🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت344
پوزخندی زد.
–به همین خیال باش، واسه چی اون باید بده؟
نگاهش کردم.
–چون زنشم.
لب هایش را روی هم فشار داد.
–خب چه ربطی داره؟ دوستم می گفت واسه خواهرش هر چی خواستگار میاد اول از شغلش میپرسن، وقتی میفهمن شاغل نیست کلا می رن و دیگه نمیان.
چشمهایم گرد شد.
–مگه می شه.
لب هایش را بیرون داد.
–منم اولش باور نکردم.
ولی اون می گفت این خواستگار آخریش گفته اشکال نداره که الان بیکاری خودم بعدا واست یه کار خوب پیدا میکنم.
خواهر دوستم گفته ولی من نمیخوام کار کنم.
پسره بهش بر خورده گفته شما شوهر نمیخوای حمال مفت می خوای. تو این گرونی من تنهایی چطوری هزینههای زندگی رو بدم.
از حرفش پقی زیر خنده زدم.
–واقعا این جوری گفته؟!
نادیا هم خندید.
–آره، بعدشم بلند شده رفته و دیگهام نیومده.
بلند شدم نشستم.
–خود پسره دنبال حمال می گرده، وظیفهی خودشه که شده دو شیفت کار کنه خانواده ش رو تامین کنه زن که وظیفهای نداره.
نادیا دست هایش را در هم گره زد.
–این حرفا الان جواب نمی ده تلما، الان خواهر دوستم مجبور شده دنبال کار بگرده، چون دوست داره زودتر ازدواج کنه. دوستم میگفت با مدرک کارشناسی می خواد بره تو یه آشپزخونه وردست آشپز بشه.
لبم را به دندان گرفتم.
–بیچاره. یعنی در حقیقت مجبوره حقوق داشته باشه تا بتونه ازدواج کنه، پسرا چرا این قدر تنبل شدن؟
–واسه همین می گم فکر نکنم علی آقا قسطات رو بده، همون که می خواد خرجت رو بده خودش هنره.
نوچی کردم.
–تو علی رو نمی شناسی. مگه اون مثل این بچه سوسولاس که به من بگه باید کار کنی. خدا رو شکر اون یه مرد واقعیه.
نادیا بی خیال گفت:
–شایدم الان اولشه و چون خیلی دوستت داره نمی خواد...
–نه، هلما میگفت با کار کردن اونم مخالف بوده ولی اون خودش خیلی دوست داشته که حتما کار کنه.
نادیا پوفی کرد.
–همونه که زندگیش رو از دست داده، آخه زنم این قدر بیعقل. حالا اگه یه شغل حساس و باکلاس مثل جراح، یا چشم پزشک و تو این مایهها داشت باز یه چیزی، حالا مثلا شغلش چی بوده؟
دراز کشیدم.
–چه میدونم. هر کس یه جوره دیگه، فکر کنم چون حوصله ش تو خونه سر می رفته دوست داشته یه جا مشغول باشه. شایدم نمیخواسته حرف شوهرش رو گوش بده.
آهی از ته دل کشید.
–اینا جای تو بودن چی کار میکردن. به هر کدوم از دوستام می گم خواهرم بورسیه شد بره اون ور درس بخونه و به خاطر شوهرش نرفت هیچکس باور نمیکنه، اونایی هم که باور می کنن می گن باید به عقل خواهرت شک کرد.
لبخند زدم
✍ لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
بٮـــمالـرببابڪ🤍》
.ــآنچھگذشتـ...📻🌿
|ـشبتـونشھدایے
|ـعاقبتتونامامـزمانےシ🖐🏼
⊰•💜🌸🥀•⊱
.
روزهای آخر اسفند که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردند. آن موقع هوز برنامه ی راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. به فکّه رسیدیم، کمی جلوتر از آن، مقرّ تخریب ما بود که اسم آنجا را الوارثین گذاشته بودیم. رسول کم سن و سال بود. به رسول می گفتم : نگاه کن پسرم ببین بچه ها این قبر را زمان جنگ کنده بودند . می آمدند داخل این قبرها، نماز می خواندند، نماز شب می خواندند، مناجات می کردند، ولی حالا این قبرها غریب مانده اند! دیگر از آن حال و هوای خبری نیست!
بعد از نماز ظهر یک دفعه متوجّه شدم رسول نیست. با مادرشدنبالش گشتیم که دیدیم داخل یکی از این قبرها به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می کند. بنده حقیقتاً همان جا گریه ام گرفت.
روای: پدر شهید
.
⊰•💜•⊱¦⇢#داداش_رسول
⊰•💜•⊱¦⇢#یازهرا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🥀💔•⊱
.
