eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
958 دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
93 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• 🥀زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست🥀 تازنده‌ایم‌رزمنده‌ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🌿🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◽️مستاجر بود... برای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغلها که موجب گرفته شدن حریتش میشد نرفت! ◽️وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان سر کار میرفت! ◽️گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دست‌هایش اثر کاری!! ◽️جمله در مراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود: "گردی از دنیا بر دامن این شهید ننشسته بود"
°•|🌿🌹 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◽️همیشه توی جیبش یه داشت، کار هر روزش بود. ◽️بعد هر نماز باید زیارت عاشورا میخوند، حتی اگه خیلی خسته بود، حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد، شده بود تند میخوند ولی میخوند. همیشه بهش حسودیم میشد، تازه فهمیدم داستان سلامهاش به آقا (ع) چی بوده !!! راوی 👈 دوست شهید -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
°•|🌿🌹 : ۱۳۳۸ : ۱۳۶۳/۸/۲۷ : سردشت ▫️فرمانده لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‏‌طالب(ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 ◽️هر روز آفتاب نزده از خانه میرفت بیرون، یه روز صدای پایین آمدنش را از پله‌ها شنیدم، رفتم و جلویش را گرفتم، گفتم، آقا مهدی، شما دیگر عیالواری، یه کم بیشتر مواظب خودت باش ! ◽️گفت: چه کار کنم؟ مسئولیت بچه‌‌های مردم گردنمه. گفتم، لااقل توی سنگر فرماندهی بمون ! 🔺گفت: اگر فرمانده نیم‌ خیز راه بره، نیروها سینه‌ خیز میرند، اگر بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونه‌هاشون..... -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
°•|🌿🌹 : همدان : ۱۳۹۴/۹/۱۶ : سوریه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 🔴 ◽️نهال ۴ ساله و درخواست جالبش در دیدار با مقام معظم رهبری ◽️نازدانه شهید می‌گفت: «دیدم حاج آقا یک کلاهی روی سرش دارد، به او گفتم این کلاه را مادرت برایت درست کرده؟ ◽️او هم گفت: بله، گفتم کلاهت را میدهی به من؟ گفت: این مال خودم است، لازمش دارم. برای تو یکی دیگر میخرم. ◽️من هم گفتم پس اگر میخواهی برای من بخری، صورتی‌اش را بخر...» --------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
🕊🍂 🕊🍂 🖋 با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید. یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند... آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی! لبخندی زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست