eitaa logo
شمیم افق
1.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 ارتباط با جوانان 🍀 در زمینه جاذبه‌‌‌هایی که آیت الله ‌خامنه‌ای از قبل از انقلاب داشته‌اند، می‌توان به صحبت نیکو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتّب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره کرد. جالب این است که هیچ کس با این همه صمیمیّت جرأت‌ نمی‌کرد خدای ناکرده در کنار ایشان شوخی زننده‌ای داشته باشد. یکی از روزهایی که آقا در مسجد کرامت اقامه نماز می‌کردند، به مرحوم کرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیّه کنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد برای ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرّر فرمودند که جوان‌‌ها - دختر و پسر - برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می‌دیدم که وقتی می‌خواستند وارد جلسه آقا شوند، از کیف خود چادرهایشان را در می‌آورند و به سر می‌انداختند و پس از چند جلسه حضور در این کلاس ها، به طور کلی تغییر مسیر می‌دادند و یک فرد متدیّن و انقلابی می‌شدند. 📚 حاج آقا فتحعلیان، عضو هیئت امناء مسجد کرامت مشهد 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 ارتباط عاطفی با جوانان 🍀 مشهدی‌‌‌هایی که سنّ آنان کفاف می‌دهد، می‌دانند مسجدی که بنده در آن نماز می‌خواندم، همیشه مملوّ از جمعیّت بود و به خاطر این که با جوانان رابطه‌ی عاطفی برقرار می‌کردم، بسیاری از آن‌‌ها جوان بودند. یک روز جوانی - به عنوان مُدگرایی - پوستین وارونه پوشیده بود و صف اوّل نماز نشسته بود، مورد اعتراض قرار گرفت. حاجی بازاری محترم و فهمیده‌ای در گوش جوان چیزی گفت که آن جوان مضطرب شد! فهمیدم که حاجی به او گفته است که مناسب نیست با این لباس صف اوّل نماز بنشینید! من به جوان گفتم: اتفاقاً شما برای صف اوّل مناسب هستید. سپس به حاجی گفتم: چرا می‌گویی این جوان عقب برود بگذار همه بدانند که جوان با پوستین وارونه هم می‌تواند به نماز جماعت بیاید و به ما اقتدا کند! ✍️ مقام معظم رهبری حضرت امام ‌خامنه‌ای مدظله العالی 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 نَفَس گرم 🌿 روزی سیدحسین به من گفت: «ما برای شناسایی منطقه احتیاج به فردی داریم که همه‌‌ی منطقه را بشناسد.» به او گفتم: «فردی را‌‌‌‌ می‌‌شناسم که از نظر آشنایی با منطقه بی‌‌نظیر است و معروف است که حتی با چشم بسته و بوییدن خاک، نام منطقه را‌‌‌‌ می‌‌گوید.» حسین گفت: «برویم سراغش» گفتم: «نه، او با ما همکاری‌‌‌‌ نمی‌‌کند، او با قاچاقچی‌‌‌‌ها هم دست است.» حسین گفت: «شما کاری نداشته باش، بلند شو برویم سراغش.» هر چه اصرار کردم که همکاری او به صلاح نیست، سیدحسین قبول نکرد. بالاخره در تاریکی شب، رفتیم به منزل او. وقتی در را باز کرد، حسین با گرمی و صمیمیت با او سلام و احوالپرسی کرد و گفت: «از شما‌‌‌‌ می‌‌خواهم که لشکر اسلام را یاری کنی.» آن فرد گفت: «من در طرف مقابل شما پاسدارها هستم و با قاچاقچی‌‌‌‌ها همکاری‌‌‌‌ می‌‌کنم.» اما باز سیدحسین اصرار کرد، سرانجام پذیرفت که فردا به سپاه بیاید و صحبت کنند. بعد سیدحسین، اسلحه خودش را بیرون در آورد و دو دستی به ایشان تقدیم کرد. آن بنده‌‌ی خدا گفت: «من