eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
178 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
358 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📱📿 زیارت مجازی مزار مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی 🤲ابتدا کنید و سپس با و صلوات 📥روی لینک کلیک کنید 🚪سپس وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید👇 🌐 tour.soleimani.ir 🙏مارا نیز از دعای خیر خود محروم نفرمایید •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 🛑/ شهادت مظلومانه یکی از پاسداران سپاه تهران 🔹قاسم فتح الهی پاسدار سپاه محمد رسول‌الله تهران بزرگ که هدف اقدام تروریستی قرارگرفته بود دقایقی پیش به شهادت رسید 🔹این شهید ساعاتی پیش در درب منزلش به ضرب ۴ گلوله هدف اقدام تروریستی قرار گرفت.تصویر فوق محل شهادت این شهید بزرگوار را نشان میدهد. •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
اولین نفری که شهادت امسال را از گرفت.💔 🕊دیشب با چه گفتی؟! چگونه گفتی؟! که به این سرعت نزد حضرت مادر واسطه‌ی پروازت شد.😭 🥀بسیجی پاسدار قاسم فتح الهی ساعتی پیش در جلو درب منزلش در محله مختاری تهران، مورد حمله تروریست های کوردل قرار گرفت و با هدف قرار گرفتن چهار گلوله به رسید.😭 به پیوست.🥀 🏴 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
افسوس که رفت رفت دشمن به خیال خویش شده غافل که به جنگ رفت ♥️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 🕊 شهید مدافع‌حرم 🔷 شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟ 🌴به روایت همسر شهید: مهدی خیلی شوخ بود. دفعه اول که رفته بود، من خانه‌ی مادر شوهرم بودم که تماس گرفت. شماره‌اش معلوم بود اما من توجه نکردم. تلفن را برداشتم، دیدم آقایی سلام‌علیک کرد و گفت: «شما خانم موحدنیا هستید؟»، گفتم: «بله!» 💙مِن‌مِن‌کُنان گفت: «همسرتان...». با حالِ بدی گفتم:«آقا همسرم چی؟!» گفت:«همسرتان به درجه رفیع شهادت رسیدند.» من بغض کردم. یک‌لحظه خواهر شوهرم فهمید و به من اشاره کرد که این شماره‌ی مهدی است و اذیّتت می‌کند. منم خنده‌ام گرفت اما خودم را کنترل کردم. 🌴با لحن شوخی-جدی گفتم:«آقا ولش کن! این شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟» با این جمله، مهدی فهمید دستش برایم رو شده و زد زیر خنده، گفت:«تو چقدر نامردی! منو به شاسی‌بلند فروختی؟» گفتم:«تا تو باشی مرا اذیّت نکنی!»  •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰توی ماشین نشسته بودیم و در راه مأموریت بــه جنوب کشور مـــعمولا از هر دری صحبت به میـان می آمد. به محض این که بوی غیبت از حرف کــسی می آمد، مـــحمود به صــورت ناگهانی مــی پرید وسط حــرف ها و طوری که انگار اتفاق خـــطرناکی در حال وقوع باشد میگفت: ‌‌ آقایان ساکت ؛ یک لـــحظه ساکت ! بعد همــه ساکت می شدند تا ببینند موضوع چیست و چه اتفاقی قـــرار است بیفتد. می خندید و با آن لهجه شیـــرین ساروی اش می گفت: ‌یِه تا صَلِوات بَرِسِنین !! همه صلوات می فرستادند و غیبتی صورت نمیگرفت... ‌‌ 📚منبع: کتاب شهیـــد عزیـــز به روایت هـــمرزم شهیـــد ‌ 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔺خاطرات مردم سبزوار از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی از بیت رهبر انقلاب زنگ زدند که فلان روز، آقا دیدار دارند با خانواده‌های شهدای مدافع حرم و شما هم دعوتید. گوشی را که گذاشتم، ذوق داشتم و غم. خوشحال بودم و گریه می‌کردم. حالم عجیب بود و غریب. بعد دیدار با آقا، هنوز خوش بودیم و در حال‌ و هوای آن جلسه که گفتند فردا مراسم دیگری برایتان