15.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند شهید حسین معزغلامی قسمت اول🌸🌱
شھیدشدندلمیخواهد..
دلۍڪہآنقدرقو؎باشدو
بتواندبریدهشودازهمہ؎تعلقات..!
دلۍڪہآرام،لِہشودزیرپایت🖐🏽
وشھدادلداربۍدلبودند..💔
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
@shahidhosseinmoezgholami
هدایت شده از شهــیدحــسـین معزغـلامي
📝جمله و وصیتی از شهید مدافع حـــرم حسـین معزغلامی:
«جدی گرفته ایم زندگی دنیایی را و شوخی گرفتیم قیامت را.
کاش قبل از اینکه بیدارمان کنند، بیدار شویم»
#شهید_حسین_معزغلامی
@shahidhosseinmoezgholami
گر حال مرا حبیب پرسد گویید
بیمار غمت را نفسی هست هنوز
#شهید_حسین_معزغلامی
@shahidhosseinmoezgholami
هدایت شده از شهــیدحــسـین معزغـلامي
#حتما_بخوانید👇👇
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهرمیزنم😍
📚کتاب سرو قمحانه، ص 132
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
{🌻☀️}
#شهید_حسین_معزغلامی در یک نگاه
تاریخ تولد:۱۳۷۳/۱/۶
محل تولد:امیدیه خوزستان
تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۱/۴
محل شهادت:سوریه_ریف شمالی حماه_روستای قمحانه
علت شهادت:مبارزه با گروهک های تکفیری _ صهیونیستی در دفاع از حریم اسلام
نحوه شهادت:اصابت تیر مستقیم
مزار شهید:بهشت زهرا"سلاماللهعلیه"_قطعه ۵۰_ردیف۱۱۷
#شهیدحسینمعزغلامی
@shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
وصیتنامه شهید مدافع حرم حسین معز غلامی🌼🌿
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با یاری خدا و توسل به اهل بیت (ع) این وصیتنامه را می نویسم, انشالله که بعد از مرگم باز و خوانده شود.
سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.
بعد از مرگم به پدرم توصیه می کنم که مانند اربابم حسین (ع) صبر کند و بیتابی نکند و خوشحال باشد که در راه خدا جان دادم و همینطور مادرم به مدد اسوی صبر و استقامت در کربلا حضرت زینب (س) صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند.
هر وقت بر سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از حضرت علی اکبر (ع) و یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید. هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید.
از خواهران و خانواده ای آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب را ایفا کنم.
در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست.
هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود انشالله
مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر
چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم
سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام
سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)
بسیجی حسین معز غلامی
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
#ڪپےباذڪرصلوات✅
@shahidhosseinmoezgholami
هدایت شده از شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت اول تولد یک فرشته🌸🌿
#کتاب_سرو_قمحانه
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
زمانی که مادر حسین باردار بود و می خواست حسین رو به دنیا بیاره،در پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز ساکن بودیم.به خاطر مشکلات و کسالت هایی که مادر حسین داشت باید تحت نظر پزشک می بود.در پایگاه درمانگاه کوچکی وجود داشت که فقط یک ماما و یک دکتر عمومی در اونجا مستقر بود.ما برای درمان فقط به درمانگاه پایگاه مراجعه می کردیم.از روز اول فروردین ماه سال ۷۳ اکثر اعضای فامیل برای متولد شدن حسین روز شماری می کرد،برای همین به اهواز آمده بودن.در روز ششم فروردین تعدادی به دلیل بازگشایی ادارات برگشتند.اعضای فامیل از ابتدا نسبت به حسین و مادرش محبت خاصی داشتند.روز ششم فروردین ماه با شنیدن صدای اشهدان لا اله اله الله اذان ظهر صدای گریه حسین آمد.با شنیدن صدای گریه حسین خیلی راحت شدم،چون تمام مسئولیت با من بود و در اون منطقه امکانات بیمارستانی خوبی نبود،به خاطر اینکه بچه آسیبی نبینه فشار زیادی تحمل می کردم. بعد از به دنیا آمدن حسیناین خبر در پایگاه شکاری اهواز پیچید، چون در کارهای فرهنگی و اجتماعی پایگاه فعالیت داشتم و همه ما را میشناختن.تولد حسین امید رو توی زندگی ما زیاد کرده بود، حسین واقعا شبیه فرشته ها بود و تولدش موجی از شادی رو توی خانواده ما راه انداخته بود.
