🌴🥀💐🌼💐🥀🌴
#امام_زمان_عج_و_شهدا
#شهید_والامقام
#احمد_رحیمی
#همسرش می گفت: مدتها بعد از #شهادتش در رویایی #شیرین او را دیدم. درون قطار با #دخترم آسیه نشسته بودم. بیرون پنجره، #سیدی_سبزپوش بود که #نور بر صورتش #احاطه داشت. او مرا محو خود کرده است. کسی در #کنارش ایستاده بود. #نگاهم به او افتاد. خدا می داند چقدر از دیدنش #خوشحال شدم.
#احمد بود.
به من اشاره کرد و با #صدایی رسا گفت: #ناراحت نباش، من دارم #می_آیم. فردای آن روز بی #صبرانه منتظر #تعبیر خوابم بودم.
ساعت نه صبح از #تهران تماس گرفتند و گفتند یک #شهید بسیجی به نام #احمد_رحیمی به #مشهد منتقل شده که احتمال می دهیم متعلق به خانواده شما باشد. با خانواده برای #شناسایی راهی #معراج_شهدا شدیم. گفته بودند باید او را #شناسایی کنم. باورش خیلی سخت بود. #پیکرش به طور کامل #سوخته، استخوان هایش در هم #شکسته و #ترکش_های متعددی بر #بدنش نشسته بود. وقتی چشمم به #پای_چپش، که قبلا #ترکش خورده بود افتاد #اطمینان پیدا کردم که خودش است. بعد از دیدن #پیکرش دیگه آرام و قرار نداشتم.
بار دیگر در #خواب به #سراغم آمد و #دلسوزانه گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ من از اینکه تو با دیدن #جنازه_ام اذیت شدی ناراحتم! بعد با حالتی خاص گفت: باور کن قبل از #شهادتم تعداد زیادی #تانک_عراقی را منهدم کردم و لحظه ی #شهادت هیچ چیز نفهمیدم. چرا که #حضرت_ابوالفضل_ع در کنارم بود و #آقا_امام_زمان_عج بالای #سرم نشسته بودند!"
📚کتاب وصال، صفحه ۸۵ الی ۸۶
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🥀🕊🌷🌹🌷🕊🥀
#شهیدانه
#مقاومت
#ایستادگی
این عکس ، ﺁﺩﻡ را #خجالت زده میکند ، یکی از #حزن انگیزترین و در عین حال حماسی ترین لحظات فکه ، ماجرای #گردان حنظله است .
300 تن از رزمندگان این #گردان درون یکی از #کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در میآیند ، آنها چند روز و صرفا با تکیه بر #ایمان سرشار خود به #مبارزه ادامه میدهند و به مرور #همگی توسط آتش دشمن و با #عطش مفرط به #شهادت میﺭﺳﻨﺪ .
ساعتهای آخر #مقاومت بچهها در کانال، بیسیمچی #گردان حنظله #حاج_همت را خواست ، #حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
صدای #ضعیف و پر از خش خش را از آن سوی #خط شنیدم که می گوید :
#احمد رفت ، #حسین هم رفت ، باطری بیسیم دارد #تمام میشود ، بعثیها عن قریب میآیند تا ما را #خلاص کنند ، من هم #خداحافظی می کنم .
#حاج_همت که قادر به محاصرهی تیپهای تازه نفس دشمن نبود ، همان طور که به #پهنای صورت #اشک می ریخت ، گفت :
بیسیم را قطع نکن... حرف بزن، هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن ، صدای بیسیمچی را شنیدم که میگفت :
سلام ما را به امام برسانید، از قول ما به امام بگویید:همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ایستادیم .
#ولایت_مداری
📚 #کتاب_خاطرات_دردناک
🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
وقتی #احمد در جمع ما بود، تداعی همه زندگیمان را میکرد، هر چیزی که در زندگی به آن خوش بودیم .
چهره #باکری را در احمد میدیدیم ...
#خرازی را در احمد میدیدیم ...
#زین_الدین را در احمد میدیدیم ...
#همت را در احمد میدیدیم ...
شما وقتی یک کسی ، یادگار همهی دلبستگیهایت است ، یادگار بهترین دوران عمرت ، این را از دست میدهی ، یک از دست دادن معمولی نیست !
#احمد با رفتن خودش ...
#همه_ما_را_آتش_زد ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
كلاس دوم راهنمايى كه بود، #مجلات عكس مبتذل چاپ مى كردند. در آرايشگاه، فروشگاه و حتى مغازه ها اين عكس ها را روى در و ديوار نصب مى كردند
و #احمد هر جا اين عكس ها را مى ديد پاره مى كرد.
صاحب مغازه يا فروشگاه مى آمد و شكايت #احمد را براى ما مى آورد.
پدر #احمد، رئيس پاسگاه بود و كسى به حرمت #پدرش به احمد چيزى نمى گفت. من لبخند مى زدم.
چون با كارى كه #احمد انجام مى داد، موافق بودم.
يك مجله اى با عكس هاى مبتذل چاپ شده بود كه #احمد آنها را از هر كيوسك روزنامه اى مى خريد.
پول توجيبى هايش را جمع مى كرد. هر بار ۲۰ تا #مجله از چند روزنامه فروش مى خريد وقتى مى آورد در دست هايش جا نمى شد.
توى #باغچه مى انداخت نفت مى ريخت و همه را آتش مى زد. مى گفتم: چرا اين كار را مى كنى؟
مى گفت: اين عكس ها ذهن #جوانان را خراب مى كند.
🌹 #سالروز_شهادت 🌹
🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
#شهیدمدافع_حرم_حاج_احمد_اسماعیلی 🕊🌺
🌸حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود، ( احمد بعد از اینکه از #پهلو #تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر #میکشه #عقب 😔 ۱۰ روز تو بیمارستان حلب بستری میشه،
🌸و کلیه هاشو از دست میده شب آخر میگفت قربون #حضرت_زهرا برم چی کشیدی ؛ تا لحظه #آخر داشت #زیارت #عاشورا میخوند)
#نقل_از_فرمانده_شهید
🌸روزی که #احمد داشت میرفت گفتم #مادر کجا داری میری
با خنده گفت معلومه دیگه
گفتم میدونم ولی تو #چهارتا بچه صغیر داری اینا تکلیفشان چی میشه؟ گفت از شما بعیده ، خدایی که *ساره و اسماعیل* وسط بیابان نگهداشت یه فکری به حال بچه های منم میکنه
#نقل_از_مادرشهید
#احمد و #برادر شهیدش امیر به فاصله ۳۰سال هر دو شب شهادت حضرت زهرا شهید شدن #شهادت۹۴
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴 #عاشقانه_شهدا #سردار_رشید_اسلام #شهید_والامقام #محسن_وزوایی ما ترس از #شهادت نداریم
🌴🌹🕊🌷🕊🌹🌴
#خاطرات_شـهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#محسن_وزوایی
او همیشه قبل از #نماز در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت : داداشی #رفتنی شدم ، یقین دارم ساعتهای آخره ... اینو که گفت پشتم #تیر کشید ، مطمئن بودم که این پیش بینی های محسن درست از آب در می آید ، حاج احمد متوسلیان بیسیم زد و گفت برید کمک عباس شعف ، #اوضاعش بی ریخته .
کار آنقدر #سخت شده بود که در نهایت حاج احمد مجبور شده بود محسن وزوایی علمدار رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از همه سو زیر #آتش شدید توپ خانه قرار گرفته بودند روانة خط مقدم کند . با روشن شدن هوا ، اوضاع منطقه بسیار #خطرناک تر از ساعت های اولیة حمله شد ، چرا که هواپیما های دشمن بر فراز غرب کارون و سر پل تصرف شده توسط تیپ 27 محمد رسول الله به #پرواز در آمده بودند و نیروهای در حال تردد را بمباران می کردند محسن همچنان برای رهایی گردان میثم در تلاش بود که گلوله توپی در کنار او #منفجر شد . یکی از نیروهای پیام تیپ 27 می گوید : «از پشت بیسیم شنیدیم عباس شعف فرمانده گردان میثم می خواهد با حاج #احمد صحبت کند .» حاج همت گفت : «احمد سرش شلوغ است کارت را به من بگو » عباس شعف گفت : « نه ! باید مطلب را به خود حاجی منتقل کنم »
همین موقع حاج احمد گوشی بیسیم را از #همت گرفت .
صدای #شعف را شنیدم که می گفت : « حاجی ... آتیش سنگینه ... آقا محسن ... » صدای #گریه اش بلند شد و دیگر نتوانست حرف بزند دیدم توی صورت سبزه حاج احمد #موجی از خون دویده است . گوشی #بیسیم را توی مشت خود فشرد . چشمان حاجی به اشک نشست یک نفس عمیق کشید و زیر لب گفت : « محسن ، خوشا به #سعادتت ! »
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
#علے_مرعے دوست #شهید_احمد_مشلب:
#احمـد خیلے دوست داشت ازدواج کنـد و چـون بـہ انتخـاب مادرش ایمـان داشت، اعتقـاد داشت کہ ایشـان بایـد دختـر مناسبے بـرایش انتخـاب کننـد؛ همچنیـن دیـن، مذهب، حیـا و غیـرت بـہ او اجـازه نمےداد کہ بـراے ازدواج با دختـرے رابطـہ داشتـہ باشـد💁🏻♂
یک روز بـہ او گفتـم: صبـر داشتـہ بـاش.. راه طولانے است؛ در جـواب گفت: ازدواج بـراے جلب رضـایت خـدا و شـادے دل #امام_زمـان{عجاللّٰہ} است✨
#احمـد منتظـر، سربـاز و یـار #امام_مہدے{روحےفـداک} بـود🌱
مےگفت: من مےخـواهم ذریـہے صالحے از من بـہ جـا بمانـد و خانـواده و فامیـل و همسایـہام بـہ واسطـہے دیـدن آنها بـہ یـاد
من بیفتنـد🌷
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#احمد_نعمت_بخش
قبل از اینکه #احمد را پس از ۱۵ سال بیاورند ، یک شب خواب دیدم در یک بیابانی بودم و گریه می کردم و خدا را صدا می زدم که بچه ام را بمن نشان بده ، همون موقع در خواب دیدم که یک سیّد نورانی جلو آمد و گفت : اینقدر گریه نکن . می خواهی بدانی پسرت کجاست ؟
گفتم بله ..
با دست به یک جای دوری اشاره کرد و من دیدم سه تابوت اون دور هست .
سیّد گفت :
تابوت وسطی فرزند توست و این دو تابوتِ اطرافش ، دو سیّد هستند که از پسر تو محافظت می کنند !
از خواب که بیدار شدم به کسی نگفتم . تا وقتی که می خواستند او را تشیع کنند .
بعد از به خاکسپاری دیدم دو #شهید دیگر هم همراه #احمد بخاک سپردند دقیق نگاه کردم و دیدم که یکی از #شهیدان طرف راست #احمد سیّد است و طرف چپ #احمد هم سیّد است .
بعد از تشیع جنازه #احمد که بسیار باشکوه برگزار شد . دیدم #احمد دقیقا میان قبر دو سیّد در گلستان #شهدای اصفهان به خاک سپرده شده است.
راوی
#مادر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#طوفان_الاقصی
🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم...دعا کردم.
در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند
#شهید_احمد_جولاییان
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
#طوفان_الاقصی
🌷🍃🥀🌹🌹 🥀🌷🍃🌷
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
😔 دلنوشته حاج قاسم عزیز
در فراق یار دیرینهاش...
🔔 وقتی نام لشکر نجف را میشنوم،
قامتی بسیار زیبا و رعنای عرشی
که بوی بهشت از آن همیشه استشمام میشد،
✅ که قامت مردانهاش همچون کوهی
پناهگاه سختیها و دشواریها بود،
مردی که نجفآباد با همه بزرگانش
مفتخر به نام و یاد اوست.
🌷 #احمد عزیز،
احمدی که وقتی در جلسهای بود
اطمینان در آن حاکم
و غیابش نقصی بزرگ در قرار داشت.
🌱 مردی که مشارکتش در نبردی
موجب استحکام عمل و
تضمین پیروزی بود،
مجاهد بزرگی که فاتح خرمشهر بود.
#خادم_الرضا
#خادم_جمهور
#شهید_جمهور
🏴🌷🌷🍃🌹 🥀🌷🌷🏴
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹
#خاطرات_شهداء
#سردار_رشید_اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
در فضایی که بنی صدر برای اختلاف بین نیروهای سپاه و ارتش در غرب تلاش می کرد سختی ها و تلخ کامی ها به وجود می آمد که تنها سنگ صبور #حاج_احمد و دیگر سرداران سپاه غرب، فرمانده سپاه منطقة 7 کرمانشاه،حاج محمد بروجردی بود.
مکاتبات #حاج_احمد، به عنوان زبدهترین فرمانده جبهه های کردستان با فرمانده مافوق خود، سردار کبیر «محمد بروجردی» در این مقطع، سرشار از جملاتی آتشین در اعتراض به خیانتها و کارشکنیهای متعمدانه بنیصدر بود که این نامه ها نیز که بنا بر مصلحت اندیشی دلسوزانه سردار بروجردی، تندیهای آنها گرفته شده بود، باز چنان آتشناک بود که ماشین جعل و تهمت و شایعهسازی جبهه متحد ضدانقلاب به کار افتاد.
طرفداران بنیصدر برای مشوش ساختن سیمای #حاج_احمد_متوسلیان دست به کار شدند. از جمله شایعاتی که لیبرالها علیه او سر زبانها انداختند، این بود که فرمانده سپاه مریوان، منافق است! البته وقتی این شایعه به گوش احمد رسید، با حلم و صبر عجیبی با این قضیه برخورد کرد. با آنکه از درون می سوخت، هیچ به روی خودش نیاورد و فقط می خندید!
کار به حدی بالا گرفت که یک روز خبر رسید از دفتر حضرت امام (ره) او را خواستهاند. #حاج_احمد سخت نگران وضعیت حساس جبهه مریوان در آن روزهای دشوار جنگهای کردستان بود. در هر صورت بلند شد آمد تهران، رفت و خودش را به دفتر حضرت امام (ره) معرفی کرد... می گفت: رفتم ببینم چه کارم دارند. دیدم قرار شده برویم دستبوسی حضرت امام. توی دفتر به من گفتند: شما #احمد_متوسلیان هستید؟ گفتم: بله. گفتند: الان که خدمت حضرت امام می روی، مثل حالا که توی چشمهای ما نگاه می کنی، آنجا به چشمهای امام نگاه نکن! فقط جواب سؤالات آقا را بده، هیچ مسألهای هم نیست. نگران نباش. بعد ما را بردند خدمت امام. دیگر نفهمیدم م چه شد... بغض گلویم را گرفته بود. خدایا! مگر می شد باور کرد؟! مرا به خدمت امام آوردهاند!...
بعد دیدم امام فرمود: #احمد! شما را می گویند منافق هستی؟!
گفتم: بله، همین حرفها رامی زنند !... دیگر نتوانستم چیزی بگویم. بعد، امام فرمود: برگرد، همان جا که بودی، محکم بایست!... وقتی #احمد به اینجای حکایت رسید، با ذوق و شوق گفت: حالا دیگر غمی ندارم، تأیید از حضرت امام گرفتم!»
#خادم_جمهور
#شهید_جمهور
#انتخاب_اصلح
#سعید_جمهور
🌸🌷🌷🍃🌹 🥀🌷🌷🌸
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
▪️ إِنَّالِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
اُمالبنین ایران به فرزندان شهیدش پیوست
همزمان با سالروز وفات اُمالشهدا حضرت اُمالبنین سلاماللهعلیها "حاجیه خانم فاطمه عباسی ورده" #مادر_شهیدان #علی، #محمد، #یونس و #احمد #جوادنیا پس از سال ها صبر و مجاهدت به فرزندان شهیدش پیوست.
#شهیدستان
🌺《اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم》🌺
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••.
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