eitaa logo
قرارگاه تربیتی شهید پاسدار علی اصغر محمودی نژادی
122 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
با حضور خواهرها و برادرها و همرزمان پاسدار علی اصغر محمودی نژادی متولد ۱۳۴۴/۹/۲۱ تبریز مجروحیت سال۱۳۶۱ عملیات رمضان پاسگاه زید شهادت ۱۳۶۲/۸/۱ منطقه پنجوین مرز ایران و عراق آیدی ما جهت خاطره گویی از شهدا👇 @Antzar110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همسر شهید : يک روز خيلی ناگهانی به ابراهيم گفتم: «به خاطر اين چشم ها هم که شده بالاخره يک روز شهيد می شی»چشم هايش درخشيد و پرسيد: «چرا؟» يک دفعه از حرفی که زده بودم پشيمان شدم. خواستم بگويم «ولش کن!» می خواستم بحث را عوض کنم اما نمی شد. چيزی قلمبه شده بود و راه گلويم را بسته بود.آهی کشيدم و گفتم: «چون خدا به اين چشم ها هم جمال داده هم کمال! چون اين چشم ها در راه خدا بيداری زياد کشيده و اشک های زيادی ريخته. آخرش هم تو عملیات خیبر از بالای دهانش و لبهاش سرش رفت چشمارو خدا با قابش برداشت و برد 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
شب قدر بود بی‌خبر برای شب زنده داری به مصلای بناب آمد، در حال راز و نیاز با خدا بود رفتم روبه‌رویش عکس بگیرم، صدایم کرد گفت می‌خواهم با خودم باشم و با خدا خلوت کنم. از من عکس نگیر لطفاً. خادمان مخلص نیازی به دیده شدن ندارند راوی : شهرام سلیمان زاده _ عکاس🍀 🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسر شهید : «از وقتی که بچه‌ها کمی بزرگ‌تر شدند به پیشنهاد آقای امیرعبداللهیان در خانه‌مان رسم شد که برای هر کار و هر تصمیمی نظرسنجی کنیم و نظر جمع را اجرایی کنیم. اما از ۱۰ روز قبل از شهادت‌شان هر بار که قرار بود تصمیمی بگیریم، ایشان فقط نگاه می‌کردند می‌گفتند شما سه نفری نظر بدهید و به نتیجه برسید، خیال کنید من اینجا نیستم! حالا که فکر می‌کنم انگار حرف آن روزهایشان بی دلیل نبود شاید می‌دانستند که رفتنی‌اند و مراعات دل همیشه نگران من و بچه‌ها را می‌کردند و چیزی نمی‌گفتند 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در آزادسازی مرحله به مرحله سوریه قرار شد برویم و به مرز عراق بچسبیم. باید از جاده به سمت «تنف» می رفتیم و گمرک این منطقه را در دست می گرفتیم. در این جا امریکایی ها راه ما را سد کردند و اولین درگیری با آن ها شکل گرفت، اما ما عقب نشینی نکردیم. همان جا (30 کیلومتری تنف) اردو زدیم و بعد با ابتکار شهید سلیمانی قرار شد از راه بیابان خودمان را به مرز برسانیم. این کار، سختی های خودش را داشت و اصلاً امریکایی ها فکرش را نمی کردند ما در بیابانی که شناخت خوبی روی آن نداریم پخش شویم و به سمت مرز برویم. خب آن ها که نمی توانستند کل آن بیابان را بمباران کنند، گیج شدند و توانستیم به هدف مورد نظر برسیم. از این موارد در زندگی جهادی و شیوه فرماندهی حاج قاسم بسیار وجود دارد راوی : همرزم شهید ☘️ 🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک‌بار وقتی همراه شهید سلیمانی به منزل شهید موحدی کرمانی رسیدیم، مادر شهید روی ویلچر بود و برادر شهید او را داخل ساختمان می‌بُرد. حاج‌قاسم ویلچر را از دست برادر شهید گرفت و گفت: «می‌خواهید همه ثواب‌ها را خودتان ببرید؟ یک مقدار هم بگذارید ما از این ثواب‌ها ببریم راوی : همرزم شهید 🍀 🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مسیر سفر به کربلا برای استراحتی کوتاه در موکبی توقف کردیم. زائران زیادی که متوجه حضور شهید در موکب شدند دور ما حلقه زدند و نه‌تنها به ایشان فرصت استراحت نمی‌دادند، بلکه طولانی شدن گفت و شنود آنها با شهید برنامه‌ریزی ما برای رسیدن به مقصد را به هم می‌زد. همدلی شهید با مردم باعث تعجب موکب‌دار عراقی شده بود. این موکب‌دار آرزوی زیارت امام هشتم (ع) را داشت و وقتی شهید رئیسی از او خواست همراه خانواده اش به‌عنوان میهمان حرم و بدون هزینه به ایران سفر کند از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت. راوی : معاون سابق اماکن متبرکه آستان قدس رضوی🍀 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
حسین از همان نوجوانی یک پیراهن آبی یقه دیپلماتی داشت، دقیقا مثل لباس‌هایی که حالا می‌پوشید. این پیراهن آبی را حسین سالیان سال داشت و می‌پوشید. یکبار به او گفتم: حسین جان الان 15.16 سال هست که این پیراهن را داری و تنت می‌کنی، چرا دور نمی‌اندازی‌اش دیگر کهنه شده است؟ حسین چیزی گفت که جگرم را آتش زد، او گفت، من با این لباس خاطره روزهای سختی و تلاش را به یادم می‌اورم، باید این تنم باشد تا یادم بماند چه چیزها کشیدم و از کجا به کجا رسیدم راوی : خاله ی شهید 🍀 🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
من و تعدادی از همکاران سفری را به همراهی ایشان به اماکن مقدسِ عراق داشتیم تا برای شرکت در یکی از برنامه‌های محوری حرم امیرالمؤمنین(ع) در ایام عید غدیر حضور پیدا کنیم. برای شناخت آدم‌ها باید با آن‌ها همسفر شد. من در آن سفر ایشان را یک انسان عاشق اهل‌بیت(ع) و دلباخته خاندان عصمت و طهارت(ع) دیدم. زمان زیارت آنچنان با حضور قلب بودند که هرکسی می‌دید به خلوص و صفایی که در باطن این مرد بود، غبطه می‌خورد راوی : مدیر زائرین غیرایرانی حرم مطهر امام رضا(ع)🍀 استاندار فقید استان آذربایجان شرقی 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی به زیارت امام رضا (ع) می‌آمد با وجود مخالفت محافظانش با هواپیماهای شخصی یا لوکس مسافرت نمی‌کرد و از من می‌خواست بلیط هواپیماهای معمولی که مردم عادی برای سفر استفاده می‌کنند برایش تهیه کنم. عید نوروز هم که برای زیارت به مشهد آمد بلیط رفتش هواپیمای شرکت تابان بود و با هواپیمای آوا برگشت که هواپیماهایی عادی و معمولی هستند. در مشهد هم با خودروی سمند شخصی اش رفت‌وآمد می‌کرد و اجازه نمی‌داد برایش خودروی دیگری فراهم کنیم راوی : دوست شهید (خادم حرم مطهر رضوی)☘️ 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
پس از عملیات طوفان الاقصی شهید امیر عبداللهیان تصمیم گرفتند به منطقه بروند. به ایشان گفتیم اسرائیلی‌ها می‌دانند شما با کدام پرواز می روید و می آیید ایشان گفتند : "شاید یک وزیر شهید فایده اش از یک وزیر زنده بیشتر باشد " راوی : مشاور وزیر امور خارجه در امور فرهنگی ☘️ 🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک زائر هندی می‌گفت مشرکان هم در هند در زمان شهادت حاج قاسم به خیابان آمدند و گریه کردند و عکس‌های حاج قاسم را در خانه‌هایشان نگهداری می‌کنند. از ایتالیا ۹ نفر آمده بودند که درباره حاج قاسم مطالعاتی کرده بودند و اطلاعات زیادی از ایشان داشتند. آن‌ها در جست‌وجوی این نکته بودند که بدانند الگوی حاج قاسم چه کسی بود. مستند‌ساز روسی که می‌خواست برای شبکه پربیننده روسیه ۲۴ فیلم بسازد هم از ما می‌پرسید چرا شهید سلیمانی نمی‌ترسید راوی : مدیر گلزار شهدای کرمان ☘️ 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
📨 🌹شهید مدافع‌حرم 🦋همسر شهید نقل می‌کنند: یک روز وحید ناراحت از سر کار به خانه آمد و مستقیم به آشپزخانه رفت و وسایل را جدا می‌کرد؛ نصف وسایل را برداشت. بهش گفتم: «وحید این وسایل را چه‌کار میخواهی بکنی؟» گفت: «دوستم تازه ازدواج کرده، در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل، آنهایی که از نظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم.» 🦋در آن مدتی که در بندرعباس بودند، این کار وحید سه‌مرتبه تکرار شد. حتی موتورش را به یکی از دوستانش بخشید تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترک‌شان نابود نشود. 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 -ظهر-عاشورا