نروی تو را معالجه می کنم.
⛔️ و بعد فرمودند اگر دیگر مرتکب چنین عمل زشتی شوی مرض تو عود خواهد کرد و خواهی مرد و من قبول کردم.
🔥 بعد از چندین سال شیطان مرا اغوا نمود و مرتکب چنین معصیتی شدم و می دانم که از این مرض خواهم مرد و چیزی هم نگذشت که او فوت کرد...
📗خادم الرضا،مجموعه کرامات شیخ نخودکی اصفهانی رحمة الله
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨
💰نرخ جدید 🔥دیه اعلام شد:
یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان
در ماههای حرام (۱)
یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان
خبر ۲۰:۳۰ ا_۱۴۰۲/۱۲/۲
(۱)_در اسلام،
چهار ماه گاهشماری هجری قمری از جمله
ذیقعده_ذیحجه_محرم_و_رجب، ماههای حرام هستند.
در این چهار ماه - به جز برای دفاع - جنگ کنار گذاشته میشود و
دیه_افزایش_مییابد.
هدف از این کار، ایجاد امنیت برای افرادی است که میخواهند به حج بروند یا تجارت کنند و به سلامت به شهر خود برگردند.
این سنت، از قبل از اسلام به جا ماندهاست.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام علی نور
در این روزهای کوتاه و خنک؛ روزه های قضا شده را جبران کنیم.
🔴 روزه قند خون را کاهش می دهد
روزه باعث می شود گلوکز های موجود در خون شکسته شوند. تا در طول مدت گرسنگی، بدن بتواند از آن ها قند دریافت کند. کاهش گلوکز خون تولید می شود همه این امور باعث کاهش کلی قند خون می شود.
🟢 روزه فشار خون را تنظیم می کند
روزه گرفتن یکی از راه های طبیعی و غیر شیمیایی کاهش فشار خون است. روزه گرفتن احتمال بسته شدن رگ ها در اثر تجمع چربی را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. در طول زمانیکه فرد روزه است گلوکز در پی آن چربی های موجود در بدن او برای تولید انرژی تجزیه می شوند. هم چنین فعالیت و سوخت و ساز بدن متعادل شده و از سرعت آن کاسته می شود. در نتیجه شدت جریان خون از محدوده خاصی فراتر نمی رود و در نتیجه فشار خون چربی های بدن کمک می کند
✍فخری پور اسماعیل فر
کارشناس تغذیه بیمارستان امام مجتبی(ع)فومن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨❓چه عرض کنم؟
✍حجتالاسلام حاج شیخ جعفر ناصری:
👨🍳 نقل میکنند که در نجف #قصابی بود که فوت کرد.
رفیقی از علمای نجف داشت. بعد از مدتی آن عالم، رفیق قصاب خود را در خواب دید.
👳♂عالم از قصاب پرسید:
آنطرف جای شما خوب است؟
👨🍳گفت: نه، بد و سخت است.
👳♂ گفت: چرا؟
👨🍳گفت: از دست فلان همسایه. خواستگاری دختر او آمدند، من قصاب محل بودم، با من #مشورت کردند، من یک کلمه گفتم وخود را گیر انداختم.
👨🍳 قصاب به آن عالم اصرار کرد که من را نجات بده.
👳♂عالم به دنبال آن همسایه رفت. دید که پدر این خانواده فوت کرده است.
ودختری دارد که سنی از او گذشته و در خانه است.
به دختر گفت شما حقی به گردن فلان قصاب دارید؟
🧕دختر شروع به نفرین کرد گفت:
زندگی_من_تباه_شد.
من خواستگاری داشتم و پدر خانواده خواستگار، نزد قصاب رفته و پرسیده بود که اینها چطور آدمی هستند؟
(همزمان بین قصاب و پدر من اختلافی پیدا شده بود)
👨🍳 قصاب گفته بود: « چه_عرض_کنم؟»
◾️ این کلمه ما را خانهنشین کرد.
یک «چه عرض کنم» ما را خانهنشین کرد.
اینها پس زدند و این کلمۀ قصاب هم راجع به من زبان_به_زبان_گشت و دیگر الآن سنی از من گذشته است و زمان ازدواج من تمام شده است.
👳♂ آن عالِم زندگی اینها را سامان داده و دختر را شوهر میدهد که آن دوست قصاب خود را هم نجات بدهد.
🔵 آری گاهی یک حق_الناس انسان را از مسیر امام زمان(عج) خارج کرده
(و تا صاحب حق نبخشد و یا #جبران نشود،
خدا توبه ی از آن را نمی پذیرد.)
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