برنامه‌ریزی شده و حتماً حضور داشته باشید. نگفتند جلسه با حاج ‌قاسم است ... حاج‌ قاسم که وارد سالن شدند، هیچکس تعجب نکرد! از همان صبح زود، زمزمه‌هایی می‌شنیدیم که دیدار امروز با سردار است. ایشان دوست داشتند جلسه ضبط نشود. می‌خواستند دوربین‌های تلویزیونی خاموش شوند. احساس کردم می‌خواهند خاطرجمع باشیم و دوربین و فیلمبرداری، حتی اندکی از راحتیمان را نگیرد. فضا را سنگین نکند. دوست داشتند مراسم بی‌تکلف باشد؛ ثقیل و سنگین نباشد؛ سبک باشد و خودمانی؛ بی هیچ حجابی؛ بی هیچ تعارفی. همان هم شد. ✍️ فرزانه ابویسانی - همسر رضا دامرودی 📚 برگی از کتاب «» •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 گفت رفیق بهتره یا برادر؟ گفت برادری که رفیق باشه ... 🔹 شهید حاج قاسم سلیمانی: از خدا می‌خواهم که من را هرچه سریع‌تر به اون "شهید حاج ‌احمد کاظمی" ملحق کند و به او اگر بنویسم این را خواهم نوشت: مرا ببر... ◇ و چه زیبا، دو رفیق، دو عاشق، دو فـدایی دو سـردار، دو برادر به هم رسیدند... 🤍 ♥️ 🕊️ 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 از اين پسـت‌ها و درجـه‌ها چـيزی در نمـی‌آد. 🔹 گـفت: آقای امينی جـايگاه من تـوی سـپاه چيـه؟ ◇ سـئوال عجيب و غـريبی بود ولی می دانستم بدون حـكمت نيست؛ ◇ گفتـم: شما فـرمانده‌ نـيروی هـوايی سپاه هستين سـردار، به صـندلی‌اش اشـاره كرد، گـفت: ◇ آقای امينی، شـما ممكنه هيچ وقت به اين موقـعيتی كه مـن الآن دارم، نرسـید ولی مـن كه رسيـدم، به شما ميگـم كه اين جاخـبری نيست، ◇ آن وقـت‌ها محل خـدمت من، لشكر هشـت نجف اشـرف بود، با نيروهـای سـرباز زياد سر و كـار داشـتم، ◇ سردار گفـت: اگر توی پادگـانت، دو تا سـرباز رو نمـازخـون و قرآن خون كـردی، اين بـرات می‌مـونه، از اين پسـت‌ها و درجـه‌ها چـيزی در نمـی‌آد. 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 بوی کباب و همسایه ها 🔹 روح‌الله خیلی اهل رعایت بود. هیچوقت اجازه نمی‌داد در بالکن و یا پشت بام آپارتمان جوجه کباب درست کنیم. ◇ می‌گفت بوی کباب به همسایه‌ها می‌خوره و مدیونشون می‌شیم.. ◇ اگر مسافرت می‌رفتیم و یا جایی بودیم که فضا باز بود و خیلی کسی آنجا نبود، آتش و بساط کباب را برپا می‌کرد... ◇ اگر کسی آنجا بود و بوی کباب بهش می‌خورد، حتما تعارف می‌کرد. ◇ گاهی هم فقط قارچ و گوجه کباب می‌کرد که خیلی بویی ندارد... 📎 پ.ن: در این روزها حواسمان به همسایه‌ها و اطرافیانمان بیشتر باشد. 🕊️ 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
✨ ●ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭﻱ محمداسلامی نسب ديدم, از چهره‌اش پيدا بود كه حرفهاي زيادي دارد. بعد از نماز در گوشه‌اي نشستم و او شروع به صحبت كرد: «حاج حميد! به زودي عملياتي در پيش داريم. مي‌دانم كه ديگر بر نمي‌گردم. گفتم: «محمد جان! خاك خونين جبهه و بچه‌هاي بسيج به تو عادت كرده‌اند. انشاء الله به سلامت بر مي‌گردي.» اين جمله را در حالي گفتم كه خود نيز مي‌دانستم اين كبوتر هم پريدني است. ● ادامه داد: «حاج آقا من هيچ وقت دلم نمي‌خواست خانه‌اي داشته باشم، اما به خاطر خانواده، مجبور شدم ساختماني بسازم. حال شما دعا كن تا من وارد اين خانه نشوم.» از اين حر ف دلم گرفت اما هيچ نگفتم چند روز بعد استاد كار منزل «محمد» نزد من آمد و گفت: « به آقاي اسلامي نسب بگوئيد ساختمانشان آماده است. ○هنوز بنا، پيچ كوچه را طي نكرده بود كه زنگ منزل دوباره به صدا در آمد و پيكي سفر جاودانه محمد را خبر داد. آن روز دعايي را كه درخواست نكرده بودم، مستجاب مي‌ديدم و محمد را بر بال ملائك .. 