اسلحه دارم و نیاز به اسلحه شما ندارم.» اما سیدحسین گفت: «نه، باید این را بگیری که فردا پیش ما بیایی.» او با شوخی گفت: «ممکن است با همین اسلحه به طرف شما شلیک کنم.» سیدحسین گفت: «نه، شما برادر ما هستی» بعدها ایشان وارد سپاه شد و بکلی تغییر کرد و در تمام شبیخون ها، بچّه‌‌‌‌ها را راهنمایی‌‌‌‌ می‌‌کرد. این برادر عزیز، بعدها به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 🌸✨ معلم قرآن و نهج البلاغه، شهید سیدحسین علم الهدی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 راهنمایی با توجه به موقعیت 🍀 یکی از دوستان می‌گفت: یک روز که مقام معظّم رهبری به کوه‌‌‌های اطراف تهران رفته بودند با دختر و پسری دانشجو، برخورد می‌کنند که به لحاظ ظاهری وضع مناسبی نداشتند و تصوّر می‌کردند که آقا دستور دستگیری آنها را خواهد داد. ولی برخلاف تصوّر آن دو، مقام معظّم رهبری با آنها احوال پرسی کردند و از شغل و فامیل بودن آن‌‌ها سئوال کردند. پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد. واقعیّت را گفت که ما دوست هستیم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آن دو صحبت کردند و بعد هم فرمودند: «بد نیست صیغه محرمیّتی در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید و به آنها پیشنهاد دادند که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، من آمادگی دارم که شخصاً عقد شما را بخوانم.» آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود، محضر آقا رسیدند. آقا عقد آنها را جاری کردند و با برخورد کریمانه مقام عظیم الشان ولایت، این دو جوان تغییر مسیر دادند و آن دختر غیر محجّبه به یک دختر محجّبه و معنوی و آن پسر دانشجو به یک جوان مذهبی مُبدّل شدند. ✍️ آقای محمد امین نژاد، از کارمندان صدا و سیما، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 فرمانده‌‌ی قلب ها 🌿 بروجردی اسیر ضد انقلاب شده بود؛ آنها تهدید کرده بودند که اگر خواسته هایشان را برآورده نکنیم بروجردی را‌‌‌‌ می‌‌کشند. از آزادی بروجردی ناامید شده بودیم و احتمال‌‌‌‌ می‌‌دادیم که او را شهید کنند. بعد از مدتی بروجردی از در خانه بیرون آمد؛ صحیح و سالم! پشت سرش افراد ضد انقلاب خارج شدند، فرمانده دهانش از تعجب باز ماند. ناگهان روی زمین افتاد و سجده شکر کرد، بچه‌‌‌‌ها به سرعت به طرف آنها دویدند و افراد ضد انقلاب را محاصره کردند. میرزا در حالی که لبخند‌‌‌‌ می‌‌زد رو به بچه‌‌‌‌ها گفت: «کارشان نداشته باشید. اینها بعد از این در کنار ما‌‌‌‌ می‌‌جنگند، بله با کمال تعجب او گروگان گیرهای خود را اسیر روح خود کرده بود.» 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 نفسِ حیات بخش میرزا 🌿 بروجردی یکی از عناصر دمکرات را دستگیر نموده بود. برادر بروجردی یکی - دو ساعت به صورت صمیمی با آن اسیر صحبت کرد و او را از این رو به آن رو کرد! نقطه‌‌ی اوج تحوّل آن اسیر، آنجا بود که دوباره اسلحه گرفت و به مصاف کسانی که خود تا چندی پیش در شمار آنان بود، رفت! 