‹🍑›
•°
[°•"بابک جوان امروزی بود اما غیرت دینی داشت. همین غیرت دینی بود که او را به زینبیه و کربلای امام حسینی رساند. از آن دست جوانانهای امروزی که غیرت دینی دارند. میگفت: خانم حضرت زینب(س) من را طلبیده، باید بروم، تاب ماندن ندارم. بله، بابکم تیپ امروزی داشت. پسرم همیشه میخندید، خوشتیپ بود و زیبا. بابک پر از شادی بود و پر از شور زندگی اما فرزندم به خاطر اعتقاداتش و برای پیوستن به خدا از همه اینها گذشت و عاشقانه پر کشید. بابک فرزند نسل سوم و چهارم این انقلاب بود. دلبستگیهای زیادی به زندگی داشت، امروزی بود و تمامی اینها را به خاطر دفاع از حریم آلالله و مادرش خانم زینب(س) رها کرد."•°]
•°
🔥🍊¦⇢ #شهید_بابک_نوری_هریس
🔥🍊¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌼🍋›
•°
°•[{سيدحميد( ملقب به سید پابرهنه) هميشه به دوستان و رزمندگان توصيه ميكرد رنگ سبز لباس شما بايد هميشه سبز باشد، مبادا جايي از آن را آمريكاييها مشقنويسي كنند، مگر آن كه با سرخي شهادت آن را به رنگ سرخ درآوريد.}]•°
•°
💛🌻¦⇢ #شهید_سید_حمید_میرافضلی
💛🌻¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌈🌧›
•°
((:◇در برابر دشمنان با قدرت می ایستند. مهم نیست که دشمن چه قدر تعدادشان زیاد باشد! الگوی آنها امامشان حسین (ع) است که با 72 تن در برابر یاران بسیار دشمن ایستادگی کردند. تفکر آنها حسینی است! پس نباید توقع چیزی دیگری را از آنها داشت. مدافعان حرم با تمام توان خود در برابر دشمنان اسلام ایستادگی می کنند. از زمان حضرت ابراهیم تا منجی مان حضرت مهدی (عج) اسلام دشمنانی داشته که چشم دیدنش را نداشته اند؛ اما هستند انسان های دلیری که برای آن جان خود را می دهند و نمی گذارند که ذره ای به آن آسیب وارد شود.◇:))
•°
🌈🌤¦⇢ #شهیدانه
🌈🌤¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹⛈❄️›
•°
《°°وقتی برای اولین بار از مدافع حرم شدنش با من صحبت کرد، گریه کردم. به من گفت: مادر گریه نکن، دوست دارم بروم، قوی هستم، هیچ اتفاقی برای من نمیافتد، نگران نباش. گفت: مادر دیگرم حضرت زینب(س) در سوریه است، من باید بروم و راه را برای زیارت شما باز کنم. بعد من را بوسید و بارها در آغوش گرفت و گفت: گریه نکن مادر، بخند تا من راحتتر بتوانم بروم. دعای همیشگیاش شهادت بود. بابکم دوم آبان ماه 96 برای اولین و آخرین بار راهی دفاع از حرم شد.°°》
•°
❄️👀¦⇢ #شهید_بابک_نوری_هریس
❄️👀¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌧›
•°
[{°•یکی از ویژگیهای محسن که او را از دیگران متمایز میکرد، مقید بودنش بود؛ این قضیه بارها به من ثابت شد.
به طور مثال گاهی اوقات مجبور بودیم در خانههای مردم سوریه بمانیم یا از آنها به عنوان سنگر استفاده کنیم.
هنگام نماز که میشد شهید حججی از ساختمان بیرون میرفت
یا در حیاط به اقامه نمازش میپرداخت تا مبادا نمازش شبهای داشته باشد.•°}]
•°
✈️🦋¦⇢ #شهید_محسن_حججی
✈️🦋¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌈🌧›
•°
°•[{انقلاب ما، یک انقلاب دینی و مذهبی است؛ هیچ تفسیر مادیای از این انقلاب نمی شود کرد. ۱۳۸۹/۰۷/۲۷}]•°
•°
🌈🌤¦⇢ #مقام_معظم_رهبری
🌈🌤¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹💙🐬›
•°
({•°خیلی از جوانهای دهه هفتادی مثل همان جوانهای دوران جنگ تفکرات متعالی دارند. بابک من عاشق شهادت بود. روحیات عجیبی داشت، حتی زمانی هم که ورزش میکرد آهنگ زینب زینب سلیم موذنزاده اردبیلی را میگذاشت و با همان مداحی سوزناک ورزشش را انجام میداد. عاشق اباعبداللهالحسین و اهلبیت(ع) بود.میدانستم بابک آرزوی شهادت دارد. آنقدر بیتاب شهادت بود که من هم از ته دل به شهادتش راضی شده بودم.•°})
•°
💙🐬¦⇢ #شهید_بابک_نوری_هریس
💙🐬¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌧›
•°
يڪی از فرماندهان در سوریه:
°▪︎هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود ڪه می توانست مثل #آچار_فرانسه عمل ڪند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت ڪند و هم به صورت زمینی.
