|
🚩 توافق راهبردی ایران-روسیه و گذار به جهان شمال-جنوب
🔹شاید نگاه منتقدانه به ژئوپلیتیک برای ما در نگاه نخست چندان آشنا به نظر نرسد، اما سیاستهای کلان جمهوری اسلامی که بر این بنیان استوار گردیدهاند، برای ما بسیار محسوس و آشنا هستند. ما با آنها محشوریم و زندگی میکنیم، بیآنکه بنیانهای نظری و تئوریهای پشتیبان آنها را بشناسیم. موضعگیری #آیتالله_خامنهای نسبت به دانشواژههای رایج ژئوپلیتیکی، مثل اصطلاح #خاورمیانه نمونهای از این دست سیاستهاست؛ سیاستهای عالمانهای که از یک نگاه ژرف تئوریک بهره میگیرند.
🔸تلاش برای حذف اصطلاح خاورمیانه، از عزم راسخ جمهوری اسلامی و پیشگامی ملت ایران در بازتعریف موقعیت ژئوپلیتیکی #غرب_آسیا خبر میدهد. آنچه در این بازتعریف نشانه گرفته شده است، عبارت است از: بهرهگیری هرچهبیشتر از امکانات و ظرفیتهای خدادادی این منطقه از جهان، که غرب مدرن آن را در 200 سال گذشته به یغما برده و از آنِ خود کرده است.
🔹وقتی از گذار به #نظم_جدید_جهانی شرقمحور و فروپاشی #نظم_نوین_جهانی آمریکامحور صحبت میکنیم، برای پرهیز از #سهلپنداری، طبعا به ادبیات علمی روشنگرانهای در این باب احتیاج خواهیم داشت. بخشی از این ادبیات را از طریق استحالهی ادبیات انتقادی میتوان بهدست آورد و بخش دیگری را نیز باید با خلاقیت و ابداع که از اندیشمندان #جبهه_مقاومت انتظار میرود، کسب نمود.
🔸کاستن از حجم عظیمی از ظلم که در جهان منتشر است، نیازمند بازتعریف شیوهی تقسیم جهان است. در این بازتقسیم باید اروپامحوری مورد تجدیدنظر قرار بگیرد؛ سیاست بازتعریف ژئوپلیتیک جهان و گذار از اروپامحوری به #آسیامحوری بخشی از این اصلاح اساسی و بنیادین است. روز گذشته که شاهد انعقاد قرارداد راهبردی میان ایران و #روسیه بودیم، این سیاست یکی از میوههای خود را بر زمین گذاشت. انتظار آن است که این قرارداد، محققکنندهی نگاه انتقادی در ژئوپلیتیک جهت بازپسگیری ظرفیتهای بهتاراجرفتهی آسیایی باشد. ایران عزیز ما نیز که همیشه در دو قرن اخیر مورد تهاجم و تعدی بوده، یکی از بازیگران مهم این گذار خواهد بود. جغرافیای طبیعی #ایران بهطور خدادادی در لجمن این درگیری و در لبهی این تقسیمبندی قرار دارد. گذار از اروپامحوری به آسیامحوری نیازمند تقویت #راهبرد_شمال_جنوب بهجای #راهبرد_غرب_شرق است که مرزهای شمالی ایران، یکی از مهمترین گذرگاههای آن محسوب میشوند.
🔹از برجستهترین مبدعان ادبیات شمال-جنوب میتوان به #ایمانوئل_والرشتاین اشاره کرد. وی که یکی از سرآمدان رهیافت انتقادی به ماهیت اروپامحورانهی ژئوپلیتیک است، اندیشهی خود را حول مفهومی تحتعنوان #ژئوپلیتیک_منازعه_جهانی صورتبندی کرد. در این صورتبندی جدید، مدل تازهای برای فهم #منازعات_ژئوپلیتیکی و تبیین #مسابقات_جغرافیایی ارائه شده است. دیدگاه #پیتر_تیلور، دیگر اندیشمند ژئوپلیتیک نیز در همین راستا تکوین یافته است.
🔸در آلترناتیوی که #والرشتاین و #تیلور ارائه کردهاند، جهان از صورتبندی غربی-شرقیِ اروپامحورانه خارج شده و در قالب تعاملات شمال-جنوب توضیح داده میشود. این آلترناتیو در مقابل نظریهی #هارتلند هالفورد مکیندر قرار دارد و به بازسازی و ترمیم آن میانجامد.
