eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
927 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
20 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت شصت و نه مثل کوه🌸🌿 #کتاب_سروقمخانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 یه دفعه تومنطقه،حسین تویه درگیری دستش ت
پارت هفتاد عبور از نفس🌸🌿 🌹 من اگه جای حسین بودم.دوبارکه میرفتم سوریه،مدافع حرم بودم.اونجا(سوریه) فرمانده خط بودم،توتهران آموزش میدادم،یامداح یه هیئت ثابت بودم و این همه رفیق داشتم.هیچ وقت این قدرباتواضع نبودم.یادمه حسین پیامی میداد توگروه،می گفت؛«اقا امشب اگه هستیدبریم بیرون»ماعادت کرده بودیم.ولی همچین کسی بیادتوگروهی که همه ازش کوچیکترهستن بگه آقا اگه هستیدامشب بریم بیرون.این خیلی تواضع میخواد.تومسجدمیومد بابچه هایی که پنج،شش سال ازخودش کوچیکتربودن سلفی می‌گرفت،یکی ازبچه های هیئت ما،دوتاعکس رو به من نشون داد.گفت حسین بااین بنده خداسلفی گرفته،این روهم حسین با من گرفت.بعرازهیئت،گفت(حسین)این عکس،یه روزی به دردت میخوره!گاهی اوقات می شد می رفتیم مزارشهدا ما می‌گفتیم عکس؛حسین یک ربع بیست دقیقه معطل می شد،ازماعکس می گرفت،خیلی کم پیش میومدماازش عکس بگیریم.یادم میادیه بار کلاس آموزش نظامی بود،حسین بااینکه نظامی بود و توسپاه آموزش می داد.مثل بقیه بچه ها لباس نظامی پوشید و تو صف خبردارایستاد.توپایگاه مابهش گفتیم بیا در مورد سوریه صحبت کن،گفت من نمیام.هرهفته حلقه صالحین بود،دوباره هفته بعدش بهش گفتم؛اقا بیادرمورد سوریه صحبت کن.حسین حدود یک ربع،درمورد مناطق مختلف سوریه،درمورددلایل جنگ ودسته بندی های دشمن هامون توسوریه،نحوه مقابله بااونا،خلاصه همه چالش های جنگ با تکفیری‌ها صحبت کرد؛حتی یه کلمه هم در مورد خودش حرف نزد،که چه کارهایی کرده. (دوست شهید) @shahidhosseinmoezgholami
آسمان‌نشین‌ِ‌مهربان‌من جز‌دیدار‌تو‌مداوا‌نشود‌زخم‌دلم چه‌شو‌دگر‌نظری‌برمنِ‌بیچاره‌کنی!؟
کنارتوهرلحظه‌ گویم‌به‌خويش .. كه‌خوشبختـﮯبـﮯ‌کران بامن‌است..♥️! @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت هفتاد عبور از نفس🌸🌿 #کتاب_سروقمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 من اگه جای حسین بودم.دوبارکه میرفتم سو
پارت هفتاد و یک محرم اسرار🌸🌿 🌹 بعد از بازنشستگی،من به عنوان مداح کاروان زیارتی کربلای معلی ازطرف سازمان حج و زیارت انتخاب شدم.ماهی یکبار برای مداحی به کربلای معلی سفرمی کردم.یک روز در رابطه با وصیت نامه خودم باحسین صحبت کردم،چون احساس می کردم حسین می تونه درکم کنه،چون واقعاًعقلش ازسنش جلوتر بود و به نوعی هم جانشین من درمنزل بود ومحرم اسرارم بود.آن موقع وضعیت کشور عراق از لحاظ امنیتی خوب نبود.به حسین گفتم وصیت نامه خودم رو در فلان جا گذاشته ام.فقط نگاه نکن و نمی خواهم کسی این موضوع رو بفهمه.حسین گفت باشه،فقط شماهم بایدوصیت نامه من رو بخوانید،من هم وصیت نامه خودم رو پیش سیدمحسن مرتضوی گذاشتم.این جملات آن موقع مثل شوخی بین منوحسین ردو بدل شد. (پدرشهید) @shahidhosseinmoezgholami
یادت باشد شهید اسم نیست، رسم است!!! شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود!!! شهید مسیر است، زندگیست، راه است،مرام است! شهید امتحانِ پس داده است! شهید راهیست به سوی خدا ! شهید حسین دو روز قبل از شهادت @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت هفتاد و یک محرم اسرار🌸🌿 #کتاب_سروقمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 بعد از بازنشستگی،من به عنوان مداح
پارت هفتاد و دو مرد میدان🌸🌿 🌹 حسین واقعاً مرد میدان بود وبرقلب های نیروهای تحت امرش حکومت می کرد.همش به فرمانده اش می‌گفت حاجی بریم گشت و شناسایی،بریم نفوذ کنیم و چندتا مین بکاریم،کسانی که در امور نظامی تبحر دارن،می دونن که یکی از مشکل ترین و خطرناک ترین کارها گشت و شناسایه.بالاخره حسین باچندتاازنیروهای سوری میره گشت و شناسایی،امامتاسفانه پای یکی از نیروهای سوری به یکی از تله های دشمن گیرمیکنه و پاش قطع میشه.مااونجامعمولا به خانواده شهدا و جانبازان سرمیزنیم،قرارشدبریم به همون سوری که باحسین بوده؛سربزنیم حسین خیلی خوشحال بود،معمولاکسانی که مجروح میشن،به محض دیدن فرمانده شون ناراحت میشن وشروع میکنن به گله وشکایت،اماجالب بود اون نیروی سوری به محض دیدن حسین به شدت خوشحال شد و گفت کی بریم گشت و شناسایی!معلوم بود خیلی از دیدن حسین خوشحال شده،جالبه که فرمانده حسین گفته بود حسین تو نمیخوادجلوبری؛اماحسین که دیده بود نیروهاش کمی ترس دارن برا همین باهاشون رفته بود.رمزمحبوبیت حسین در بین نیروهاش همین بود که خودش توهمه عرصه های خطرنفراول بود. (دوست وهمرزم شهید) @shahidhosseinmoezgholami
عشق یعنی تو بخنـــــدی مرا غم نبـــرد.. @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت هفتاد و سه همنشین درد🌸🌿 #کتاب سرو قمحانه #شهید حسین معزغلامی🌹 آستانه تحمل دردش خیلی بالابود.چن
پارت هفتاد و چهار نذر سلامتی🌸🌿 🌹 هر دفعه که حسین به سوریه می رفت من مبلغی روبه عنوان نذر به حسین می دادم تا بندازه داخل ضریح حضرت زینب (س).فقط تاکید می کردم که حتما در بازگشت به ایران نذر منو ادا کنه.به نوعی من گروکشی می کردم تاحسین سالم برگرده؛علاوه برپولی که برای نذربه حسین می دادم،هرباربه نام شهیدی هم نذر می کردم.برای بار اول به نیت ابجداسم خانوم حضرت زینب (س)مبلغ ۶۹هزارتومان نذرمی کردم،چون شرط کردم حتمانذر منوزمان بازگشت اداکنه حسین هم کمی مقاومت کرد و بعد قبول کرد.به نام شهید مجتبی کرمی هم نذر کرده بودم که اگرحسین برگرده،برای دخترکوچکش به نام رقیه(س)لباس هدیه کنم.لباس روخریدم و کنار گذاشتم تا وقتی که حسین،نذرم رو ادا کنم؛حسین برگشت برای باردوم که می خواست بره سوریه مبلغ ۵۰هزار تومان دادم تاتومسیر بازگشت به ضریح بندازه.حسین هم بدون هیچ مقاومتی قبول کرد و اصرار نداشت تادررفتن بندازه.این دفعه به نام شهیدالله کردم نذرکردم که اگر حسین برگرده،سالادالویه درست کنم و درهیئت منتظران پخش کنم.یک حلبی خیارشور هم خریدم و کنار گذاشتم تا به محض بازگشت حسین بااون سالاد الویه درست کنم.به اسم شهید الله کرم این خیارشور روخریده ام وبازنمی کردم تاحسین برگرده وبااون سالادالویه درست کنم حسین برگشت و همان روزگفت ،میتونی تاشب نذرت رواداکنی؟من هم به سرعت دست به کار شدم و آماده کردم.شب هم برای بسته بندی خودحسین آمد بارسوم هم۵۰هزار تومان به عنوان نذر دادم.حسین یهو گفت،ایندفعه نمیگی هاموقع برگشت تو ضریح بندازم.من موقع رفتن می ندارم.گفت اگر اصرار کنی من اصلاپول رونمی برم.به نام شهیدزبرجدی هم ندرکرده بودم.شنیده بودم خودشهیدگفته بود،هرکی به من نذرکند،نذرش ادامی شود.نذرکردم اگرحسین برگرده سرمزارشهید زبرجدی شله زرد پخش کنم.وقتی حسین شهید شد و برای مراسم ‌تدفین رفتیم.مزارشهیدزبرجدی نزدیک مزار حسین بود.بعدازمراسم به عنوان گلایه برسرمزارشهیدزبرجدی رفتم.گفتم دمت گرم خودت گفته بودی،هرکی به من نذر کنه،نذرش ادامیشه.عجب حسین سالم برگشت.بعداین موضوع روبه مامانم گفتم.مامانم گفت،همین که پیکرحسین برگشته یعنی نذرت اداشده.پیکرخیلی ازشهدا درسوریه مونده وهنوز برنگشته.مامانم گفت اون موقع که حسین شهید نشده بود،خواب دیدم که شهید زبرجدی برای ماشله زرد آورده ومیگه نذرت اداشد.مامان گفت،این عنایت شهید زبرجدی بوده که پیکرحسین برگشته! از شهید گلایه نکن.من هم نیت کردم تانذرم رواداکنم. (خواهر کوچک شهید) @shahidhosseinmoezgholami
شھادت‌آغازخوشبختےاست، خوشبَختۍ‌کھ‌پایٰان‌نَدارَد شھیدکھ‌بشوئ خوشبَختِ‌اَبَدۍمیشَوۍ🌱🧡! - @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت هفتاد و چهار نذر سلامتی🌸🌿 #کتاب_سروقمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 هر دفعه که حسین به سوریه می رفت
پارت هفتاد و پنج شهید زنده🌸🌿 🌹 نمازگزاران مسجد که من رو می شناختن،دائم به من می گفتن زیاد به این پسردل نبندحسین ماندگارنیست،پروازمی کنه!یه روز به مراسم تشییع پدر یکی از دوستان حسین رفتیم.حسین هم نبود.با دوست حسین توماشین که نشسته بودیم.گفت می خوام مطلبی به شما بگم،ناراحت که نمی شید،گفتم نه،گفت حسین شما ماندگار نیست.شهیدمیشه.زیادبهش دل نبندین.گفتم این حرفها چیه!شهادت که به این اسونی نیست.شهادت یک تکامله؛گفت نه من این رو همین جوری نمی گم.بابررسی که از اخلاق و رفتارحسین دارم،میگم.حسین مال این دنیا نیست و پرواز می کنه.زیادبهش دل نبندین گرفتار می شید.من خودم هم پیش بینی می کردم.حتی قبل از ورود حسین به سپاه،اخلاق و رفتارش شهدایی بود.یه روز در مدرسه حسین در مسابقات قرآن اول شده بود؛ولی اشتباهی لوح تقدیر رو به پسرعموش داده بودن.پسرعموش هم حسین معزغلامی بود و در اون مدرسه درس می خوند.اصلاحسین به روی خودش نمی آورد و اصلا ناراحت نشده بود.بعدهالوح تقدیر رو آوردن وگفتن این مال حسینه،اصلا پسرما در مسابقات قرآن شرکت نکرده.هرکاری کردن که بگن این لوح مال شماست.حسین گفت نه این مال پسرشماست.من با اخلاق شهدای ۸سال دفاع مقدس آشنا بودم.این نوع اخلاق ازیک آدم معمولی ساخته نیست.قطعاپشت این نوع رفتار یک عقیده ای هست و آن عقیده تعالی داره به همین خاطر احساس می کردم که حسین شهید میشه. (پدرشهید @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت هفتاد و پنج شهید زنده🌸🌿 #کتاب_سروقمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 نمازگزاران مسجد که من رو می شناختن
پارت هفتادوشش‌استراحت‌بعدازشهادت 🌸🌿 🌹 میدونست فرصت کمی داره.سعی می کرد این فرصت محدود رو مدیریت کنه.یه روز مادرم،حسین رو نصیحت می کرد که،چرااستراحت نمی کنی؟سه روزدیگه می خوای به ماموریت بری،اخه چراخودت رو خسته می کنی؟حسین گفت:«من به اندازه خودم می خوابم»روی دیواراتاقش نوشته بود «استراحت بماند بعد از شهادت»غذاهایی که دوست داشت،کم می خورد.ازلحاظ ذائقه خیلی شبیه هم بودیم.یک بارسرسفره غذایی که دوست داشت رو چند لقمه بیشتر نخورد.بهش گفتم چرا نمی خوری؟گفت،من می تونم بخورم،خیلی بیشتر از این می تونم بخورم.ولی دارم تمرین می کنم که نخورم.روی ابعاد شخصیتی و نظامی اش خیلی کار می کرد. (خواهر بزرگ شهید) @shahidhosseinmoezgholami
جایی نرو فقط بچرخ در مدار من ای ماه من،ستاره ی دنباله دار من @shahidhosseinmoezgholami