📜📜📜🌿🌹﷽🌹🌿📜📜📜
✅ ثـواب #وضــوی قبل از خــواب
💚رسول خدا (صلوات الله علیه و آله وسلم):
«هرکس به هنگام خواب #باوضـو به رختخواب رود،
تا زمانی که از خواب برخیزد، ثواب #شب_زنده_داری و مناجات به او می دهند».
«کسی که با #وضو بخوابد ؛
گویا شب تا صبح بیدار (و به عبادت مشغول بوده) است.»
📚وسائل الشیعه، ج۱ ص۲۶۶
🛌 کسی که با وضو بخوابد، بسترش تا صبح #مسجد و
#خوابش نمـاز او است؛
و اگر کسی #بدون وضو بخوابد،
تا صبح مانند #مرداری است که بسترش #قبرش است.»
📚مستدرک الوسائل، ج۱، ص ۴۲
-----------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمتچهارم °•#محبتپدر [راوے: رضا هادے] در خانھ اے ڪوچڪ و اجاره اے در
••🦋••
✍🏻#قسمتپنجم
°•#روزےحلال
[راوے:خواهر شھید]
#پیامبر اعظم (ص) مےفرماید:《فرزندانتان را در خوب شدنشان یارے ڪنید ، زیرا هرڪھ بخواهد ، مےتواند نافرمانے را از فرزند خود بیرون ڪند.》🔮
بر این اساس پدرمان در تربیت صحیح ابراهیم و دیگر بچهها اصلا ڪوتاهے نڪرد. پدرمان بسیار انســان با تقوایـے بود. اهل #مسجد و هیئت بود و بھ رزق حلال بسیار اهمین مےداد. او خوب مےدانست پیامبر (ص) فرموده است:
《 #عبادت ده جزء دارد ڪه نه جزء آن ، به دست آوردن روزے #حلال است.》 براے همین وقتے عدهاے از اراذل و اوباش در محلھ امیریھ(شاپور) آن زمان ، اذیتش ڪردند و نمےگذاشتند ڪاسبے حلالے داشته باشد ، مغازهاے را ڪه با ارث پدرے به دست آورده بود ، فروخت و به ڪارخانهے قند رفت.🌙
آنجا مشغول ڪارگرےشد. صبح تا شب مقابل ڪورھ مےایستاد. تازه آن موقع توانست خانهاے ڪوچڪ بخرد.
ابراهیم بارها گفته بود: اگر پدرم بچه هاے خوبے تربیت کرد. به خاطر سختے هایے بود ڪه براے به دست آوردن رزق حلال مےکشید. 🔥
هر زمان هم از دوران ڪودڪے خودش یاد مےڪرد ، مےگفت: پدرم با من #حفظ #قرآن را ڪار مےڪرد. همیشھ من رو با خودش به مسجد مےبرد. بیشتر وقتها به مسجد آیتاللهنورے ، پائین چھارراه سرچشمه مےرفتیم.
آنجا هیئت #حضرت_علی_اصغر (ع) بر پا بود. پدرم افتخار خادمے آن هیئت را داشت.🌝
یادم هســت ڪه در همان سالهاے پایانے دبستان ، ابراهیم ڪارے ڪرد ڪه پدر عصبانے شد و گفت: ابراهیم برو بیرون ، تا شب هم برنگرد.