🔹نظریهی هارتلند #مکیندر، یکی از ستونهای رهیافت اروپامحوری است. این نظریه، تقسیم قدرت در جهان را بهگونهای توضیح میدهد که گویا #دست_پنهان_جغرافیا، سرزمینها و ملتها را به شرقی-غربی تقسیم کرده است. این شیوه از تقسیمبندی، #یکجانبهگرایی را در #روابط_بینالملل تقویت میکند. تقلا برای عبور از جهان تکقطبی و گذار به نظام جهانی چندمرکزی از حیث تئوریک نیازمند نقد و نقض نظریهی هارتلند و تعدیل آن است؛ این مطلوب، همان کاری است که والرشتاین و تیلور دنبال کردهاند.
این یادداشت ادامه دارد....
@shamim_yasz
۱ بهمن
🚩شمیـــــــــم یـــــاس
| 🔴 تاثیر تحولات الهیاتی بر تحولات نظم جهانی 💰 تعداد کلمه: 424 کلمه ⏰ زمان مورد نیاز برای مطالعه:
|
🔸 آرنولد وولفرز در سال 1892میلادی در #سوئیس از مادری یهودی زاده شد. بهدلیل تعلق خاطری که به تفکر نازی داشت، به #آلمان مهاجرت کرد. در میانهی جنگ جهانی دوم راهی آمریکا شد و تا پایان عمر خود در آنجا زیست. وی در عداد نظریهپردازان #واقعگرایی در روابط بینالملل و از بنیانگذاران این رهیافت شمرده میشود.
🔹وولفرز تا سال 1930در مدرسهی سیاسی برلین (Deutsche Hochschule für Politik) مشغول تدریس بود. این مدرسه بهخاطر تمرکز ویژهاش روی «مطالعهی رفتار سیاسی» شهرت داشت. وولفرز، این مطالعات را در این مدرسه سرپرستی میکرد.
🔸وولفرز تحتتاثیر آرای #پل_تیلیش، الهیدان لوتری بود و از اعضای اولیهی حلقهی تیلیش به حساب میآمد. توجه و تکریم الهیات تیلیش و تمرکز بر مطالعهی رفتار سیاسی، محیط مدرسهی سیاسی برلین را برای سوسیالیستهای مذهبی آلمان بسیار مساعد کرده بود. ازاینرو بهتدریج این مدرسه به کانون تجمع و فعالیت سوسیالیستهای مذهبی تبدیل شد. آنها میکوشیدند راهی پیدا کنند تا بتوان میان «توسعهی معنوی» با «اصلاحات اجتماعی» جمع کرد و ترکیبی ارائه نمود که در برابر جاذبهی مارکسیسم تابآوری بالاتری داشته باشد.
🔹وولفرز به «نظریهی مرد بزرگ» (Great man theory) باور داشت. براساس «نظریهی مرد بزرگ» #کارلایل، تحولات تاریخی باید بهتبع مردان بزرگ توضیح داده شود. این نظریه پایهی مکتب #قهرمانگرایی در #فلسفه_تاریخ است. چهار فرد تاثیرگذار این نظریه عبارت بودند از: پیامبر اسلام، حضرت مسیح، بودا و نیوتن. وولفرز، نظریهی مرد بزرگ را به #ملت_بزرگ تسری داد و این تعمیم را در نظریهی روابط بینالملل خود وارد نمود. شاید همین مطلب بود که وی را در برحهی اول زندگی علمی خود به نازیهای آلمان نزدیک میکرد. اما مهاجرت به آمریکا، وجه دیگری از نظریهی مرد بزرگ و ملت بزرگ را آشکار ساخت و آن را در معماری #نظم_جهانی تجلی بخشید.
🔸وولفرز به این جمعبندی رسیده بود که #توازن_قدرت در اروپا، بهدلیل #ایدئولوژی الحادی مارکسیسم به هم خورده است. مرز این درگیری، مرزهای روسیه و آلمان بود. جاذبهی انقلابی مارکسیسم، رقیب مهمی در برابر جاذبهی آموزههای دینی اروپا بود. اروپا با همین آموزهها متحد شده بود و رشد مارکسیسم این اتحاد را در معرض تهدید قرار میداد.
🔹وولفرز در تمایل به جریان نازی نوشت:
درست است که #هیتلر تمایلات ضددموکراتیک دارد، اما او مردی است که یک جنبش واقعی مردمی را رهبری میکند... ما به سمتی میرویم که بهمرور زمان، این جریان به نیرویی تبدیل خواهد شد که خالق #دموکراسی در این کشور خواهد گردید. این جریان، مثل یک محافظ در برابر ارتجاع اجتماعی است که #مارکسیسم میخواهد آن را در اروپا توسعه دهد. لذا این سیاست، از یک ضرورت عینی و اضطراری نشأت گرفته است. تهدید #یکپارچگی_سرزمینی آلمان بهتبع ورود ایدئولوژی جدید از سمت #روسیه، یکی از این واقعیتهای عینی میدانی است.
@shamim_yasz
۱۹ بهمن