ولیبگذریم
حتیخیالرسیدنبهصحنتمراجانبهلبممیکند
چهبرسدبهفراقت💔...
.
⊰•🫀•⊱¦⇢#کربلا
⊰•🫀•⊱¦⇢#بنـٺالـھـدے
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
⊰•🥀💔•⊱ .
آقایامامحسین ..
اَنتَحَیاتي؛فیالدنیاوالاخره!
شمازندگیِمنی؛دردنیاوآخرت:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•💝🔗•⊱
.
گـوینـد:
شھـٰادتمھرقبولیسـتڪہبردلـت
میخـورد...
شُھـدآدلـملایقشھـٰادتنیسـتاما؛
شمـٰاڪہنظرڪنیداینکویرتشنہ
دریامیشَـود...♥️
.
⊰•💝•⊱¦⇢#داداش_بابکم
⊰•💝•⊱¦⇢#یازهرا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🫀👀•⊱
.
تو همون یاری هستی که شهریار میگه بدون
وجودش شهر ارزش دیدن ندارد:)⛓️🫀
.
⊰•❤️🩹•⊱¦⇢#عاشقانه
⊰•❤️🩹•⊱¦⇢#بنـٺالـھـدے
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•♥️🦋•⊱
.
مـٰاارتـشِزینبہےمحترمیـم...
بـاچـٰادرِخودنمـآدِبآنـو؎غمیـم!
هرچنـدبهمـاجھـٰادممنوعشدهاسـت!
بـاچـٰادرمـانمدافعانحرمیـم🌱
.
⊰•♥️•⊱¦⇢#چادرانه
⊰•♥️•⊱¦⇢#یازهرا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•❤️🩹🥺😢•⊱
.
همه رفتن اربعین...🥺
#اربعین🖤
.
⊰•❤️🩹•⊱¦⇢#اباعبدالله
⊰•❤️🩹•⊱¦⇢#یازهرا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
⊰•❤️🩹🥺😢•⊱ .
شدیداً نیـٰاز دارم،
آقای امامحسین‹؏› ازمبپرسه :
ـ کیفَ حٰالـك؟!
منم بگـم:
+ هَلیمکنك اَن تعانقنی؟!
میشه بغلم کنی؟!💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•❤️🩹🪴•⊱
.
عشقمتفـٰاوتیعنےآقـٰا؎ابـٰاعبدالله🫀.
.
⊰•🪴•⊱¦⇢#حضـرٺدلبـر
⊰•🪴•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
⊰•❤️🩹🪴•⊱ .
پنـٰاهمبدهامـٰامعـبـٰاس!
بذاریـادمبرـهچقـدرآدمغمگـینوخسـتها؎اـم . .
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
⊰•❤️🩹🪴•⊱ .
منهنوزامیـددارمبهحضرتعبـٰاس!
میدونمناامیدمنمیڪنـه(:❤️🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖤🦋😭•⊱
.
ارباب
ازتمامعشقمانفاصلہاش
سهممناست💔
این..↝
هماڹسختترینقسمت
عاشقشدناست...↬:)🦋
.
⊰•🖤•⊱¦⇢#دلبرم_حسین
⊰•🖤•⊱¦⇢#یازهرا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
بٮـــمالـرببابڪ🤍》
.ــآنچھگذشتـ...📻🌿
|ـشبتـونشھدایے
|ـعاقبتتونامامـزمانےシ🖐🏼
⊰•🤎🔏🖇•⊱
.
مثـلا ...
خـندهیِٺـو
قاٺلِجانـمبشود...!
ایندلانگیزٺـرین...
قٺلِجھـانخـواهدشد ..!(:
.
⊰•🤎•⊱¦⇢#داداشبابـڪم
⊰•🤎•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•💔🥀🌹•⊱
.
چـقـدر ارزش دارد...
اسیر چـهـره پاکِ شما شدن
در مـیانِ اسارت های دنـیـایی
گاهی نگاهی💔
#شهیدمصطفیصدرزاده
.
⊰•🌹•⊱¦⇢#شهیدانه
⊰•🌹•⊱¦⇢#یازهرا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🤍💭•⊱
.
- عـٰاشقاگرباشـے
شھیـدمیشوے . . .
عـٰاشقتراگر؛گمنـٰام:)!
.
⊰•💭•⊱¦⇢#فـرزندروـحالله
⊰•💭•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•♥️🥀😭•⊱
.
نیـٰاز؎نیستحتےگُفتنِاوضـٰاعدلتنگے..؛
بخوانازچشـمهـٰایَمآرزو؎
یكزیارترا✋
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله❤️
.
⊰•♥️•⊱¦⇢#دلتنگم_ارباب
⊰•♥️•⊱¦⇢#یازهرا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii