خاطره از سردارشهیدعلی هاشمی:
🔹یک روز صبح که طبق معمول عازم منطقه جنگی بود، پرسیدم: ((شب برای شام هستی؟))
🔸گفت: ((باخداست، کاری نداشتم حتما می آیم.))
🔹برای اولین بار گفتم: ((آمدی نان هم بگیر.))
🔸با لبخندی گفت: ((اگر یادم ماند، چشم.))
🔹تا ساعت 12شب منتظر ماندم بالاخره آمد.
🔸با دو، سه تا نان سرد. گفتم: ((این ها را از کجا گرفتی؟))
🔹گفت: ((جلسه طول کشید و این نان ها را از سپاه آورده ام، یادت باشد به جای آن ها نان ببرم.))
🔸به شوخی گفتم: ((با این دو سه تا نان که سپاه ورشکست نمی شود.))
🔹گفت: ((موضوع این نیست. موضوع بیت المال مسلمین است که باید رعایت کنیم.))
#سردار_هور
#سردار_علی_هاشمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#قرارگاه_شهید_کریمی
┏⊰⊱━━━━━━━━━━┓
@Shahidkarimi_ir
┗━━━━━━━━━━⊰⊱┛