eitaa logo
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
485 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
632 ویدیو
5 فایل
قرارگاه فرهنگی جهادی شهید حاج احمد کریمی(استان قم) فعالیت ها: راهیان نور🚌 اردوی جهادی✨ رسانه🎥 فرهنگی✨ اجتماعی✨ ✨برگزاری موکب برای ایام مختلف✨ https://eitaa.com/Shahidkarimi_ir @shahidkarimi1 آیدی ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
📝با چند متر فاصله کنارش نشستم. هر دو سرمان را زیر انداخته بودیم. بعد از سلام و علیک گفت: «برنامه من این نیست که از جبهه برگردم. حتی ممکن است بعد از این جنگ بروم فلسطین یا هر جای دیگر که جنگ حق علیه باطل باشد» آقا مهدی موافق مراسم گرفتن نبود. میگفت: «من اصلا وقت ندارم و الان هم موقعیت جنگ اجازه نمیدهد که مراسم بگیریم.» مادرم میگفت: «چطور میشود دو هفته منیر را بگذارید و بروید جبهه؟» مهدی میگفت: «حاج خانم ما سرباز امام زمانیم. صلوات بفرستید.» همه چیز حل می‌شد. مادرم می خندید و صلوات می فرستاد. داماد به دلش نشسته بود. 🆔@Shahidkarimi_ir
✍️همسر شهید محمد بنیادی از خصوصیات اخلاقی و رفتاری همسرش می گفت : 🔹در طول آشنایی اش با محمد هرگز عصبانیت او را ندیده بود و او نه تنها با خانواده بلكه با دوستان و آشنایانش نیز به تندی برخورد نكرده بود و همیشه با متانت و مهربانی رفتار می كرد،با اینكه شهید محمد بنیادی فرمانده تیپ حضرت معصومه (س) لشگر 17 علی ابن ابی طالب (ع) بود اما در برخورد با اطرافیان شوخ طبع و خوش رفتار بود. 🔹ساده زیستی و دوری جستن از تجملات از دیگر خصوصیات اخلاقی این شهید بود، وقتی كه پدرم برای جهیزیه ام فرش دستباف خریده بود، محمد با اعتراض خواستار خرید لوازم خانگی ساده و بدون تشریفات شده بود. 🆔@Shahidkarimi_ir
📌اردوی چهار روزه زیارت مزار حاج قاسم 🔹حرکت روز چهار شنبه 13 بهمن ماه برگشت روز شنبه 🔸هزینه سفر: 300هزار تومان 🔻جهت ثبت نام با برادر (متین رامین) باشماره 09368550225 تماس حاصل فرمایید 🆔@Shahidkarimi_ir
✍️فرمانده انتظامی چند روزی فرماندهان و خانواده هایشان را برای مشهد مقدس دعوت کرده بود. تازه رسیده بودیم که به خاطر درگیری تعدادی از اشرار در سیستان با ایشان تماس گرفتند و او را خواستند. من گفتم: «شما که جانشین دارید حالا که بعد از 8 سال به مشهد آمده ایم بمانید. » اما گفت: « من هم یک انسان هستم و زن و بچه هایم را دوست دارم » یک آن گریه کرد و ادامه داد: «چکار کنم که مسئول هستم و نمی توانم مسئولیتم را به حال خود رها کنم. شما کمی تحمل کنید، من جبران می کنم. » با سپردن ما به شوهر خواهرم خود عازم سیستان شد. این مسافرت 4 روزه بهترین و آخرین سفر ما در طول 20 سال زندگی مشترک بود که دو ماه بعد از آن ایشان شهید شدند. 🆔@Shahidkarimi_ir
✍️همسر شهیدم بسیار آدم ساده‌زیست، باگذشت، شوخ طبع، پرتلاش و اهل خدمت به دیگران بود. وقتی از محل کار به خانه می‌آمد، خستگی کار را پشت در خانه می‌گذاشت و با حالت مهربانی و چهره‌ای خندان و بشاش وارد می‌شد. با ورود ایشان فضای ساکت منزل کاملاً شکسته می‌شد. همه‌ی اعضای خانواده او را دوست داشتند. برای مادرم مثل پسر بود، نه داماد. همیشه دوست داشت به دیگران خدمت کند و تا جایی که در توانش بود دستگیری می‌کرد. می‌گفت: «خشنودی خدا در خدمت به خلقِ اوست». به طور ویژه به پدربزرگ و مادربزرگش کمک می‌کرد و آنها حتی بیشتر از فرزندان خودشان او را دوست داشتند. یادم هست هر از گاهی به خانه آنها می‌رفت تا اگر کاری دارند انجام دهد. خانه آنها باغ کوچکی داشت که در حیاط آن انبوه درختان میوه بود. آنها نمی‌توانستند میوه‌ها را بچینند و «صالح» تنها کسی بود که تمام کارهای باغ را انجام می‌داد... از کارهای سخت و سنگین فرار نمی‌کرد و تمام توانش را برای خدمت صادقانه و بی‌منت بکار می‌برد. تاریخ شهادت:94/11/16 محل شهادت رتیان (سوریه) مزارشهید: گلزار شهدای قم 🆔@Shahidkarimi_ir
✍محمدحسین بسیجی فعال بود؛ ۱۴ ساله بودم که به خواستگاری ام آمد، یک خواستگاری سنتی، خاله اش همسایه ما بود از هم شناخت خوبی داشتیم از مال دنیا هیچ نداشت، ما هم به فکر مال دنیا نبودیم، پدرم گفت که ایمان دارد، مؤمن است و همین برای ما کافی است و من در رمضان سال ۸۶ بله را گفتم. تمام لحظات زندگی با محمدحسین برایم خاطره است، از تعریف هایی که در جمع خانواده از من می کرد تا نمازهای اول وقتش و خواندن زیارت عاشورا بعد از هر نماز ظهر؛ فرجگاه ما حرم حضرت معصومه (س) و مسجد جمکران بود، به زیارت مزار شهدا علاقه داشت؛ او به مسائل تربیتی و عقیدتی بچه ها اهمیت می داد و برای آشنایی امیرعلی فرزند بزرگمان با بسیج و فعالیت های بسیج هر ساله او را به یادواره رزمایش دفاع مقدس که پشت کوه خضر نبی برگزار می شود، می برد تا او نیز مفاهیم ایثار و جهاد و شهادت را از کودکی بیاموزد. 🆔@Shahidkarimi_ir