|راوی پدر شهید|
هدایت شده از شهــیدحــسـین معزغـلامي
پارت دوم کار خدا🌼🌱
#کتاب_سرو_قمحانه
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
در پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز،حسین تقریبا ۱سالش بود و چهار دست و پا راه می رفت.مادرش هم برای اینکه سرگرم شه،به کلاس خیاطی می رفت.ساعاتی که مادرش به کلاس می رفت،من برای نگهداری از حسین در خانه می موندم.یه روز مادرش تماس گرفت و گفت حسین خوابه و من می خوام به کلاس برم.من هم گفتم تو برو الان خودم رو می رسونم.کارم طول کشید و کمی دیرتر به خانه رسیدم.دیدم حسین داخل بالکن نشسته ودرِ بالکن بسته است.شوکه شدم چون حسین نمی تونست در بالکن رو باز و بست کنه.اون موقع حیوانات موذی و سمّی مثل عقرب و مار در بالکن زیاد بود،ولی خوشبختانه آسیبی به حسین نرسیده بود. این کار خدا بود که آسیبی به حسین نرسه و زنده بمونه.انگار خدا می خواست حسین رو از همه بلایا و خطرات حفظ کنه تا در راه دفاع از حریم اسلام شهید بشه.
|راوی پدر شهید|
#شهیدحسین_معزغلامی
گفتم #حسین دارم از استرس میمیرم، گفت:
« یه ذکر بهت میگم هر بار گیر کردی بگو، من خیلی قبولش دارم: گرهی کار منم همین باز کرد
(آخه خودشم به سختی اجازهی خروج گرفت) »
گفتم: باشه داداش بگو
گفت: «تسبیح داری؟»
گفتم: آره
گفت: «بگو "الهی بالرقیه سلام الله علیها"
حتما سه سـاله ی ارباب نظر میکنه، منتظرتم و قطع کردم
چشممو بستم شروع کردم:
الهی بالرقیه سلاماللهعلیها
الهی بالرقیه سلاماللهعلیها
۱۰تا نگفتم که یهو گفتن: این پنج نفر آخرین لیسته؛ بقیهاش فردا، توجه نکردم همینجور ذکر میگفتم که یهو اسمم رو خوندن، بغضم ترکید با گریه رفتم سمت خونه حاضرشم، وقتی حسین رو دیدم گفتم: درست شد، اشک تو چشمش حلقه زد و گفت: "الهی بالرقیه سلام الله علیها"
#شهید_حسین_معزغلامی
#شهدا
@shahidhosseinmoezgholami
-شھادت یعنی زندگی کن اما؛ فقط برای خـدا
-اگر شھادت میخواهید ، زندگی کنید
فقط برای خـدا...🕊
#شهید_حسین_معزغلامی
#ماه_رجب
@shahidhosseinmoezgholami
چہ ڪردہ اى
تو بہ اين دل ، خانہ ات آباد
کہ رفتہ اى و خيالت نمی رود از ياد
#شهید_حسین_معزغلامی
@shahidhosseinmoezgholami
آمده بودم که تو را بشناسم
خودم را یافتم..!🌱'
من در تو ، او را لحظـه بـه لحظہ دیدهام
شاید خودت هم ندانـی اما ؛
من با تو خُدا را پیدا کردهام(:✨
#شهید_حسین_معزغلامی
#رفیقشهیدمـ♡
@shahidhosseinmoezgholami