eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
927 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2هزار ویدیو
20 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت چهل و دوعاشق بسیج🌸🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی🌹 من وحسین آقا توفعالیت های بسیج خیلی
پارت چهل وسه سکوی بهشت🌸🌿 🌹 من یکی از بهترین دوست هام رو ازدست دادم،باوجودی که ماباهم حدودده سال اختلاف سنی داشتیم و من سنم بیشتر از حسین بود،ولی خیلی چیزهاازش یادگرفتم،حسرت می‌خورم واقعا حسین ازروزاول همش می‌گفت:«دعاکن شهید شم»من بهش می گفتم:«بزاربرسی عرقت خشک شه،تازه اومدی،اول بسم الله شهیدبشی!»ولی انصافاً خیلی زود به اون چیزی که میخواست رسید،اینم یکی از پست کارهایه که داشت،اینقدرزودخودش روساخت که به اون جایگاه رسید،من حدوددوازده ساله نتونستم به اون مرحله برسم توخیلی ازماموریت هابودم،توفیق شهادت حاصل نشده؛حسین خیلی خوب وپرانرژی کارمیکرد،واقعابه کارش عشق می ورزید،تنهاچیزی که حاضربودمرخصی براش بگیره رفتن به حیاط وپایگاه بسیج بود.حسین خیلی مقیدبودکه برنامه هیئت رفتنش بهم نخوره،نوکری امام حسین (ع)افتخارش بود،بهترین تفریحش هیئت رفتن بود،یکی ازمراسماتی که همیشه شرکت میکرد،مراسم شب های پنج‌شنبه شاه عبدالعظیم (ع)حاج منصور ارضی بود،ازقضاءیه دفعه پنجشنبه قرار شد بمونه محل کار،خلاصه یه حالی داشت،اومدپیش مسئول مون،بااون لفظ داش مشتی هیئتی که گاهاحرف میزدگفت :«حاجی یه اجازه بده ماامشب بریم،یه زیارتی سیدالکریم بکنیم و برگردیم»فرمانده مون همون که خیلی حسین رودوست داشت،گفت بروحسین آقا شب هم برنگردمن خودم جات هستم.اگه حسین ره صدساله رایک شبه رفت برا،این بودکه هیچ وقت هیئتش تعطیل نشد،فقط عاشق هامیدونن هیئت سکوی بهشته. (دوست وهمکارشهید) @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت چهل وسه سکوی بهشت🌸🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی🌹 من یکی از بهترین دوست هام رو ازدست د
پارت چهل وچهارعاشق مداحی🌸🌿 🌹 حسین عاشق مداحی بود،برای همین خیلی از اوقات که وقت پرتی براش پیش میومد؛یامشغول کار بود،زیرلب مداحی میکرد.به تیکه هاوحالات بعضی مداحی هاروخیلی قشنگ مثل خودشون اجرامیکرد،البته نه باتمسخرخیلی حاج سعید حدادیان رودوست داشت و تقریباً توتمام جلسات و مراسمانش شرکت می کرد.درحدی که ثانیه به ثانیه مداحی حاج سعید حدادیان رومثل خودش باریزه کاری هاش اجرا می‌کرد.واقعاعین صدای حاج سعیدمیخوند،همیشه بهش می گفتم جون من حسین یه دونه از اون سعیدهات(حاج سعید حدادیان)روبرام بخون،میگفت نه نمی‌خونم،لوث میشه،اگع الآن بگم مسخره بازی میشه.اماخودم حال دارم میخونم یه چیزدیگه است!اینقدرحاج حسین رودوست داشت،کاملا تیکه کلام های حاج سعید توبدنش نشسته بود؛حسین بااینکه سنش کم بودخیلی زودشخصیتش بزرگ شده بودورشدکرده بود.یکی ازویژگی های هئیت اینه که آدم،تموم شئونات زندگیش رنگ و بوی دین می گیره،حسین همه اعمال وسکناتش منبعث از هیئت بودوطوری شده بود که زندگی وکارش همه وقف اهل بیت (ع)شده بود. (دوست وهمکارشهید) @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت چهل وچهارعاشق مداحی🌸🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی🌹 حسین عاشق مداحی بود،برای همین خیلی
