.
«سهم ما زنها از عاشورا»
✍زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
من یک زنم.. اما به قدر زنانگیام از عاشورا و برای عاشورا حرف دارم.
از عاشورا حرف دارم: از رباب که عشق امامش بود، از سکینه که چنان تربیت شده بود که در سنین کودکی، شاعر و سخنران بود.
از زنان کاروان که غمشان نه عزیزشان بود، نه بدنهای چاک چاک عزیزانشان، نه دوری راه، نه غربت. و باورت میشود حتی نه اسارت؟
غمشان این بود که روی آفتاب مهتاب ندیدهشان، حالا پیش نامحرمها گشاده است و نامحرمها نزدیکشان راه میروند و نامحرمها جسارت میکنند.
نه به خاطر جسارت که آن هم جراحتی عمیق بود، که به سبب آنچه خلاف حیایشان برآنها میرفت...
دوست ندارم بیت شعری را بنگارم که میدانم قلب امام زمانم را به درد میآورد فقط خودت تصورکن دستهای زینب را یک نامحرم بسته!
..
منِ زن، از کربلا زیاد حرف دارم چه از عروس هفده روزهی وهب،
چه از مادر وهب که سر پسرش را به سمت عمرسعد پرتاب کرد.
چه از همسر زهیر که برخلاف زنان کوفی مردش را فرستاد زیرتیغ دشمن، برای دفاع از امامش،
چه از زینب درکربلا که برخلاف همیشه و همهجا، موقع شهادت دو جوان رعنایش، رخ به حسین ننمود تا مبادا امامش را شرمنده ببیند.
چه از زینب، در غروب عاشورا که امام زمانش به او التماس دعا گفته بود و چه از زینب پس از عاشورا که زبان تلخ شیطان را در کاخ یزید و ابن زیاد، با خطبه علیوارش، درهم پیچید.
و چه از رباب وقتی یکسال به یاد امام بی کفن، زیر سایه نرفت..
امامنِ زن، با آن همه حرف از عاشورا، حرف زیادی برای عاشورا ندارم جز اینکه؛
حیا و عفت را بیاموزم و به دخترانم و دختران سرزمینم مشق کنم و جز اینکه خودم را وقف امامم کنم، یا به جهادتبیین یا به جهاد فرزندآوری.
و امام زمان من امروز ازهمیشه بیشتر چشم دوخته به من، به چادرمن، و به منیت من که آیا قرار است برای امامم،به مسلخ عشق برود یا نه! و در مسلخ عشق، مجال برای هیچ عذری نیست!
#بانوان_بهشتی
#روایت_زن
࿐༅•⊰✾ ❈ ✾⊰•༅࿐
شمیم یاس🕊️
سخنرانی سرکار خانم علاسوند
موضوع: شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها)
ایشان ابتدای صحبتشان را با جملاتی از رهبری پیرامون، بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب( سلام الله علیها) آغاز کردند و به تفسیر این دو جمله پرداختند.
۱) حضرت زینب سلام الله علیها زن تاریخ است.
۲) حضرت زینب سلام الله علیها از روح اسلام مراقبت کرده است.
این بانوی بزرگوار بود که خون اباعبدالله را ماندگار کرد و جمله معروف پیروزی خون بر شمشیر را رقم زد. قدرت کلمات ایشان بود که خون امام را تفسیر کرد. پیروزی، امروز با کلماتی است که «نظام آگاهی» را میسازند( یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم) که اینجا منظور از افواههم همان کلمات است. نظام آگاهی یعنی چه کسی برای ما مفهوم و کلمات میسازد و این است که زینب سلام الله با بیان کلمات در سه جا عاشورا را ماندگار کرد.
۱) خطبه در کوفه
۲) گفتگو با عبیدالله بن زیاد
٣) خطبه در شام
خانم علاسوند، حضرت زینب را متخصص لایه برداری قیام امام حسین(ع) دانست که هر سال با بررسی این خطبهها میتوان نکتههای جدیدی برداشت کرد. چون عاشورا جنگ اخلاق بود با توحش، و جنگ امام بود با خائنین یا جنگ این زن استثنایی بود با زنان دیگر تاریخ و.....
همانطور که حضرت فاطمه (س) درخطبه خودشان فرمودند: شما را مانند شمشیرهای سرکج میدانم که بیفایده هستید در صورتی که ولایت نداشته باشید.حضرت زینب هم در خطبه خود فرمودند:امام حسین علیه السلام کسی بود که خوبها به او پناه میبردند، شما پناه خوبان را گرفتید نه تنها خوبان بلکه همه، وقتی دنبال ملجا می گشتند به او پناه میبردند. شما خودتان را بی پناه کردید. حسین چراغ راه بود.
خانم دکتر علاسوند 8.5.1402_01.mp3
10.05M
#روایت_زن
🌱قدرت اساطیری حضرت زینب در استفاده از کلمه
🏴سخنرانی سرکارخانم دکتر علاسوند ۱۴۰۲/۰۵/۰۸
حوزه علمیه مکتب نرجس سلام الله علیها
#زن_تاریخ
#حراست_ازروح_اسلام
#قدرت_کلمه
࿐༅•⊰✾ ❈ ✾⊰•༅࿐
شمیم یاس🕊️
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایت_زن
با چه عشقی کوله ام رابستم کوله ای که با تمام کوله های سفر های قبلی فرق دارد، همیشه سبک بار سفر می کنم اما این بار به همراه سه فرزندم قصد سفر دارم کوله از همیشه سنگین تر میشود آخر هر کدام پوشک و لباس و ....
، با چه حرارتی برای بچهها از راه تعریف می کنم و دل خودم و آنها را هم آب می کنم
پاهایم که دارند جلوجلو، بی مُهر گذرنامه، میدوند
حال وصف ناپذیری دارم نگاهم رو روی جمعیت می برم آقای امام حسین چقدر دلداده داری آقا جان من از همه مشغله های علمی ام دست کشیده ام با سه فرزندم راهی طریق عشق شدم اما وقتی این همه عاشقت را میبینم به حالشان غبطه می خورم
تا نجف چندین ساعت که رفتیم راننده نگه داشت و اولین پذیرایی را چشیدیم قیمه نجفی که عجیب لقمه به لقمه اش برایم مزه بهشت داشت
چشمم که به خانه پدری افتاد زیر لب گفتم فرزندانتان را آورده ام عرض ادب و دست بوسی اجازه ورود هست آقا جان
دلی لرزید و اذن ورود داده شد
من از فرصت استفاده می کنم به نیابت از همه دلهاایی که توی کوله ام جا دادم امین الله می خوانم
قدم در وادی السلام می گذاریم دلخوشیم به کودکان عراقی عطر به دست و هدایای که با فرزندانم آماده کرده ایم نذر قدم های زینب
و چه لذتی بالاتر از خوردن شربت لیمو. عمانی های عراقی ها میون خستگی های قدم زدن
و چه می کند با دلت آن کودک که تنها دارایی اش جعبه دستمال کاغذی است
من فورا وارد عرصه رسانه می شوم و حالا وقت مخابره پیام اربعین به رسانه هاست چندتوییت و استوری رو به سرعت منتشر می کنم
#اربعین#روایت#کربلا
࿐༅•⊰✾ ❈ ✾⊰•༅࿐
شمیم یاس🕊️
پادکست موکب.mp3
1.94M
#روایت_زن
#پادکست
🌸دختر نوجوان کم حجابی که حسینی شد🌸
#دختران_حسینی
#زن_زندگی_آزادی
#موکب_سربازان_کوچک_امام_زمان
#یک_برخورد_بجا
#نگاه_عاشقی
࿐༅•⊰✾ ❈ ✾⊰•༅࿐
شمیم یاس🕊️
#روایت_زن
در حال و هوای کودکی ،همواره خودم را در حالت کمک به کودکان بیمار تخیل می کردم
اما وقتی بزرگ تر شدم جامعه مُد جذب صورت سفید و چشمان آبی من شدند.
و با پیشنهاد عالی مرا به سمت و سوی مدلینگ و مانکن شدن کشاندن
و من غرق در استیج و عکس و فیلم و میکاپ و لباس هایی از حریر و ابریشم سرخ و سفید و زیور آلات شدم و دیگر واقف به محیط اطرافم نبودم
و در سفر کاری ای که به بیروت داشتم چشمان آبی من،چیزی را دیدن که تا به حال ندیده بودند و رهایی و آرامشی را در آن جا تجربه کردم که هیچ گاه در شهرت و ثروت به آن دست نیافته بودم،
جرقه ی احساسِ این حس رهایی از آنجا در من زده شد و مرا از چیزی که بودم منفور کرد و به سمت و سوی یک آرامش واقعی کشاند
در نهایت من مسلمان شدم .
سپس به آرزوی کودکی خود یعنی کمک به کودکان و مجروحان «درکشور افغانستان»رسیدم.
#روایت_بوم
#زن_غربی
#فاجعه_نگاه_غرب_به_زن
࿐༅•⊰✾ ❈ ✾⊰•༅࿐
شمیم یاس🕊️
#روایت_زنان
علیرضا هماهنگ کرده بود تا هفتهای دو بار خدمت کاری به منزلمان بیاید و در کارهای خانه کمک حالم باشد
🛫 همسرم برای گذراندن دوره پسا دکترا بورسیه ایالتی در آمریکا شده بود و ما شش ماهی میشد که به این کشور مهاجرت کرده بودیم
👒اولیویا دختر جوان و زیبایی بود که به منزل ما میآمد
اما هر بار هنگام تمیزکاری منزل می دیدم که بیصدا اشک میریزد💔
🥀 بعد از چند هفته علی رغم اینکه همسرم گفته بود نباید احساساتی که با زنان ایرانی داشتم را از زنان این سرزمین انتظار داشته باشم و همیشه گوشزد میکرد که صمیمی نشوم اما نتوانستم و طاقت نیاوردم بالاخره من یک دختر ایرانی بودم و سرشار از عواطف و احساس نوع دوستی💝
🔖 در حالی که به لهجه او مسلط نبودم ولی دست و پا شکسته سر حرف را باز کردم
👱♀ اوایل الیویا چیزی نمیگفت ولی کم کم به قول خودش محبت و احترامی که برایش قائل بودم قفل کلامش را باز کرد
💑در کمال ناباوری به من گفت که چهار سال قبل ازدواج کرده آن هم با پسری که دانش آموخته رشته MBAبوده🎓
🔴 میگفت که جین هر ماهی یک بار او را کتک میزده و کتک خوردن زنان آن هم ماهی یک بار جزو قوانین رسمی ایالت آرکانزاس آمریکا محسوب میشود
وقتی میبیند که علیرضا برایم خدمتکار گرفته
و بعد از آمدن به منزل در حالی که بسیار خسته است برایم 🥝میوه پوست میگیرد به یاد اتفاقات زندگی خودش می افتد
🧠گفت یکبار از شدت ضربه به سرش بیهوش شده و جمجه سرش شکسته
الیویا گفت تنها چیزی که از مسلمانان و خصوصاً ایرانیها به گوشش رسیده این بوده است که مردان ایرانی برای زنان هیچ ارزشی قائل نیستند از زنان خود بیگاری میکشند و آنها را در منازلشان حبس میکنند 😳
😓دیگر اشک هایش شدت گرفته بود و نمیتوانست چیزی بگوید فقط تصویر متنی را در موبایلش 📱نشانم داد که از آرم بالای آن متوجه شدم یکی از قوانین کشورشان است⚖
برای همین کلمه به کلمه اش را یادداشت کردم🖊 تا با تمرکز بیشتری ترجمه اش کنم .
بعد از رفتن الیویا به یاد آن متن افتادم
برگه را برداشتم و ترجمه اش کردم نوشته بود:
🔴در لس آنجلس مرد حق دارد با کمربند زنش را بزند
در حالی که شکار پروانه ۵۰۰ دلار جریمه دارد
و نصب تله موش بدون جواز شکار ممنوع است!!!!!!!
#امپراطوری_دروغ
#زن_زندگی_آزادی به سبک غرب
#بانوان_جهان
#حماقت_مدرن
#غرب_وحشی
࿐༅•⊰✾ ❈ ✾⊰•༅࿐
شمیم یاس🕊️
🏴#امام_سجاد_عليه_السلام
◼️إنَّ عَمَّتي زَينَبَ مَعَ تِلكَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَةِ بِها في طَرِيقِنا إلَى الشّامِ ما تَرَكَتْ [تَهَجُّدَها] لِلَيلَةٍ
◾️عمّه ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت .
📗وفيات الأئمه ، ص 441
࿐༅•⊰✾ ❈ ✾⊰•༅࿐
شمیم یاس🕊️