ابراهیم تا شب خانه نیامد. همه خانوادھ ناراحت بودند ڪه براے ناهار چه ڪرده. اما روے حرف پدر حرفی نمےزدند.🖇
شب بود ڪه ابراهیم برگشت. باادب به همه سلام کرد. بلافاصلھ سؤال ڪــردم: ناهار چیڪار ڪردے داداش؟؟! پدر در حالے ڪه هنوز ناراحت نشان مےداد اما #منتظر جواب ابراهیم بود.🍃
ابراهیم خیلے آهستھ گفت: تو ڪوچه راه مےرفتم ، دیدم یه پیرزن ڪلے وسائل خریده ، نمےدونه چیڪار ڪنه و چطورے برھ خونه. من هم رفتم ڪمڪ ڪردم.وسایلش را تا منزلش بردم. پیزن هم ڪلے تشڪر ڪرد و سڪه پنج ریالے به من داد. نمےخواستم قبول ڪنم ولے خیلے اصرار ڪرد. من هم مطمئن بودم این پول حلالھ ، چون براش زحمت ڪشیده بودم. ظھر با همان پول نان خریدم و خوردم.🦋
پدر وقتے ماجرا را شنید لبخندے از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود ڪه پسرش درس #پدر را خوب فرا گرفته و به روزے حلال اهمیت مےدهد.
دوستے پدر با ابراهیم از رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتی عجیب بین آندو برقرار بود ڪه ثمرهے آن در رشد شخصیتے این پسر مشخص بود. اما این رابطه دوستانھ زیاد طولانے نشد!💥
ابراهیم نوجوان بود ڪه طعم خوش حمایت هاے پدر را از دست داد. در یڪ غروب غمانگــیز سایه سنگین یتیمے را بر سرش احساس ڪرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به #زندگے ادامھ داد. آن سالها بیشتر دوستان و آشنایان به او توصیھ مےڪردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول ڪرد.🕊
•┈••✾❄♥❄✾••┈•
•.⏳ #ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_ابراهیم_1
|•کپی به شرط دعای خیر😉
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻 #قسمتششم °•#ورزشباستانے .•[راوے:جمعےازدوستانشھید] اوایل دوران دبیر
••🦋••
✍🏻#قسمتهفتم
°•#ورزشباستانے
•.[راوے:جمعےازدوستانشھید]
بارها مےدیدم ابراهیم ، با بچههایے ڪه نه ظاهر #مذهبے داشتند و نه به دنبال مسائل #دینے بودند #رفیق مےشد. آنها را جذب ورزش مےڪرد و به مرور به #مسجد و هیئت مےڪشاند.💡
یڪے از آنها خیلے از بقیھ بدتر بود. همیشھ از خوردن مشروب و ڪارهاے خلافش مےگفت! اصلا چیزے از دین نمےدانست. نه #نماز و نه #روزه ، به هیچ چیز هم اهمیت نمےداد. حتے مےگفت: تا حالا هیچ جلسه مذهبے یا #هیئت نرفتهام. به ابراهیم گفتم: آقا ابرام اینها ڪے هستند دنبال خودت مےیارے؟! با تعجب پرسید: چطور ، چے شده؟!🔗
گفتم: دیشب این پسر دنبال شما وارد هیئت شــد. بعد هم آمد و ڪنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت مےڪرد. از مظلومیت #امام_حسین (ع) و ڪارهاے یزید مےگفت.📎
این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش مےڪرد. وقتے چراغها خاموش شد. به جاے اینڪه #اشڪ بریزه ، مرتب فحش هاے ناجور به یزید مےداد!!🎭
ابرهیم داشت با تعجب گوش مےڪرد. یڪدفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: عیبـے نداره ، این پسر تا حالا هیئت نرفته و #گریھ نڪرده. مطمئن باش با امام حسین (ع) ڪه رفیق بشه تغییر مےڪنه. ماهم اگر این بچه هارو مذهبے ڪنیم هنر ڪردیم.⚡
دوستے ابراهیم با این پسر به جایـے رسید ڪه همه ڪارهاے اشتباهش را ڪنار گذاشت. او یڪے از بچه هاے خوب ورزشڪار شد. چندماه بعد و در یڪے از روزهاے عید ، همان پسر را دیدم. بعد از ورزش یڪ جعبه شیرینے خرید و پخش ڪرد. بعد گفت: رفقا من مدیون همه شما هستم ، من میدون آقا ابرام هستم. از #خدا خیلے ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان ڪجا بودم و ... .🌧
ما هــم با تعجب نگاهش مےڪردیم. با بچهها آمدیم بیرون ، توے راه به ڪارهاے ابراهیم دقت مےڪردم.