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 تکنیک‌‌های غیر مرسوم اما فوق العاده تاثیرگذار 1️⃣ به پیشنهاد بروجردی مسابقه‌‌ی والیبال بین بچه‌‌های سپاه که همه از فرماندهان بودند و گروه توابین که همه از زندانیان بودند، در ورزشگاه شهر سنندج با حضور خانواده‌‌ی توابین برگزار نمودیم. بازی را باختیم، هر دو بارش را! بازی که تمام شد برادر بروجردی آمد و به توّابین، هدیه‌‌های ارزشمندی داد. این حرکت بسیار سازنده و ارزشمند بود و تأثیرات فراوانی به همراه داشت. 2️⃣ کلتش را‌‌‌‌ می‌‌دهد دستم،‌‌‌‌ می‌‌رود پیش زندانی ها.‌‌‌‌می‌‌گویم: «می کشنت!»‌‌‌‌می‌‌گوید: «می خوام باهاشون حرف بزنم. با این که‌‌‌‌ نمی‌‌شود حرف زد.» موقع خواب سرک‌‌‌‌ می‌‌کشم توی زندان؛ همه خوابیده اند. او هم گوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نشسته، دارد نماز‌‌‌‌ می‌‌خواند و گریه‌‌‌‌ می‌‌کند! 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 قدرت نفوذ در نسل جوان 🍀 یکی از اسناد ساواک که ارتباط مقام معظّم رهبری را با نسل جوان مورد تأکید قرار می‌دهد، سند شماره 3003/9 به تاریخ 8 فروردین 1353 است که می‌نویسد: «مطهری از این که نماز جماعت سیّدعلی ‌خامنه‌ای در مشهد (توسط ساواک) تعطیل شده، ابراز ناراحتی کرده و گفته است: سیّد علی ‌خامنه‌ای از نمونه‌‌‌های ارزنده‌ای است که برای آینده موجب امیدواری است و در این مدت کوتاه در مشهد کارهای پرثمری انجام داده که یکی از آنها جمع کردن جوانان روشنفکر حوزه و دانشگاه است.» 📚 سلاله الابرار، ص88 به نقل از اسناد ساواک آرشیو وزارت اطلاعات ش 27، به ارزیابی 573 مرکز اسناد انقلاب اسلام 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 یا اَبَانَا اسْتَغفِرلَنَا ذُنَوبَنَا 🍀 در اوایل انتصاب حضرت آیت الله ‌خامنه‌ای به رهبری، عدّه‌ای از دانشگاهی‌‌ها موضع گیری علنی و صریحی درباره ایشان داشتند و افرادی از گروهک‌‌ها بودند که موضوع ولایت مقام معظّم رهبری را جدی‌ نمی‌گرفتند، ولی زمانی که محضر ایشان می‌رسیدند و معظّم له برای آنان صحبت می‌فرمود و آن‌‌ها را تحویل می‌گرفت. بعد از صحبت گاهی بعضی از آنها در مقابل آقا آیاتی می‌خواندند که اشک ما را در می‌آورد. «یا اَبانا استغفرلنا ذُنوبَنا انّا کُنّا خاطئین» یوسف آیه 97 آیاتی که فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام برای پدرشان می‌خواندند. این‌‌ها گریه می‌کردند و از اعمال و افکار خود پشیمان بودند. 📚 ‌‌حجت‌الاسلام موسوی کاشانی، از اعضای بیت، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 جذب حداکثری 🌿 تلفنی بهم گفتند: «یه مشت لات و لوت اومدن،‌‌‌‌ می‌‌گن‌‌‌‌ می‌‌خوایم بریم ستادِ جنگ‌‌های نامنظَّم.» رفتم و دیدم، ردشان کردم. یکیشان گفت: «آقای دکتر خودشون گفتن بیایین!» نصف بیشترشان همان وقتها شهید شدند. 🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 قدرت بالا در تحمل مخالف 🌿 ما سه نفر بودیم، با دکتر چهار نفر. آن‌‌‌‌ها تقریباً چهارصد نفر. شروع کردند به شعار دادن و بد و بیراه گفتن. به دکتر گفتیم: «اجازه بده ادبشان کنیم.» گفت: «عزیز، خدا این‌‌‌‌ها را زده.» دکتر را که سوار ماشین کردیم، چند تا از پر سر و صداهاشان را گرفتیم آوردیم ستاد. معلوم نشد دکتر از کجا فهمیده بود. آمد توی اتاق. حسابی دعوامان کرد. نرسیده برگشتیم و رساندیمشان دانشگاه، با سلام و صلوات. 🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq