🔺وقتی سرلشکر مهدی باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفته ام متأثر شده است.
🔹خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
🔹خاک را بخیسانیم و بر سر آن دسته از کارمندان و مسئولانی بریزیم که پا روی خون و هدف شهدا میگذارند.
#شهدا
#شهید_مهدی_باکری
@shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
روز دهم چله دعای توسل به نیت شهید مهدی باکری وشهیدمحمد جهان آرا دعاخوانده شود🌺 1.به نیت فرج و سلامت
زندگینامه شهیدمهدی باکری👇👇👇
نام: مهدی باکری
شهید مهدی باکری یکی از مفاخر تایخ استان آذربایجان و یکی از قهرمانان ملی این مرز و بوم است .
فرزند: فیض الله
ولادت 1333/02/12،میاندوآب
در سال 1333 خداوند مهدی را به خانواده معتقد و با ایمان باکری در شهرستان «میاندوآب » عطا فرمود. مهدی خردسال بود که از نعمت دستان نوازشگر مادر محروم شد. او تحصیلات خود را در ارومیه آغاز کرد و از سال آخر دبیرستان همزمان با شهادت برادرش «علی» به دست مأمورین ساواک به فعالیتهای سیاسی علیه رژیم پرداخت. پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه شد و در رشته مهندسی مکانیک کسب علم نمود.
او همزمان با تحصیل، مبارزات سیاسی خود را علیه رژیم ظلم و استبداد در تبریز گسترش داد و پس از مدتی برادرش حمید را به منظور ارتباط با سایر مبارزان و تهیه اسلحه و مهمات به خارج از کشور فرستاد. پس از اتمام تحصیلات مهدی به سربازی اعزام شد اما فرمان امام را مبنی بر ترک پادگانها، لبیک گفت و از آن پس زندگی مخفیانه خود را آغاز کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه در آمد و در سازماندهی این ارگان نقش مؤثری را ایفا نمود.
مدتی نیز در دادستانی دادگاه انقلاب خدمت کرد. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه وی را نیز بر عهده گرفت. با شروع جنگ تحمیلی زندگی مشترک خود را آغاز کرد و بلافاصله پس از ازدواج (روز بعد از ازدواجش) عازم جبههها شد. باکری در پاکسازی منطقه از مزدوران شرق و غرب شبانه روز تلاش میکرد و خدمات ارزنده ای را ارائه داد. او در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه به عنوان معاونت تیپ نجف اشرف به مقابله با دشمن پرداخت و از ناحیه چشم مجروح شد و پس از آن در عملیاتهایی چون بیتالمقدس ، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی ، والفجر یک تا چهار و... در سمتهای مختلف شرکت کرد و عاشقانه از میهن اسلامی دفاع نمود.
او مدتی قبل از عملیات بدر به خدمت رهبر و محبوبش امام خمینی (ره) رسید و اشک ریزان از ایشان خواست تا برایش دعا کنند که شهد شیرین شهادت را بنوشد. چند روز بعد دعای پیر جماران در حق مهدی مستجاب شد. بیست و پنجم بهمن سال 1363 در عملیات بدر در شرق دجله فرماندهی لشگر عاشورا را به عهده داشت که بر اثر اصابت گلوله به دیدار محبوبش شتافت. پیکر پاک این فرمانده 30 ساله چون مرواریدی در صدف پنهان ماند.
#شهید_مهدی_باکری
@shahidhosseinmoezgholami
از تیری که به کتفش خورده بود، درد جانکاهی برایش مانده بود. یک روز که داشت از انبارهای لشکر بازدید میکرد، چند جوان بسیجی را دید که با حاج امرالله، مسئول انبار، داشتند بار یک کامیون را خالی میکردند. وقتی حاج امرالله، مهدی را میبیند که کناری ایستاده، خطاب به او میگوید: آهای جوان، چرا ایستادهای و ما را تماشا میکنی؟ تا حالا ندیدهای بار خالی کنند؟ یادت باشد آمدهای جبهه که بار خالی کنی. مهدی گفته بود: بله؛ چشم.
بعد، گونیهای سنگین را روی آن کتف دردخیز انداخت و کمک کرد. بعد از چند ساعتی که حاج امرالله را متوجه میکنند که این جوان، کسی جز فرمانده لشکر نیست، به عذرخواهی جلویش میایستد. مهدی باکری فقط میگوید: حاج امرالله، من یک بسیجیام.
#شهید_مهدی_باکری
@shahidhosseinmoezgholami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خدایا مرا پاکیزه بپذیر
📆 سالگرد شهادت آقا مهدی باکری
#سالگرد_شهادت
#شهید_مهدی_باکری
@shahidhosseinmoezgholami