چقدر زیبا یڪے یڪے بچهها را جذب ورزش مےڪرد ، بعد هم آنها را به مسجد و هیئت مےڪشاند و به قول خودش مےانداخت تو دامن امام حسین (ع).
یاد حدیث پیامبر به #امیرالمؤمنین (ع) افتادم ڪه فرمودند:《#یاعلے ، اگر یڪ نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن مےتابد بالاتر است》.🎀
از دیگر ڪارهایـے ڪه در مجموعھ ورزش باستانے انجام مےشد این بود ڪه بچهها به صورت گروهے به زورخانههاے دیگر مےرفتند و آنجا ورزش مےڪردند. یڪ شب ماه #رمضان ما به زورخانهاے در ڪرج رفتیم.💭
آن شب را فراموش نمےڪنم. ابراهیم شعر مےخواند. دعا مےخواند و ورزش مےڪرد. مدتے طولانے بود ڪه ابراهیم در ڪنار گود مشغول شناے زورخانهاے بود. چند سرے بچههاے داخل گود عوض شدند ، اما ابراهیم همچنان مشغول شنا بود. اصلا به ڪسے توجه نمےڪرد.🥀
پیرمردے در بالاے سڪـو نشسته بود و به ورزش بچهها نگاه مےڪرد. پیش من آمد. ابراهیم را نشان داد و ناراحتے گفت: آقا ، این جوان ڪیه؟! با تعجب گفتم: چطور مگھ؟! گفت:《من ڪه وارد شدم ، ایشان داشت شنا مےرفت. من با تسبیح ، شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور #تسبیح رفته یعنے هفتصدتا شنا! تو رو خدا بیارش بالا الان حالش به هم مےخوره.》 🕸
وقتے ورزش تمام شد ابراهیم اصلا احساس خستگے نمےڪرد. انگار نه انگار ڪه چهار ساعت شنا رفته! 🌼
البته ابراهیم ڪارها را براے قوے شدن انجام مےداد. همیشه مےگفت: براے خدمت به خدا و بندگانش ، باید بدنے قوے داشته باشیم. مرتب دعا مےڪرد ڪه: خدایا بدنم را براے خدمت ڪردن به خودت قوے ڪن.💪
ابراهیم در همان ایام یڪ جفت میل و سنگ بسیار سنگین براے خودش تھیه ڪرد. حسابے سرزبانها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتے دیگر جلوے بچهها چنین ڪارهایے را انجام نداد! مےگفت: این ڪارها عامل غرور انسان مےشه.
مےگفت: مردم به دنبال این هستند ڪه چه ڪســے قوےتر از بقیه است. من اگرجلوے دیگران ورزشهاے سنگین را انجام دهم باعث ضایع شدن رفقایم مےشوم. در واقع خودم را مطرح ڪردهام و این ڪار اشتباه است.🕊
بعد از آن وقتے میاندار ورزش بود و مےدید ڪه شخصے خسته شده و ڪم آورده ، سریع ورزش را عوض مےڪرد.
اما بدن قوے ابراهیم یڪبار قدرتش را نشان دادو آن ، زمانے بود ڪه سید حســین طحامے قھرمان ڪشتے جھــان و یڪے از ارادتمندان حاج حســن به زورخانه آمده بود و با بچهها ورزش مےڪرد.🌙
•┈••✾❄♥❄✾••┈•
•.⏳ #ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم_1
|•کپی به شرط دعای خیر☺️
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمتدهم °•#والیبالتڪنفرھ [راوے:جمعےازدوستانشھید] بازوان قوے ابراهی
••🦋••
✍🏻#قسمتیازدهم
°• #شرطبندے
[راوے:مھدےفریدوند،سعیدصالحتاش]
تقریبا سال ۱۳۵۴ بود. صبح یڪ روز #جمعھ مشغول بازے بودیم. سه نفر غریبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچههاے غرب تھرانیم ، ابراهیم ڪیه؟!🌱
بعد گفتند: بیا بازے سر ۲۰۰ تومان. دقایقے بعد بازے شروع شد. ابراهیم تڪ و آنها سه نفر بودند ، ولے به ابراهیم باختند.⭐
همان روز به یڪے از محلههاے جنوب شھر رفتیم. سر ۷۰۰ تومان شرط بستیم. بازے خوبے بود و خیلے سریع بردیم. موقع پرداخت پول ، ابراهیم فھمید آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول مارا جور ڪنند.🕊
یڪ دفعه ابراهیم گفت: آقا یڪے بیاد تڪے با من بازے ڪنه. اگه برنده شـد ما پول نمےگیریم. یڪے از آنها جلو آمد و شروع به بازے ڪرد. ابراهیم خیلے ضعیف بازے ڪرد. آنقدر ضعیف ڪه حریفش برنده شد!🙃
همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم ڪه خیلے عصبانے بودم به ابراهیم گفتم: آقا ابــرام ، چرا اینجورے بازے ڪردے؟! با تعجب نگاهم ڪرد و گفت: مےخواستم ضایع نشن! همه اینها روے هم صد تومن تو جیبشون نبود!🔎
هفته بعد دوباره همان بچههاے غرب تھران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازے ڪردند.🌵
ابراهیم پاچههاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنه بازے مےڪرد. آنچـــنان به توپ ضربه مےزد ڪه هیچڪس نمےتوانست آن را جمع ڪند!
آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.🕸
#شب با ابراهیم رفته بودیم #مسجد. بعد از #نماز ، حاج آقا #احڪام مےگفت. تا اینڪه از شرطبندے و پول #حرام صحبت ڪرد و گفت: #پیامبر (ص) مےفرماید:
《هر ڪس پولے را از راه نامشــروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست مےدهد.》🥀
و نیز فرمودهاند:
《ڪسے ڪه لقمهاے از حرام بخورد نماز #چھل شب و دعاے چھل #روز او پذیرفته نمےشود.》⏳
ابراهیم با تعجب به صحبتها گوش مےڪرد. بعد با هم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندے برنده شدم. بعد هم ماجـــرا را تعریف ڪرد و گفت: البته این پول را به یڪ خانواده مستحـق بخشیدم!🛸
•┈••✾❄♥❄✾••┈•
•.⏳ #ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم_1
|•کپی به شرط دعای خیر🙂
💠 آیــه و جـعـلنـا...
🍂با #محسن برای شرکت در مراسم ختم دو پسرخاله ی شهیدمان🌷 رفتیم تبریز. به هم گفته بودیم هرجایی خواستیم برویم اطلاع بدیم به هم دیگه👥
🍂مراسم روبه اتمام بود که محسن رفت بیرون از #مسجد. از مسجد امدم بیرون و دنبالش گشتم👀 طوری که سه بار رفتم داخل مسجد و آمدم بیرون اما پیداش نکردم❌ #بار_آخر دیدم درحالی که دارد میخندد روبه روی مسجد ایستاده است👤
گفتم تو #کجایی پسر؟
🍂گفت: همین جا ایستاده بودم😅 آیه #وجعلنا... خوندم، میخواستم بدونم به غیر از منطقه هم میشه ازش استفاده کرد😉
منبع: کتاب لبخندی به معبر آسمان/ص۲۰۰
#شهید #محسن_دین_شعاری
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷ڪانال شهـیدگمنـام🕊👇
@shahidgomnam
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمتدهم °•#والیبالتڪنفرھ [راوے:جمعےازدوستانشھید] بازوان قوے ابراهی
••🦋••
✍🏻#قسمتیازدهم
°• #شرطبندے
[راوے:مھدےفریدوند،سعیدصالحتاش]
تقریبا سال ۱۳۵۴ بود. صبح یڪ روز #جمعھ مشغول بازے بودیم. سه نفر غریبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچههاے غرب تھرانیم ، ابراهیم ڪیه؟!🌱
بعد گفتند: بیا بازے سر ۲۰۰ تومان. دقایقے بعد بازے شروع شد. ابراهیم تڪ و آنها سه نفر بودند ، ولے به ابراهیم باختند.⭐
همان روز به یڪے از محلههاے جنوب شھر رفتیم. سر ۷۰۰ تومان شرط بستیم. بازے خوبے بود و خیلے سریع بردیم. موقع پرداخت پول ، ابراهیم فھمید آنها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول مارا جور ڪنند.🕊
یڪ دفعه ابراهیم گفت: آقا یڪے بیاد تڪے با من بازے ڪنه. اگه برنده شـد ما پول نمےگیریم. یڪے از آنها جلو آمد و شروع به بازے ڪرد. ابراهیم خیلے ضعیف بازے ڪرد. آنقدر ضعیف ڪه حریفش برنده شد!🙃
همه آنها خوشحال از آنجا رفتند. من هم ڪه خیلے عصبانے بودم به ابراهیم گفتم: آقا ابــرام ، چرا اینجورے بازے ڪردے؟! با تعجب نگاهم ڪرد و گفت: مےخواستم ضایع نشن! همه اینها روے هم صد تومن تو جیبشون نبود!🔎
هفته بعد دوباره همان بچههاے غرب تھران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آنها پنج نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازے ڪردند.🌵
ابراهیم پاچههاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنه بازے مےڪرد. آنچـــنان به توپ ضربه مےزد ڪه هیچڪس نمےتوانست آن را جمع ڪند!
آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.🕸
#شب با ابراهیم رفته بودیم #مسجد. بعد از #نماز ، حاج آقا #احڪام مےگفت. تا اینڪه از شرطبندے و پول #حرام صحبت ڪرد و گفت: #پیامبر (ص) مےفرماید:
《هر ڪس پولے را از راه نامشــروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست مےدهد.》🥀
و نیز فرمودهاند:
《ڪسے ڪه لقمهاے از حرام بخورد نماز #چھل شب و دعاے چھل #روز او پذیرفته نمےشود.》⏳
ابراهیم با تعجب به صحبتها گوش مےڪرد. بعد با هم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندے برنده شدم. بعد هم ماجـــرا را تعریف ڪرد و گفت: البته این پول را به یڪ خانواده مستحـق بخشیدم!🛸
•┈••✾❄♥❄✾••┈•
•.⏳ #ادامه_دارد..
•.📚برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم_1
|•کپی به شرط دعای خیر🙂
کرونا به ما نشان داد :
زنی که میتواند زیر ماسک نفس بکشد، قادر است که زیر #حجاب و نقاب نیز نفس بکشد
و مردی که مغازهاش را بخاطر ویروسی، چند ماه میبندد! میتواند آن را برای ادای #نمازجماعت در #مسجد هم ۲۰ دقیقه ببندد
📌کرونا به ما ثابت کرد :
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
یک وظیفه همگانی است و جواب آن به تو چه نیست! چون آلودگی یک نفر به همه ربط دارد...
و اینکه، ای بشرخیلی ضعیف هستی! باخدایت ستیزه نکن!
#احکام
❌بینماز نرو!
برای نماز به #مسجد نیامده. با امام جماعت یا شخص دیگری در مسجد کاری دارد، بعدش میخواهد برود.
✅اما چه خوب میشود حالا که به مسجد آمده به احترام مسجد دو رکعت #نماز_تحیت گزارد.
📄متن دقیق رساله:
وقتى انسان وارد مسجد مىشود، مستحب است دو رکعت نماز به قصد تحیت و احترام مسجد بخواند، و اگر نماز واجب یا مستحب دیگرى هم بخواند کافى است.