پارت چهل وپنج فرمانده دل ها🌸🌿 🌹 حسین آدم بسبارمطیعی بود و برمبنای تکلیف کارمیکرد،توکارازخودگذشتگی داشت،ازصبربالایی برخوردار بود،مقاومت خیلی خوبی توی کارداشت بانیروهای تحت آموزش توی کارامیخته می شد،طوری که خودش رو نیروی جزءمیدونست.اگرکاری روبه نیرودستورمیداد،انجام بده خودش قبل از نیروان کارروانجام می داد،توسوریه به عنوان فرمانده محور انتخاب شده بود!منطقه روبروی محور حسین آقا تحت اشغال داعش بود.شب هاحسین با نیروهای تحت آموزش می رفت تونقاط کمین تانمازصبح بانیروهاش اونجابود،بعدازخوندن نمازبرمیگشت مقر.درحالی که می توانست شب هاتومقربمونه ونیروهاروراهی نقاط کمین کنه و صبح بره گزارش کارشون رو بگیره و جالب این بود که بعداز اینکه حسین مأموریتش به اتمام رسید وبرگشت ایران مامتوجه شدیم نیروهایی که باحسین آقابودن وباهاشون رفته بودتوکمین بسیارشجاع ترازبقیه نیروهایی هستن که فرمانده هاشون بهشون دستور داده بودن برن توکمین وخودشون تومقرمیموندن،ولی چون حسین بانیروها می‌رفت توکمین براشون اصول نظامی و تامینی روهم می‌گفت،بسیارباکاربودوکارخودش رابه خوبی انجام می‌داد،امانیروهای محورهایی که فرمانده هاشون تومقرمیموندن بعضاتونقاط کمین نمیموندن یااصلامی رفتن و بایدحتماکسی بالای سرشون میبودونظارت می‌کرد،حسین واقعا نیروهای خوبی روکادرسازی کرده بودوهمیشه نیروهاش میپرسین حسین کی دوباره برمیگرده؟مشخص بود که حسین برقلب های اونهاحکومت می کرده. (فرمانده شهید @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت چهل وپنج فرمانده دل ها🌸🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی🌹 حسین آدم بسبارمطیعی بود و برمبن
پارت چهل وشش کادرساز🌸🌿 🌹 توماموریت آخر حسین توسوریه،جانشین فوج(تیپ)هجوم بود.یکی از پارامترهای مهم نیروهای هجوم داشتن اعتمادبه‌نفس بالاست،نیروهایی که حسین باهاشون کارکرده بود،اعتمادبه نفس بالایی داشتن ،توعملیات هم این افرادشجاع تربودن.طبیعت کارهم این بود که افرادشجاع وقتی اعتمادبه‌نفس (حسین)رومیدیدن؛دورحسین آقا جمع می‌شدند،افرادترسویی که نمی‌توانستند اعتمادبه‌نفس شون روبالاببرن،مجبوربودن یاازاون فوج برن،یایه کارساده ترانجام بدن.بعدازیک ماه همه میدونستم،فوج حسین معزافرادبسیارقوی وشجاعی هستند.که توهرکارعملیاتی تا آخرین لحظه میمونن وکارمیکنن.موقعی که حسین توی قمحانه درگیربودوهمونجاهم شهیدشد؛همون افراد شجاع و بااعتمادبنفسی که حسین آقا رومیشناختن و بهش ایمان داشتن،تااخرین لحظه باهاشون موندن.موقعی هم که آتش دشمن سنگین شد،شهیددادن،مجروح دادن،اونهایی که مجبورشدن بیان عقب،دوباره تواقدام بعدی رفتن کمک کردن که پیکر حسین آقا روبه عقب منتقل کنم. (همرزم شهید) @shahidhosseinmoezgholami
560.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
می گفت:اگر جایی گیر کردی گره کور به زندگیت افتاد یه تسبیح بردار و بگو : الهــــی به رقـــــیه🌸 @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت پنجاه حلال مشکلات 🌸🌿 #کتاب_سرو _قمحانه #شهید_حسین _معزغلامی🌹 حسین توکارخیلی آدم جدی بود،هیچ وق
پارت پنجاه یک مثل داداش🌸🌿 _سرو_قمحانه 🌹 اولین باری که حسین رودیدم،متوجه شدم که این آدم ازاون آدم های خاصه من بخاطرجنس کارادم شناس شده بودم.من وحسین بااینکه مستقیماهمکارنبودیم،اوابخاطرروحیات مشابه مون باهم رفیق شده بودیم.هردوتامون کارعملیاتی میکردیم.حسین خیلی آدم شجاعی بودوبسیارمسئولیت پذیر،من عادت دارم تا کسی روازهمه نظرچه ازلحاظ مالی،رفاقتی،شرعی و...امتحان نکنم باهاش رفاقت نمیکنم.حسین ازهمه این امتحانات رفاقتی سربلند بیرون اومد و سطح رفاقتمون به حدی رسید که محرم اسرارهم شده بودیم،چون منوحسین خیلی باهم رفیق بودیم،زیادشوخی می کردیم.حسین یه ماشین پژو پارس داشت،که رینگ هاش اسپرت بود،یه روز به شوخی به او گفتم:واقعااین درسته ماشین شمارینگ اسپرت باشه،مال مارینگ نداشته باشه!همین الان رینگ و بازکن بندازروماشین من !دیدم رفت آچار گرفت دستش ومی خوادرینگ هاروبندازه روماشین من !واقعارفیق بخشنده ای بود،تورفاقت کم نمی گذاشت؛برای من مثل داداش بود. (دوست وهمکارشهید) @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت پنجاه یک مثل داداش🌸🌿 #کتاب _سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی🌹 اولین باری که حسین رودیدم،متوجه شد
پارت پنجاه دو حافظ بیت المال🌸🌿 🌹 لباس های نظامی روکه درسوریه می دادن،حسین استفاده نمی کرد .می گفت ما که دستمون به دهنمون می رسه ،باید لباس هامون رو خودمون بخریم واز بیت المال استفاده نکنیم سبد کالایی رو که برا نیروهای مسلح می دادند.حسین نمی گرفت، یه به مامان بهش اعتراض کرد و گفت ،حداقل تحویل بگیروببر به نیازمندان بده حسین گفت همون جااین کارروانجام میدم و به خونه نمیارم،حتی یکبارهم ندیدم ازماشین سپاه یاموتورسپاه استفاده کنه.خیلی روبیت المال حساس بود.یه روزداشتیم می رفتیم سرکار شارژرگوشیم روبرداشتم.حسین گفت شارژر روبراچی می بری؟گفتم ممکنه احتیاج بشه تومدرسه بزنم توشارژ؛گفت برقی که برامدرسه استفاده می کنی اشکال نداره امااگربراستفاده شخصیه اشکال داره.من درکنارکارمعلمی،توعرصه خبرگزاری هم فعالیت هایی دارم.حسین می گفت اگرازاینترنت مدرسه استفاده کنی یااگروقت مدرسه ات روبزاری براکارخبرگزاری،این حقوقی که میگیری مشکل داره،فردابچه ات لقمه حروم میخوره ومیشه منشأ فساد. واقعابه بیت المال خیلیی حساس بودوباهیچ کس تواین بحث تعارف نداشت وصریح ازاین مقوله دفاع می‌کرد. (خواهر بزرگ شهید @shahidhosseinmoezgholami
شھـادت🕊 پـرواز رویـاهاست✨ و چہ خیـال خـامے! براے من کہ پـر پـرواز ندارم🌾 رسیـدن بہ تـو🪐 کہ آن همہ بـالایے..💔 @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت شصت کتک های شیرین!🌸🌿 #کتاب_سروقمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 گاهی میشدبه بچه ها می‌گفت بچه هابیاید
