__

• ما علمدار نیامد را به چشم دیدیم ! سردار حاج قاسم سلیمانی #کانال_شهید_هادی @Shaid_lbrahim_hadi

#پایان_فعالیت کانال شهید هادی شبتون مهدوی✨ ماهم این روز هاا دعا کنید وضو قبل خواب فراموش نشه🙃🤍

اللهم عجل لولیک الفرج 💚

《بسم الله الرحمن الرحیم》❤️

مهم اینه دلت پاک باشه! کانال_شهید_هادی @Shaid_lbrahim_hadi

ای‌شھدا ... در‌این‌شلوغی‌دنیافراموشتان‌نکردیم در‌شلوغی قیامت‌فراموشمان‌نکنید دستمان‌رابگیرید کانال_شهید_هادی @Shaid_lbrahim_hadi

عشقم اگر علیست ع :) کانال_شهید_هادی @Shaid_lbrahim_hadi

‍ ‍ 🌷شهید ابراهیم هادی، مشاور سردار سلیمانی🌷 🌱بی شک اگر ابراهیم در اوضاع اسف بار امروز خاورمیانه حضور داشت، جدای از فعالیت فرهنگی، در جمع مدافعان حریم انقلاب حضور داشت. ⭐️نوروز سال قبل در سفر عتبات بودم. روزی که به کربلا رسیدم، به نیابت از ابراهیم زیارت و دعا کردم. همان شب در عالم رویا مشاهده کردم که در بین الحرمین جمعیت زیادی نشسته اند. مانند جلسات هیئت... 🌸من هم وارد شدم و گوشه ای نشستم. یکباره دیدم که ابراهیم، با همان چهره ملکوتی روبروی من نشسته. خواستم به طرفش بروم اما خجالت کشیدم. از آقایی که چای پخش می‌کرد پرسیدم: ایشون ابراهیم هادی است؟! گفت: بله گفتم: اینجا در عراق چه می‌کند؟ به آرامی گفت: ایشون آمده برای مشاوره به حاج قاسم سلیمانی ... 🌿و ما مشاهده کردیم که درست در همان ایام، رزمندگان عراقی شهر تکریت که دژ محکم داعش محسوب می‌شد را به راحتی و با کمترین تلفات آزاد کردند. کانال_شهید_هادی @Shaid_lbrahim_hadi

🔴«خاطره ای از خواهر شهید هادی»🔴 🕌 روز تشییع سردار سلیمانی من مشهد بودم به صحن رضوی رفتم از صبح تا شب آنجا بودیم اما چیزی قسمتم نشد یک نفر به من گفت که اگر می گویید شهدا کمک می کنند و آقا ابراهیم دستگیر است پس چرا نتوانستی سردار را ببینی؟ و من هم گفتم که هر چه صلاح باشد همان اتفاق می افتد. 📱از بین جمعیت گذشتم به یکی از دوستان تماس گرفتم و به منزل آمدم و تصور کردم دیگر راهی برای دیدار با سردار ندارم. ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم دوست داشتم با او صحبت کنم تا سلام مرا به ابراهیم برساند. 🏡نزدیک خانه که شدم یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت اگر دوست داری سردار را ببینی به فرودگاه بیا. من هم سریع ماشین گرفتم و به فرودگاه هاشمی نژاد مشهد رفتم ، در پایون ورود کردم یک دری باز شد و مرا صدا کردند و من هم کلی وسیله و کیف و بچه ها همراهم بود، با این حال مرا سوار کردند و اصلا عجیب بود که گیت بازرسی هم رد نشدم، دم هواپیما با ماشین ما را بردند و جلوی پلکان ایستادم سرداران و نیروهای حفاظتی آن جا بودند، قرار بود پیکر را بالا بیاورند و من هم بالا رفتم. 🍀 یکی از دوستان آقا ابراهیم مرا دید و شناخت مسئول برنامه ها بود، او گفت شما این جا چه می کنی، من هم گفتم نمی دانم، او گفت: کار آقا ابراهیم است، او هم گفت ما به تهران می رویم همراه ما اگر می خواهی بیا اما من بچه ها و وسایل ها همراهم بودند. 🌷پیکر سردار را آوردند من هم جلو رفتم، عجب شبی بود با هم نجوا کردیم، حال عجیبی داشتم شهد شیرینی در وجودم نشست که همان آرامم کرد و به او گفتم: خوشا به سعادتتان که پیکرتان قطعه قطعه آمد سلام مرا به ابراهیم برسانید فقط خواستم همین را بگویم. بعد فهمیدم وقتی شهدا جایی دعوتت می کنند، همین طور کارها درست می شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال_شهید_هادی @Shaid_lbrahim_hadi