(توضیح المسائل امام، مسئله 913)
--------------------------------------------------------
🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇🇮🇷
http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
⁉️چرا نماز ایقده #غریب واقع شده؟😔
❌ چه بسیار نمازهایی که به خاطر #عروسی یا #عزاداری، یا رها می شود یا به آخر وقت موکول می شود!
⭕️ چه بسیار شهرک هایی که همه امکانات در آن وجود دارد، جز #مسجد!
🛑 چه بسیار روحانیانی که پست های اداری و رسمی آنان را از #امام_جماعت شدن محروم کرده است!
🔻چه بسیار #مساجدی که دربشان بسته شده اند و در آن اقامه نماز جماعت نمی شود!
💢 چه بسیار #هیئت_امناهایی که کارایی لازم را ندارند!
♨️چه بسیار #پرواز هایی که از مبدأ تا مقصد، برنامه ریزی برای مراعات وقت نماز در آنها صورت نمی گیرد!
❌ چه بسیار مراکز اجتماع مردم که #نمازخانه ای در شأن آنجا ندارند!
🔴 تمام این موارد، مصادیق #استخفاف و بی اهمیتی نماز است و کسانی که بودجه های فرهنگی را در قالب های دیگری هزینه می کنند، باید در پیشگاه #خداوند متعال پاسخگو باشند.
🔻شما قضاوت کنید که تاکنون چند #فیلم برای آموزش نماز و اسرار آن ساخته شده است و چقدر فیلم برای آموزش #شیرینی پزی، طباخی، کارهای دستی و...!؟
⛔️ فکر نکنم (جز افراد نادر) کسی بتواند جواب یا #عذر قابل قبولی برای این همه استخفاف داشته باشد...
📚 شیوه های دعوت به نماز؛ استاد قرائتی؛ ص۱۰۵
#کانال یاوران نماز
#نماز_شهیدان
#شهید #عباسعلی_ادب
🌸 کوچک و بزرگ نداره 🌸
🌼 گفتم: «شما بشین، کوچکترها پذیرایی می کنن».
جعبهی شیرینی دستش بود و از نمازگزارهای عید فطر پذیرایی می کرد.
🌼 گفت: «این چه حرفیه؟ مگه مسجد بالا و پایین و کوچک و بزرگ داره؟ من که کوچیک همه ام».
سعی می کرد کارهای داخل #مسجد را خودش انجام دهد. مرتب سرپا بود، چه در اعیاد و چه در عزاداریها.
📒 فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص357.
#تلنگرانه
🔴یه مقایسه بسیار عجیب🔻
۱_ چون اون آقا اهل#مسجد هست و فلان اشتباه رو کرد،پس من دیگه مسجد نمیرم!🔥
۲_ چون فلان کس که#نماز میخونه،فلان کار رو انجام داد،پس من دیگه نماز نمیخونم!🚫
۳_ چون فلان خانم که#چادری هست،فلان اشتباه رو انجام داد،پس من دیگه چادر نمی پوشم!❌
یه سوال خیلی مهم⁉️
۱_ چرا هیچ کس نمیگه👈🏻چون فلانی که چلوکباب می خوره،فلان اشتباه رو کرد من دیگه چلوکباب نمیخورم؟🍗
۲_ چرا هیچ کس نمیگه👈🏻چون فلانی که بنز🚗آخرین سیستم رو سوار هست،دزدی کرد،من دیگه بنز سوار نمی شم⁉️
۳_ چرا هیچ کس نمیگه👈🏻چون فلان خانم #بیحجاب،فلان اشتباه رو کرد،من دیگه باحجاب میشم⁉️
⚠️هیچ کس به غیر از#پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام#معصوم نیست❌
پس هر کسی ممکنه اشتباه کنه.
انسان ممکن الخطاست،جایز الخطا نیست🚫
ⓙⓞⓘⓝ↡
🖤|↬❥