پارت شصت و یک ازخودگذشته🌸🌿 _سرو _قمحانه حسین _معزغلامی🌹 حسین خیلی آدم افتاده و فروتنی بود،هیچ وقت من غرور خود بزرگ بینی رو در حسین ندیدم.دوسه سال آخر،قبل ازشهادت حسین که اردوی مشهد می رفتیم،حسین مسئول اردوبود.بچه هاکه زحمات حسین روتواردو می دیدنه،جمع می شدن ومی گفتن‌ مامیخوایم براحسین آقا هدیه ای بگیریم،وپول‌ هاشونوروهم می گذاشتن وبراحسین انگشترمیگرفتن.سری آخر که رفتیم مشهد،بچه هابراحسین آقا انگشتر گرفتن،ایشون خیلی ناراحت شد و گفت «چراواسه من پول هاتون روخرج می کنیدپدر و مادرتون بهتون پول دادن که خرج خودتون بکنید،نه واسه من خرج کنید»بچه هاگفتن مافقط نفری پنج هزار تومان گذاشتیم حسین آقا،می گفت نه اونم بایدبراخودتون خرج کنید،حالاکه می خرید براعباس بگیریدبراشروین بگیرید من که اصلا کاری نمی کنم ایناهستن که زحمت می کشند،درحالی که واقعیت این بود،باراصلی کار رودوش حسین بود.حسین تواردوخیلی کم می خوابید،طوری که همه ساعت ده می خوابیدن تاساعت دوبیدار بشن و دسته جمعی بریم حرم اماتواین تایم حسین غالبا بیدار می موندوشعر های مداحیش رواماده میکرد،یاکارهای اردو روانجام میداد،ونهایتا تواردو هاحسین آقا چهارساعت می خوابیدوخستگی ناپذیر بود و یکی از ویژگی های این بود اگه برنامه داشتیم تواردوجایی بریم؛خودش قبلش می رفت اتوبوس می گرفت و اون محل روبررسی می کرد.حسین آقا چندسالی که اردو رفتیم همش تاکید داشت که سری بزنیم به مزار شهدای منطقه کوه سنگی مشهد واقعاً عجیب بود که این هم تاکید به زیارت مزار شهدای اونجا داشت و همیشه فضارومهیا می کرد و بابچه هابه زیارت شهدا کوه سنگی می رفتیم. (دوست شهید @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت شصت و دو دغدغه فرهنگی🌸🌿 #کتاب_سرو _قمحانه #شهید_حسین _معزغلامی🌹 حسین آقا کتابی با ‌عنوان«فصل ا
پارت شصت و سه دلسوز🌸🌿 🌹 حسین خودش رووقف مردم کرده بود،برای همه وقت می گذاشت،فرقی برایش نداشت که اون شخص رفیقش باشه‌ دشمنش باشه؛برای تک تک بچه ها وقت می گذاشت،حتی برای کسایی که سلام و علیک باهاش داشتن وقت می گذاشت.خیلی ازوقت ها باحسین آقا می رفتیم بیرون،گاهی به مامی گفت من باید بایه نفربرم «مزارشهدای کوهسار»من میگفتم باکی میخوای بری حسین آقا؟گفت بافلانی،بهش میگفتم اون که باهات فقط در حد سلام و علیک رابطه داره!گفت عیب نداره این بنده خدا رفیق دور وبرش کمه من باهاش برم تنها نباشه.ماکه موتورخریدیم،گاهی بامن تماس می گرفت مزار شهدای کوهسارم پاشید بیاید اینجا،اونجا که می رفتیم میدیدیم‌ یکی که مثلاً ‌یه شب اتفاقی اومده هیئت مون باخودش آورده اونجا حسین آقا خیلی وقت هاحتی مشکلات رفتاری بچه ها رودرست میکرد؛مثلا یکی از بچه‌ها بدغذامیخورد،حسین آقا باشوخی بهش میگفت،دهنت باز کن حالا غذا روبخور وحتی یکی دیگه از بچه‌ها کلمه «ر»روبدتلفظ میکرد،اینقدرحسین آقا باهاش کار می کرد و به شوخی بهش می گفت بگو«پلیس راهبری»اومی گفت «پلیس واهبر»بالاخره تواردوی مشهد توقطار که بودیم مشکل تکلمش حل شد،خودش هم تعجب کرده بود می‌گفت دوازده ساله دارم تلاش میکنم درست نمیشد،حسین گفت تا حالا خودت نخواستی و اِلادرست می‌شد. (دوست شهید) @shahidhosseinmoezgholami