ڪامیون را پر از #مهمات می ڪرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یڪ ڪیلومتری ماست، می گفت داعش چه ڪار می تواند بڪند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود ڪه داعش از دستش در امان نبود.
همرزمانش این طور می گفتند ڪه اگر شنیدید هزار نفر داعش در #لاذقیه به درڪ واصل شده اند، بدانید ڪه پانصد نفر آنها را حامد ڪشته است.
آرزو داشت ڪه مثل #حضرت_عباس (ع) شهید بشود ڪه همین اتفاق هم افتاد، هر دو #دستش قطع شده و بر اثر انفجار #چشمانش تخلیه میشود، علاوه بر این بدنش هم تمام بر اثر همین ترڪشها زخمی میشود.■°
•°
✈️🦋¦⇢ #شهید_حامد_بافنده
✈️🦋¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹💙🚎›
•°
°••با دوستاش رفته بود راهیان نور ، دیار شهدا...
مناطقی که به گفت خودش غریب بود...
موقع برگشت از سفر،اتوبوس رفت ولی رسول نرفت!گفت جا موندم..بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم تفحص مستقر شده بوده و رسول هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه...
اون یه مدت شد10 روز! واز همان جا بود که با شهید محمد حسین محمد خانی آشنا شد.
با آمدن رسول به منطقه شرهانی،بعد از مدت ها یک شهید پیدا شد...چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن قضیه ی پیدا شدن شهید...••°
•°
🖇🚙¦⇢ #شهید_محمد_حسن_خلیلی
🖇🚙¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🍡🌸›
•°
☆°•چطور شد که بابک این راه را انتخاب کرد؟؟
نه اینکه بابک پسرم باشد و این را بگویم نه. ولی بابک یکی از فعال ترین جوان های شهرمان بود.سرشار از زندگی بود و همیشه در برنامه های مختلف پیش قدم بود. اصلا هم تک بعدی نبود و بواسطه سن و سالش جوانی می کرد و از همه قشری هم دوست و رفیق داشت . یعنی هم دوست باشگاهی داشت هم دانشگاهی هم مسجدی و هیئتی. هم از فعالین هلال احمر بود و هم در بسیج فعال بود، هم در کارهای خیر در بهزیستی شرکت می کرد، حتی بعد از شهادتش من فهمیدم که کارهای ساخت بنای یادبود شهدای گمنام در پارک ملت رشت را هم خودش انجام داده ، رئیس بنیاد شهید دیروز که به خانه ما آمده بود به من گفت که می دانستی پسرت چقدر برای اینکه اینجا ساخته شود زحمت کشید؟! من اینجا تازه فهمیدم که زمان ساخت این بنا، بابک به مسئولان گفته بود که چه شما بودجه بدهید چه ندهید روح این شهیدان اینقدر بلند و پر خیر وبرکت است که این بنای یادبود ساخته می شود و بعدا شما حسرت خواهید خورد که در این ثواب شرکت نکردید. بجز این فعالیت های فرهنگی، بابک یکی از دانشجوهای فعال دانشگاه تهران هم بود. ذاتش جوری بود که می خواست در همه ابعاد رشد داشته باشد و تک بعدی نباشد.•°☆
•°
🍧🎡¦⇢ #شهید_بابک_نوری_هریس
🍧🎡¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌸🍀›
•°
[{•◇قبل از عملیات کربلای 8 با گردان رفته بویم مشهد. یک روز صبح دیدم سید احمد از خواب بیدار شده ولی تمام بدنش می لرزد. گفتم: چی شده؟ گفت: فکر کنم تب و لرز کردم. بعد از یکی دو ساعت به من گفت: امروز باید حتما برویم بهشت رضا (ع). اتفاقا برنامه آن روز گردان هم بهشت رضا (ع) بود. از احمد پرسیدم: چی شده که حتما باید بریم بهشت رضا (ع)؟ او به اصرار من گفت: دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت: تو در بهشت همسایه منی. من خیلی تعجب کردم تا به حال او را ندیده بودم، گفتم: تو کی هستی الان کجایی؟ گفت: در بهشت رضا (ع). احمد آن روز آنقدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمیدانست پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او حرفها زد.◇•}]
•°
🌿🌸¦⇢ #شهید_سید_احمد_پلارک
🌿🌸¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🍑›
•°
°(:بچه که بود میرفت مکتب خانه پدر بزرگش "مولا علی" و قرآن یاد می گرفت . تقوا و درستکاری مولا علی، زبانزد مردم روستای محمد آباد بود. از هفت سالگی شروع کرد به نماز خواندن و روزه گرفتن. هر روز صبح با صدای پدر بیدار میشد و به نماز میایستاد. پدرش به نماز خواندن بچه ها اهمیت میداد. جایزه تعیین میکرد و نخودچی کشمش توی جیبشان میریخت تا نمازشان راسر وقت بخوانند. احمد هر شب قبل از خواب، میرفت پیش پدرش و میگفت: «صبح، من را زودتر از بقیه بیدار کن برای نماز. نمازم را که خواندم، خودم بقیه را بیدار میکنم»:)°
•°
🔥🍊¦⇢ #شهید_حاج_احمد_امینی
🔥🍊¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹⛈❄️›
•°
فاصله اعزام تا شهادتش 26 روز بود؟
°☆بله ...می بینید چقدر برای شهادت عجله داشت، من 50 ماه سابقه جبهه دارم اما شهید نشدم، ولی این پسر آنقدر با همه وجودش شهادت را می خواست که به یک ماه نکشیده طلبیده شد و رفت.🥀☆°
•°
❄️👀¦⇢ #شهید_بابک_نوری_هریس
❄️👀¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🍫🥜›
•°
◇•شجاعتی که محمد حسین و چند نفر از بچههای اطلاعات عملیات در والفجر سه از خودشان نشان دادند فراموش شدنی نیست.
عملیات ناموفق بود و لشکر منطقه را خالی کرده بود. فقط بچههای اطلاعات که حدود هشت نفر میشدند در شیار گاوی بالای تکبیران مستقر بودند. وقتی عراق پاتک کرد نوک حمله خود را به سمت شیار گاوی قرار داد. محمدحسین این هشت نفر را در خطی به طول هفتصد متر چید و در مقابل دشمن ایستاد. او میدانست که اگر این خط سقوط کند شهر مهران در خطر است. این هشت نفر طوری مقابل دشمن ایستادند که عراقیها فکر کردند شیار گاوی پر از نیرو است بالاخره بچهها آن قدر مقاومت کردند تا بعد از دو سه ساعت نیروهای کمکی رسیدند و عراقیها را مجبور به عقب نشینی کردند آن روز اگر محمدحسین و نیروهایش چنین رشادتی از خود نشان نمیدادند قطعا مهران سقوط میکرد و دوباره به دست عراقیها میافتاد.🌷•◇
•°
🥜🍯¦⇢ #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
🥜🍯¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🍡🌸›
•°
《°مدتی در جزیره مینو مستقر بودیم. شهید علی آقا ماهانی کنار نهر، کلاس درس قرآن گذاشته بود. قرار شد ما هم بعد از رساندن اسلحه و مهمات به اروند خودمان را به جمع برسانیم.
وقتی برگشتیم آخر کلاس بود و بچه ها مشغول هندوانه خوردن. گفتیم: این هندوانه از کجا؟
گفتند: بعد از درس، علی آقا گفت: دلتان چه می خواهد؟ هرکس چیزی گفت. علی آقا گفت هندوانه باشد خوب است. داشتیم می خندیدیم که نگاهمان به آب افتاد. هندوانه ای ده کیلویی روی آب روان بود. اول فکر کردیم پوست هندوانه است، وقتی گرفتیمش هندوانه ای سالم بود و همه از آن خوردند.
تنها کسی که از دیدن آن خوشحال نشد، خود علی آقا بود. نمی خواست بچه ها به چشم عارف نگاهش کنند.💐°》
•°
🍧🎡¦⇢ #شهید_علی_ماهانی
🍧🎡¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌸🍀›
•°
آخرین مکالمه و التماس دعا از پدر
◇°•در این آخرین مکالمه وقتی بابک تماس گرفت من از تهران داشتم برمیگشتم رشت که به مشهد بروم. بابک تا شنید من میخواهم مشهد بروم گفت آقا جان قول بده من را دعا کنید. من گفتم: پسرم، عزیزم، قربان صدایت بشوم تو باید من را دعا کنی، گفت نه آقا جان قول بده، هردو از هم التماس دعا داشتیم و این شد آخرین حرفهای بین من و بابک بود. نکته جالب اینجاست که بابک همان روز از من خواست که از دوستان شهیدم بخواهم شفاعتش را بکنند و این اتفاق یک جور عجیبی افتاد و بعد از شهادتش من اصلا خبر نداشتم که مزارش را کجا در نظر گرفتهاند اما وقتی که برای تشییع او رفتیم دیدم که خانه جدید بابک درست کنار بچههای عملیات کربلای دو و کربلای پنج است که همگی دوستان و همرزمان من بودند و در جبهه شهید شدند. دیدم بابک با دوستان من همجوار شده است. همان موقع به پسرم گفتم بابک جان، بابک زیبای من دیدی خدا خودش تو را به خواستهات رساند، خودش آرزویت را برآورده کرد؛ تو باعث افتخار من شدی پسرم.•°◇
•°
🌿🌸¦⇢ #شهید_بابک_نوری_هریس
🌿🌸¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🌈🌧›
•°
قسمتي از وصيت نامه شهيد:
برادران و خواهران توصيه شديد ميكنم به شما در تربيت نسل خردسال و نوجوان زيرا كه تضمين آينده اسلام است اين غنچههاي نشكفته را دريابيد و شما هستيد كه از اين افراد ميتوانيد بزرگان فردا را بسازيد از اين زمينههاي مناسب براي رشد كه شكل نگرفته استفاده كنيم و طبق احكام خدا شكل دهيم، پدران و مادران در آشنايي فرزندانشان با قرآن و جلسات و برنامه هاي مذهبي بكوشيد و تشويقشان كنند و اما پدر و مادر گراميم اميدوارم كه دراين مدتي كه در خدمت شما بودهام از من راضي باشيد هرچند در لحظات آخر فرصت خدا حافظي نبود ولي وعده ملاقات انشاءالله با روي گشاده و خندان نزد زهرا(س) و پيامبر خدا(ص) در كنار حوض كوثر.
•°
🌈🌤¦⇢ #شهید_حسن_ترک
🌈🌤¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
‹🍡🌸›
•°
•🌷شهید کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس در زمان امام زمان (عج) در حفظ اسلام کشته شود، یقیناً به او ملحق خواهد شد، شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی.🌷•
•°
🍧🎡¦⇢ #شهیدانه
🍧🎡¦⇢ #یاحسین
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
↱ @Shahidbabaknourii↲
⊰•🎗•⊱
.
وَصلشیریـٖـننَشود
گـرنَبـود،دَردفِـراق..
نَمڪعِـشق
بجُزرَنـجوغمِهِجراننـیٖست..!
.
⊰•🎗•⊱¦⇢#یاحسین
⊰•🎗•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•📻•⊱
.
دلبہآنمستحبیخوشاسـتڪہجوابش
واجـباسـت.
صلےاللهعلیکیااباعبدالله🖐🏻
.
⊰•📻•⊱¦⇢#یاحسیــن
⊰•📻•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖇•⊱
.
#استوری
عزیزم حسین :)
.
⊰•🖇•⊱¦⇢#یاحسین
⊰•🖇•⊱¦⇢#خادماݪࢪضــا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•📝•⊱
.
هرجای دنیا هم باشم میدونی
باید که اربعین کنارت باشم:)💔
.
⊰•📝•⊱¦⇢#یاحسین
⊰•📝•⊱¦⇢#خادماݪࢪضــا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🦋•⊱
.
کدوم تصویر قشنگ تر از این میتونه باشه؟..
.
⊰•🦋•⊱¦⇢#یاحسین
⊰•🦋•⊱¦⇢#گمناماݪحسیــن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🌴•⊱
.
#حسینجان|♥️|.•°
گفتم از عشق
نشانی به من خسته بگو
گفت جزعشقِ
حسین(ع) هر چه ببینی بَدَلیست
#صݪیاللهعݪیڪیااباعبداللهالحسینع
.
⊰•🌴•⊱¦⇢#یاحسین
⊰•🌴•⊱¦⇢#گمناماݪحسیــن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•💔🔗🌿•⊱
.
با غرور گفتم :
اگر در #کربلا بودم
تا پای جان برای #حسین
تلاش میکردم...
گفت :یک حسین زنده داریم،
نامش "مهدی" است!
بسم الله...
.
⊰•💔•⊱¦⇢ #یاحسین
⊰•💔•⊱¦⇢ #خـادم_الـرضـا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii