eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
39 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
⊰•📻🌿⛓•⊱ . "شهدا نیڪو رفیقانی برای ما راه‌ گم‌ ڪرده‌ها هستند؛ این را خدا در قرآن گواهی می‌دهد : • حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا |🧡" . ⊰•📻•⊱¦⇢ ⊰•📻•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت١٧ نمیدونم ساعت چند خوابم برد یا چقدر خوابیدم ولی ساعت ۱۲ با جیغ و داد فاطمه بیدار شدم کش و قوصی به بدنم دادم و بلند گفتم : سلاااااام فاطی: کوفت و سلام زهر مارو سلام دیروز که عین خرس تا صبح خواب بودی دوبارم خوابیدی تا الان _اوووه(خمیازه) حالا مگه (بازم خمیازه) چیشده(با اجازه تون خمیازه) فاطی: ای بمیری الهی که من راحت شم از دستت این قدر خوابیدی هنوز داری خمیازه میکشی _برو بابا بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم. _سلام مامانی مامان: سلام به روی ماه نشستت خوب خوابیدی ؟ _اوهوم من برم دستشویی الان میام دست و رومو شستم صورتمو با آستین پیراهم پاک کردم _مامان معدم فکر کنم سوراخ شده غذا مذا تو بساطتت نیس؟ مامان: عروس گلم وقتی شما خواب تشریف داشتی زحمت کشیده رفته ناهار درست کرده حالا برو بشین بخور ... فاطی: این چه حرفیه مامان زحمت چیه _اییییش خودشیرین... فاطمه کیک مرغ درست کرده بود و منم که عاشق کیک مرغ (به به دهنم آب افتاد) تا میتونستم از خجالت شکمم در اومدم فاطی: میمیری آخرش این قدر نخور _آدم از خوردن بمیره بهتر از اونه از نخوردن بمیره (سخنی از عمه نویسنده) فاطی: اصلا بخور این قدر تا بترکی راحت شیم _ میای بریم رو حیاط کنار باغچه بشینیم؟ فاطی: باشه بریم تنیک مشکیم که از کمر به پایین کلوش میشد و توش گلای سفید کوچیک بود تنم بود یه شال سفید حریرم پوشیدم فاطی: چرا شال میپوشی آخه؟ _وقتی باد شالمو تکون میده لذت میبرم فاطی: اییییش لب باغچه نشستم و آهنگ نفس تازه کنیم رو گذاشتم همین چند روز پیش برای ولادت آقا حامد خونده بودش و من این آهنگو خیلی دوس دارم فاطمه اون ور حیاط رو زمین نشسته بود و نگام میکرداهنگ شروع شد و منم سعی کردم صدامو کلف کنم تا به حامد برسه و همراهش شروع کردم به خوندن _با خبر باش که هنگامه استقبال است... ۳۱۳ آیینه و یک تمثال است... با خبر باش که هنگامه استقبال است به صدام اوج دادم تا با حامد همراه شم _خسته ای گفت که زاریم ز ما.... یهویی صدای آهنگ قطع شد و گوشیم زنگ خورد _عه فاطی مندله(مهدیه دوست گرامم) _سلااااااام عرض شد مندل بانو مندل: سلام فلفل جون(منو میگه ها) _ای نامرد خوب مارو جا گذاشتی رفتی مندل: فائزه بخدا گمتون کردیم _هی آدم رفیقشو گم میکنه؟! مندل: حالا تو این دفه رو ببخش من جبران میکنم _چجوری جبران میکنی مندل: با فاطی آماده شید با ماشین میام دنبالتون بریم کافی شاپ مهمون من _به به از هرچه بگذریم سخن خوردنی خوش تر است ما آماده ایم بدو بیا مندل: ۳۰ مین دیگه اونجام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗
⊰•💙⛓🕊•⊱ . تکیه کن بر شهـــــــدا شهـــــــدا تکیه شان خدا بود...! . ⊰•💙•⊱¦⇢ ⊰•💙•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت١٨ بعد نیم ساعت مهدیه اومد دنبالمون بعد سلام و احوال پرسی و این حرفا حالا سوار ماشین شدیم و داریم میریم مهمون مهدیه کافی شاپ مطمئنم الان میخواد بره کافه پیانو(یه کافی شاپ عالی توی خیابون ولفجر شمالی کرمان تازه بالاشهر هس دلتون بسوزه) _مهدیه مندل:جونم _نمیخواد اون قدر راه تو دور کنی بری بالا مالا ها بیا بریم همین بستنی حمید (به به یه بستنی فروشی توی خیابون سرباز کرمان ) هم نزدیکه هم ارزون و از همه مهمتر خوشمزه فاطی: آره ارواح عمت تو بخاطر مهدیه داری این قدر دلسوزی میکنی یا چون عموت اونجا مغازه داره و راحت نیستی _بدبخت من بخاطر تو دارم میگم صب عموم نمیره به علی بگه این زنت همش تو این کافی شاپس مندل: اوه بابا تورو خدا دعوا نکنید باشه میریم بستنی حمید... فاصله بستی فروشی حمید تا خونمون تقریبا ۱۰ مین بود. وقتی رسیدیم همه پیاده شدیم از ماشین و رفتیم داخل مغازه روی یه میز و صندلی ۴ نفره نشستیم. بعد سفارش دادن بستنیا مشغول صحبت شدیم. من و فاطی از سیر تا پیازه ماجرای این دو روز تعریف کردیم و لا به لای اینا فاطیم همش متلک میگفت که فائزه همش به پسره نخ میداده. مندل: سادات جان من بگو چجوری نخ میدادی؟ نکنه عاشق شدی در یک نگاه _خیلی بیشعورید ها مگه دیوونم عاشق اون پسره بی ادب و غد بشم(آره ارواح عمه کوچیکه معلم ریاضی سال دوممون) فاطی: عه به دوست آقای ما بی احترامی نکن _دوست آقات و آقات دوتایی بخورن تو سرت فاطی: اگه به علی نگفتم _برو بگو مندل: اه بابا دو دقه اومدیم بیرون حالمون عوض شه خواهشا عین تام و جری نیوفتید بجون هم فاطی: تقصیر این گامبوعه خواهر شوهر بازی در میاره _ بیشعور گامبو خودتی من فقط تپلم مندل: ای خدا این دوتا منو دق میدن... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰•🖤🌪🕊•⊱ . ❬ديديدهنَوزعِشق،لَشڪردٰارد . . ديديدڪہ‌اين‌قـٰافلـہ‌رَهبردٰارد ، اِ؎مـٰاندھ‌نھروآنۍِعھدشِڪن اين‌مُلڪ‌علۍمـٰالڪ‌اَشتردٰارد! ...シ ❭ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•🖤•⊱¦⇢ ⊰•🖤•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii