#زندڱینامہ_شهیدمدافع_حرم📝
#شهیدعباس_دانشڱر:👇
فرزند مؤمن، هجدهم ارديبهشت 1372 در شهرستان سمنان در خانوادمتدین بہ دنیاآمد.
خاطرات، قدم بہ قدم ما را با زندڱےيك شهيد آشنا مےسازند. از حسن خلق عباس در مدرسہ و احترام بہ والدينش در خانہ و... از آنجايےڪہ شهيد دانشڱر در خانوادهاےمذهبے پرورش يافتہ بود، بسيارے از خاطرات مربوط بہ او، با خاطره عبادتهايش عجين شده است:👇 #عباس بعد از نماز در مسجد بہ تعقيبات مشغول مےشد. يڪے از مستحباتےڪہ از هشت سالڱےشروع ڪرده بود، بعد از هر نماز حدود 3 تا 5 دقيقہ سر بہ سجده مےڱذاشت.»
موقع رفتن بہ مدرسہ در مقطع ابتدايے و راهنمايے سرش را مےشست، بعد جلوےآينہ مےايستاد و موهايش را شانہ مےڪرد و بہ لباسش عطر ميزد.»
#عباس دانشڱر پنجم مهر 1390 وارد دانشڱاه امام حسين(ع) شد و رخت رزمندڱے بہ تن ڪرد. دورانے را شروع ڪردڪہ او را تا شهادت بالا برد. «هميشہ مےڱفت نڪند ما بہ اندازهاےڪہ حقوق دريافت مےڪنيم بہ همان اندازه ڪار نڪنيم؟ #همين ڪہ در سپاه خدمت مےڪنيم و توفيق خدمت در اين نهاد انقلابے را داريم بايد خدا را شاڪر باشيم و حقوق و مزاياڪمترين چيز براے ماست.»
#ازدواج:👇 اوڪہ 23 بهمن 1394 دختر عمويش را بہ همسرے برڱزيده بود، ڪمتر از سه ماه بعد در اول ارديبهشت سال 1395 عازم سوريہ شد:👇 «پشت بيسيم شنيديم ڪہ يڪے از نيروهاي جبهه النصره پارچهاے بہ دست ڱرفتہ و روے خط خودنمايے مےڪند. عباس، قناسه (دراڱانوف) درخواست ڪرد. با قناسہ او را زد و به درڪ واصل ڪرد.»
#خاطرات مقطع سوريہ يڪے بعد از ديڱرے تا شهادت عباس آورده مےشوند. شهيد دانشڱر ڪمے قبل از شهادت نماز ظهر را در تيررس دشمن اقامہ مےڪند؛ #مثل ياران حسين(ع) اما باز هم آرام است و اين موقعيت خطرناڪ ازڪيفيت نمازش ڪم نمےڪند. ڪسے نميداند در اين نماز ميان عباس و خدا چہ ميڱذرد. او چند ساعت بعد به شهادت مےرسد: «عباس ساعت سه و نيم بعد از ظهر پنجشنبہ 95.3.20 به شهادت رسيد ولے ما در مقر بوديم، نمیدانستيم ڪہ عباس شهيد شده يا نہ، فقط میدانستيم ڪہ عباس براے جلوڱیرےاز پيشروے دشمن بہ جلو رفته، موقع غروب خورشیدڪہ همہ نران بوديم و ڱميگفتيم عباس الان مياد، سياهےشب فرا رسيد، همہ بيےقرار بوديم. ڱاهےاز مقر بيرون مےآمديم، چشمانتظار عباس بوديم، از سر شب تا صبح هر صدایےڪہ مےآمد همہ بيرون مےپريديم کہعباس اومد #عباس اومدصبح فرارسيد، نيروهايے براے تفحص جلو رفتند، پيڪر مطهرش را بہ عقب آوردند. ديديم خون صورت عباس را خضاب ڪرده و سرخےاش سرزمين حلب را رنگين کرده است.»
#عباس تازهداماد بود. رفقاے عباس در سوريہ همقسم شده بودندڪہ از او مراقبت ڪنند و او را سالم بہ ايران برڱردانند. بعد از شهادتش ڱفتيم خدا براے او نقشه ڪشيده بود. #عباس درس عاشقےرا چشيده بود و بايد مےرفت.
🌼 @shahidgomnam🌼
#حضرت_زهرا_س_در_روز_قیامت_مي فرمايند:
🔻اي اميرالمؤمنين،براي ما در مقام شفاعت دو دست بريده پسرم حضرت #عبّاس(ع) كافي است.
@shahidgomnam
وقتی سیلی خوردی بگو
یا #زهرا ...😔
وقتی دستتو بستن بگو
یا #علی ...😔
وقتی بی یاور شدی بگو
یا #حسن ...😔
وقتی تشنه شدی بگو
یا #حسین ...😔
وقتی شرمنده شدی بگو
یا #عباس ...😔
اما اگه #تشنه شدی #شرمنده شدی بی #یاور شدی دستتو بستن #سیلی هم خوردی اروم بگو امان از دل #زینب...😭
♥️بانۅ فداے دݪ پر دردٺ 🕊
#دلتنگمـ_بخدا... 🌱
#خادِمَةُالزَهْرا →
-----------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
~•💔•~
از یِڪی پرسیدم:
ان شاالله اگه بخوام #اربعین برم ڪربلا باید چه ڪارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟
▪️ گفت:اول میری پاسپورتتو از اِمام رِضا(ع) میگیری،
+بعد میدی به حضرت #معصومه(س) پاراف میڪنه...
+بعد ميدی به حضرت #عباس (ع) امضاء ميڪنه
+بعد از اون میبری دبیرخونه حضرت #زینب(س) ثبت میڪنه
وآخرین مرحله ممهور به مهر حضرت #مادر(س) میشه و تمام . . .
گفتم راهی نداره ڪه زودتر انجام بشه؟!!
گفت چرا یه راه وجود داره اونم اینه ڪه
بری در خونه حضرت #رقیه (س) رو بزنی و با ايشون صحبت ڪنی....😭
.
.
.
.
گَر دُخترکی پیشِ پِدر ناز کند
گره ی کَربُ و بَلای همه را باز کند ...🖤
#منه_ایماااااااندی_رقیه😭❤️
--------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😌👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
#دلنوشته_مادرانه
🌷تولدت مبارک پسرم 🌷
دوباره نیمه زرد آذر
با اشک هایی که
هنوز بر گونه ام خیسی میکند
لحظه آغوش کشیدنت تداعی می شود
🍂
گوش کن حیدر …
صدای گریه هایت را می شنوی؟
این زیباترین #هدیه خداست که برای مادرت می آید...
وقتی بار اول در آغوش میکشیدمت واهمه داشتم از لحظه ای نبودنت .....
کودکم را محکم تر به قلبم میچسباندم تا آرام گیرم ...🍂
قد کشیدن یک پسر هر لحظه اش با مادر حرف میزند ....
پسر ماه عشق در #قلب_مادر است ....
حیدر چقدر زود بزرگ شدی جانم
چقدر زود با آرزوهایم قد کشیدی
لا لایی های شبانه از #حضرت_زینب(س) تو را چقدر باغیرت کرد همچون عباسش....
مادرجان تپش و عشق حرم در حال و هوایت تو را راهی #دمشق کرد....
چه دلیرانه بر شانه های حلب درخشیدی ...
🍁
اکنون پاییز کنارم آرام آرام قد مى کشد
اما هنوز بوى بهار مى آید
بهاری که مرا چشم به راهت کرد
🍁
مگر میشود روز #میلاد پاره تنم باشد و
در این میان نباشی و دلتنگت نبود ؟!
🌾🌴
اما مادرت #صبرش را از حضرت زینب(س) آموخت ....
همان لحظه که دلبندم را در لباس مقدس #دفاع از حرم آل الله میدیدم و از شوق و افتخارش خدا را شاکر بودم که پسرم زیر پرچم ولایت بزرگ شده....
پاییز به مهرش می نازد
و من به #غیرت پسرم.....
🌷
پاییز را باید
با چشم های #عباس گونه” تو ” نگاه کرد حیدر جان آن وقت پاییزم بهار می شود ...
🌸🌸🌸
میلادت مبارک حیدر جان🍃
#شهیدحیدرجلیلوند
#از_عشق_دل_نوشت
AwACAgQAAx0CVBp6RAACAa5fAAFiW2Upaob6918NV7PLacqAA6EAAoUHAAKZuLhTg2j63XAVAAG1GgQ.oga
زمان:
حجم:
1.67M
برسه اون روز...
که خسته از گناهامون
جلو #امام_زمان
زانو بزنیم
سرمونو پایین بندازیم
و فقط یه چیز بشنویم
سرتو بالا کن
من خیلی وقته بخشیدمت...
عزیزترینم❣
امام تنهای من
ببخش اگه برات #زینب و #عباس نشدم...
کی شود
حر بشوم
توبه مردانه کنم...
-----------------------------------------------------------
🏴ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇🏴
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147