🕊️ 🤍 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌹در محضر شهیدان:🌹 🔹سفارشم به مادران و خواهران اين است كه حجاب روحي و جسمي خود را شديداً حفظ نمايند و براي خدا عفت و عصمت و پاكدامني خويش را پاك و محفوظ از هر گناه و زشتي نگاه دارند و اولاد و فرزندان پاك و آزاده تربيت نمايند كه اين همه انسان آزاده و بزرگوار از دامن مادران به وجود آمده اند و تربيت آن ها در سعادت و يا شقاوت انسان ها تأثير خواهد گذاشت. ان شاء الله خداوند به همة شما توفيق دهد با الگو قرار دادن اخلاق و رفتار حضرت فاطمة زهرا(سلام الله علیها) زناني نمونه در جامعة خود باشيد و به ديگر زنان دنيا بفهمانيد كه ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است و در ساية حفظ حجاب و پاكدامني، كسب ايمان و تقوي و محافظت عفت و عصمت زن ميتواند به عالي ترين درجات انساني و اسلامي نائل آيد. ✨ از وصیتنامه 🕊️ والامقام عزیز دشت بزرگ🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💔 خوش به‌ حال شهدایے ڪہ رسیدند آخر با شهادت بہ سرانجام اباعبداللّه...♥️ 🕊 🌷 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
❣️ عــند_ربـهم_یــرزقون 🌹مثل حضرت زهرا(س) پاکدامن باشید امیدوارم همسرم و فرزندانم حجاب و عفاف را سرلوحه زندگی قرار داده و باعث سرافرازی دین و نظام مقدس جمهوری اسلامی شوند. به فرزندانم صبر و صراط مستقیم را که همانا پاکدامنی و پیروی از حضرت زهرا (س) است توصیه می کنم و از آنها می خواهم گوش به فرمان مادر باشند و در راه ولایت، در همه‌ی صحنه های دفاع از اسلام و انقلاب حاضر شوند. ✨فرازی از وصیت‌نامه 🕊️ مدافع حرم حمیدرضا انصاری🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
🌹شهادت سرلشکر منصور ستاری 1373/10/15 ♦️شهید منصور ستاری در سال ۱۳۲۷در قرچک ورامین به دنیا آمد او پس از طی تحصیلات متوسطه، وارد دانشکده افسری شد. پس از طی مدارج علمی از جمله رادار کنترلی، دوره کنترلر شکاری را ، در آمریکا و اخذ لیسانس برق و الکترونیک از دانشگاه تهران، به خدمت ارتش درآمد و در شمار افسران خوش فکر و مدیر نیروی هوایی قرار گرفت. شهید ستاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در طول هشت سال دفاع مقدس، با قبول مسؤلیت های مهم فرماندهی، معاون عملیاتی، فرماندهی پدافند هوایی و معاون طرح و برنامه، خدمات شایانی به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ارائه داد. وی در بهمن ۱۳۶۵به واسطه شایستگی و لیاقت، به سمت فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و در طی هشت سال مسئولیت فرماندهی این نیرو، با اجرای ده ‌ها برنامه و طرح مختلف، توان رزمی نیروی هوایی ارتش را افزایش داد. شهید ستاری سرانجام در تاریخ ۱۵دی ۱۳۷۳به همراه چندخ تن از مسئولان نیروی هوایی، در مسیر برگشت از کیش به تهران، در مراسم فارغ التحصیلی گروهی از دانشجویان دوره خلبانی در پایگاه هوایی شهید بابایی اصفهان شرکت کردند. ♦️پس از اقامت دو ساعته در اصفهان در راه بازگشت، هواپیما، دچار سانحه شده پس از آتش گرفتن سقوط کرد. در این حادثه، شش امیر نیروی هوایی ارتش از جمله سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی (فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران) به همراه سرلشکر ستاری و شش تن از خدمه پروازی به درجه رفیع شهادت نائل شدند. شهید ستاری هنگام شهادت، چهل و شش ساله بودند 🌹سالروز شهادت مرد آسمان شهادت (سرلشگر خلبان منصور ستاری) گرامی باد . •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰پشت همه داستان‌های ما هستند چون آن‌ها همان‌جایی هستند که ما آغاز شده‌ایم.... هیچ قهرمانی بزرگ‌تر از مادر نیست مخصوصا اگر باشد... سلام خدا بر مادران صبور سرزمینم... 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
روزي داخل سنگر نشسته بوديم و با بچه ها كه تقريباً 30 نفر بودند، مشغول صحبت و گفتگو بوديم. در همان لحظات يكي از بچه ها با صداي بلند گفت:‌« ! !» تمام بچه ها از سنگر بيرون آمدند و همين طور دنبال آن راه افتادند و با سنگ به مار مي زدند. حدود 50 متر از سنگر دور شده بوديم كه با صداي 120، همگي روي زمين دراز كشيديم. در كمال تعجب؛ سنگر منهدم شده بود. خداوند اراده كرده بود كه به وسيله اين مار جان 30 نفر از بچه ها نجات يابد. به راستي هر آنچه خواهد،‌همان خواهد شد . ✨شادےروح شهدا •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰عکسی در آغوش ... تکریم مادران و همسران شهدا گرامی باد. •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰هر زمان ابراهيم در جمع رفقا در هيئت حاضر میشد شور عجيبی برپا میكرد، در سينه زنی و مداحی برای اهل بيت سنگ تمام می‌گذاشت، اما عادات خاصی در هيئت داشت، وقت مداحی داد نميزد، صدای بلندگو را هم اجازه نميداد زياد كنند، وقتی هنوز هيئت شروع نشده بود، سربلند گوها را به سمت داخل محل هيئت می‌چرخاند تا همسايه‌ها اذيت نشوند، اجازه نميداد رفقای جوان، كه شور و حال بيشتری دارند تا دير وقت در هيئت عمومی عزاداری را ادامه دهند، مراقب بود مردم به خاطر مجلس عزای اهل بيت اذيت نشوند، به اين مسائل توجه خاص داشت، همچنين زمانی كه هنوز چراغ روشن نشده بود هيئت را ترك ميكرد، علت اين كار او را بعد ها فهميدم وقتی كه شاهد بودم دوستان هيئتی، بعد از هيئت مشغول شوخی و خنده و ... مي شدند و به تعبيری بيشتر اندوخته‌ی معنوی خود را از دست می‌دهند. 🕊️ ابراهيم هادی🕊️ 📚 "سلام بر ابراهیم 2" •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰روایت شفاگرفتن یک بیمار با توسل به علی یار خسروی🕊️ 🌷عصر پنجشنبه، مادر «علی یار» ، به سنتِ هر هفته، نشسته است کنار مزارِ پسرش که زن همسایه بی تاب و پریشان خودش را می رساند به مزار علی یار و شروع می کند به پهنای صورت اشک ریختن. مادرِ علی یار می پرسد : «چی شده؟ این چه حال و روزیه ؟ » و زن همسایه لابلای اشک هایی که قطره قطره، دارند روی مزار علی یار می بارند، با صدایی که گاه بغض،  قطع و وصلش می کند و چانه ای که مدام می لرزد، این گونه پاسخ می دهد: «پسرم مریضه! حالش خیلی بده! تو حالت احتضاره!  نه حالش خوب میشه و نه تموم می کنه! یکی از همسایه ها بهم گفت: برو به علی یار متوسل بشو. اومدم این جا از پسرت بخوام برا بچه م دعا کنه!» و دوباره طوفان گریه های زن وزیدن می گیرد. مادر علی یار چند بیسکویت و کمی آب می دهد دست زن همسایه و زن، از شدت آشفتگی و اضطراب ، بدون این که حتی فاتحه ای بخواند ، اشک ریزان برمی گردد. صبح جمعه، یکی تند و تند درب خانه را می زند. انگار آن سوی در اتفاقی رخ داده باشد، امان نمی دهد. مادرِ علی یار می خواهد خودش را برساند به درِ خانه که بچه ها در را باز می کنند و زن همسایه گریه کنان خودش را می اندازد داخل حیاط.  اول سجده می کند و زمین را می بوسد و بعد از آن، از درب خانه شروع می کند به بوسیدن تا زمین و پله ها را و خودش را می اندازد روی پاهای مادر علی یار و بوسه بارانش می کند. مادرِ علی یار، با زحمت، شانه های زن همسایه را می گیرد و از زمین بلندش می کند.  « بلند شو! چی شده آخه؟! چه اتفاقی افتاده؟ گریه امان حرف زدن نمی دهد به زن همسایه. شدیدتر از گریه های روی مزار علی یار، گریه می کند و شنیدن حرف هایش، لابلای آن همه بغض و آه و گریه، مشکل است: «دیروز دلشکسته از شهیدآباد برگشتم خونه. کمی از آب رو که شما دادی، ریختم روی لبها و توی دهن پسرم.  یک دفعه دیدم چشماشو باز کرد و دوباره بست. اول گمون کردم تموم کرد. حالم بد شد. به هم ریختم. شروع کردم گریه کردن که دیدم دوباره چشماشو باز کرد و گفت: مادر گرسنمه!! با تعجب اشکامو پاک کردم و همون بیسکویت ها رو دادم بهش خورد. الان حالش خوبه و نشسته توی خونه» این جای داستان اشک های مادر علی یار و زن همسایه با هم می بارند، اما داستان به همین جا ختم نمی شود. زن همسایه از علی یار پیامی آورده است برای مادر: «دیشب علی یار رو تو خواب دیدم. گفت برو به مادرم بگو جمعه ها سر مزار من نیاد. جمعه ها ما رو می برن زیارت امام حسین(ع) و اهل بیت(ع). همه ی رفیقام میرن زیارت ، اما من به احترام مادرم که میاد سر مزارم، می مونم پیشش و با بچه ها نمی رم زیارت. بهش بگو جمعه ها نیاد. . . » سکوت، فضای خانه ی پدری «شهید علی یار خسروی» را فرا گرفته است. سکوتی که در امتزاج صدای گریه ی اهل خانه، چون موسیقی غریبی در عرش شنیده می شود. ❇ راوی: مادر علی یار خسروی •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠دستانی که پیکر شهید را تحویل گرفتند💠 ✔شنیده ام، فردی که در شهیدآباد دزفول سال ها متولی دفن اموات و شهدا بوده است و پیکر علی یار را در قبر گذاشته است چنین روایت کرده است: جنازه های زیادی را توی لحد گذاشته ام و  افراد زیادی را دفن کرده ام، اما این بچه علی یار خسروی را که دفن کردم، قصه اش متفاوت بود. پیکرش را که از بالا دادند دستم و خواستم بگذارمش توی لحد، با چشمان خودم دیدم که دو دست از توی لحد آمد بیرون و پیکر را از من تحویل گرفت. من پیکرش را بر خاک نگذاشتم، او را از دست من گرفتند. ❇راوی: دکتر محمدرضا سنگری •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 مادر شهیدی که البَنین ایران شد 🔹️ حاجيه خانم فاطمه عباسي ورده (مادر مكرمه شهيدان؛ «احمد»؛ «علي»؛ «يونس» و «محمّد» جوادنيا) متولد ورده ساوه است؛ اما بعد از ازدواج به تهران آمده است. ◇ از حاج آقا همسرش می‌گوید که اولین اذان‌ سحرهای ماه رمضان در محله و مسجد را او می‌گفته است. ◇ این مادر شهید درباره فرزندانش مي‌گويد: احمد از قبل از انقلاب فعالیت می‌کرد. یادم هست یک شب که دیر آمد ساعت دو نیمه شب بود؛ اما من بیدار بودم. دنبالش تا اتاق رفتم و دیدم چیزی را لابلای روزنامه‌ پنهان می‌کند. در صندوق گفتم باز کرد، دیدم قوطی رنگ است و او شب‌ها «مرگ بر شاه» را دیوارنویسی می‌کند. ◇ احمد به پاوه رفت و در سال ۵۹ به دست کومله‌ها شهید می‌شود. ◇ مادر تا خبر شهادت احمد را می‌شنود نه شکایت می‌کند نه حتی گریه: «من سریع سجده شکر به جا آوردم؛ چون احمد بالاخره به آرزویش رسید.» ◇ بعد از شهادت احمد ، علی و یونس ۱۸ و ۱۶ ساله هم بهانه جبهه گرفتند تا دو سال بعد این دو برادر هم به برادر بزرگترشان بپیوندند: «علی و یونس هر دو برای عملیات فتح خرمشهر رفته بودند. علی شب شهید شده بود و یونس صبح؛ اما چون یونس جلوتر بود، جنازه‌اش چند روز دیرتر و موقع مراسم ترحیم علی رسید.» ◇ محمد پسر ته‌تغاری و شوخ طبع خانواده هم پنج سال بعد به شهادت رسید تا بالاخره مادر خود را «ام‌البنین ایران» کند. •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
♦️ 🇮🇷 نیروهای مسلّح را احترام کنید ✨نیروهای مسلّح خود را که امروز ولیّ فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه‌ی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت، همانگونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد. 🌹فرازی از وصیت‌نامه 🕊️ شهید حاج قاسم سلیمانی •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush