#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🎀🎀🎀نیره خانم، امروز حسابی خسته شد.اوبعد از جارو زدن خانه، جای مبل ها را عوض کرد، تلویزیون را نزدیک پنجره برد و دو تا گلدان توی اتاق ها را هم در گوشه ی حال قرار داد. این جابهجایی ها،خانه را زیباتر و قشنگ تر کرد . همسر نیره خانم که از سر کار آمد از دیدن شکل جدید خانه حسابی خوشحال شد و گفت: «خسته نباشی نیره. چقدر خانه مان قشنگ شده است.»
🎀🎀منهم از تلاش و کوشش نیره خانم خوشم آمد. او که داشت تلویزیون و مبل ها و گلدان ها را جابه جا میکرد. من هم داشتم مهربانانه نگاهش میکردم. وقتی خانمی،در خانه ی شوهرش چیزهایی را جابهجا میکند، من مهربانانه نگاهش میکنم. به هر کس هم که من مهربانانه نگاه کنم،دیگر او را به جهنم نمی برم.
✍🏼خاطرات خدا/نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🌷😊تو مهمانم شدهای
محمدرضا امروز به یاد دوستش هوشنگ افتاد و دلش برای او تنگ شد. هوشنگ دوست زمان دانشجویی محمدرضا بود. محمدرضا به هوشنگ تلفن کرد و گفت: سلام هوشنگ جان خوبی؟ آیا الان خانهای که به دیدنت بیایم؟
هوشنگ گفت: سلام محمدرضا الحمدالله خوبم، آره الان خانهام خوشحال میشوم که ببینمت.
سپس محمدرضا سوار ماشینش شد و به دیدن هوشنگ رفت.
❤️😊 من از کار خوب اون خوشم آمد و پاداش خوبی برایش نوشتم. وقتی مسلمانی به دیدن دوست خود می رود من به او می گویم: ای کسی که به دیدن دوستت آمده ای انگار که تو به دیدن من آمدهای. مهمان من شو من حتماً به تو پاداش میدهم، پاداش تو بهشت است.
✍🏼خاطرات خدا/نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
😍😍نسرین امروز می خواست در کار خانه به مادرش کمک کند، اما فراموش کرد. او می خواست به جای مادرش خانه را جارو بزند؛ ولی یادش رفت. سرش به درس و مشق و تلویزیون و بازی گرم شد و فراموش کرد که باید خانه را جارو میزد. موقع خواب یک دفعه تکانی خورد و با خودش گفت: عجب، من میخواستم خانه را جارو کنم، ولی چرا یادم رفت!؟ یادم باشد که فردا حتما این کار را بکنم
🔆🔆با اینکه نسرین خانه را جارو نزد، ولی من به او جواب دادم. من یک قانون دارم که با آن قانون ثواب های زیادی به شما آدم ها می رسد، بر اساس این قانون هر کس تصمیم بگیرد که کار خوبی بکند من یک ثواب برایش مینویسم؛ البته اگر آن کار خوب را انجام بدهد من ده ثواب برایش مینویسم، تا اینجا نسرین یک ثواب به دست آورده است. اگر فردا هم خانه را جارو بزند ده ثواب دیگر به او خواهم داد.
✍🏼خاطرات خدا/نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🐥🐥سعید که امروز از مدرسه آمد دید که جوجه هایش حسابی تشنه اند از تشنگی بلندبلند جیک جیک می کردند و برای پیدا کردن آب به این طرف و آن طرف می رفتند.
سعید سراغ ظرف آب آنها رفت ظرف آب خشک و خالی بود سعید خیلی زود ظرف را پر از آب کرد و وسط حیاط گذاشت.
جوجه ها بدو بدو به طرف ظرف آمدند و مشغول خوردن آب شدند.
🐥🐥 آفرین به سعید که به داد جوجه هایش رسید و به آنها آب داد. من از این کارش خیلی خوشم آمد. آب دادن به تشنه ها کار خیلی خوبی است و من این کار را خیلی دوست دارم. اگر کسی حتی به یک حیوان هم آب بدهد من به او پاداش می دهم. در روز قیامت حسابی به او مهربانی می کنم.
✍🏼خاطرات خدا/ نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
همیشه می گوید 🧵🧵🧵
خانم محمدی هرگاه پشت چرخ خیاطی اش می نشیند اول بسم الله می گوید، امروز هم که خواست یک چادر رنگی بدوزد، اول بسم الله گفت. او فقط هم موقع خیاطی بسم الله نمی گوید. خانم محمدی همه ی کارهایش را با نام من آغاز می کند.
هنگام سفر بسم الله می گوید. هنگام خواب بسم الله می گوید. هنگام خوردن بسم الله می گوید و هنگام بقیه ی کارها هم بسم الله می گوید.
🌷🌷هر وقت او می گوید بسم الله، من هم گناهان او را می بخشم. البته این امتیاز فقط مال خانم محمدی نیست. هر آدم دیگری هم که در آغاز کاری بسم الله بگوید من گناهان او را نادیده می گیرم و می بخشم.
✍🏼خاطرات خدا/ نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🍅🍅🍅آقا داوود یک زمین در کنار باغش خریده است تا باغش را بزرگ تر کند. او میخواهد در آنجا هم صدتا درخت سیب بکارد. با این صدتا تعداد درختان باغ او سیصدتا میشود او از همین امروز کاشتن درختان جدید را شروع کرد تا ظهر ۲۰ تا کاشت بقیه را هم بعد از ظهر خواهد کاشت.
🍅🍅آفرین به آقا داوود چه کار خوبی
می کند من ثواب زیادی به او خواهم داد. روزی که این درختان میوه بدهند او ثواب فراوانی به دست خواهد آورد. هر کس درختی بکارد و آن درخت میوه بدهد من به اندازه میوههای آن درخت به او ثواب میدهم. حالا خودتان حساب کنید که چه ثواب زیادی به آقا داوود خواهد رسید.
✍🏼خاطرات خدا/نشرجمال
🆔 @ShamimeOfoq
#نسیم_آرامش
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
☃️☃️ امروز برف آمد و همه سفیدپوش شد. آرمیتا، از پشت پنجره به حیاط نگاه کرد و یک گروه گنجشک دید.گنجشک ها، روی شاخه ی درخت نشسته بودند و با صدای بلند جیک و جیک
می کردند. معلوم بود که خیلی گرسنه اند و دنبال غذا می گردند. آرمیتا، پالتو اش را پوشید و یک مشت خورده نان برداشت و به حیاط رفت و زیر درخت ریخت و به خانه برگشت. دوباره کنار پنجره رفت تا گنجشک ها را تماشا کند. گنجشک ها از درخت پایین آمدند و با سر و صدای زیادی مشغول خوردن آن خرده نان هاشدند.
آرمیتا، از کارهای خوب خودش خوشحال شد و لبخند زد. من هم از کار خوب آرمیتا خوشم آمد. من مهربانم و آدم های مهربان را دوست دارم. اگر کسی با آفریدههای من مهربانی کند، به او حتما پاداش خواهم داد. هرکس به آفریدههای من مهربانی کند، من هم به او مهربانی خواهم کرد.
✍🏼خاطرات خدا/نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🌻🌻خواسته ات را بخواه
کربلایی رضا، امروز که در مزرعه اش کار می کرد، مرا صدا زد. او ده بار گفت: یا الله.
بعد هم از من خواست که به کشت و کارش برکت بدهم. وقتی کربلایی رضا ده بار یا الله گفت من هم به او گفتم: بله بنده ی من، نیاز و حاجتت را از من بخواه.
کربلایی رضا، صدای مرا نشنید؛ ولی من جواب یاالله او را دادم. بله، شما آدم ها صدای مرا نمی شنوید؛ ولی من همیشه جوابتان را می دهم.
🔆🔆وقتی یکی از شما ده بار بگوید یاالله، من بلافاصله می گویم: بله بنده ی من، نیاز و خواسته ات را بخواه.
✍🏼خاطرات خدا/نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🌷🌷امروز جشن نیکوکاری بود.در این حشن مردم به جمع آوری پول و غذا و لباس برای فقیران می پردازند. لیلا هم در این جشن شرکت کرد و لباس قشنگ دخترانه خرید و آن را به یکی از ایستگاههای جشن نیکوکاری تحویل داد.
☀️☀️من ثواب فراوانی برای لیلا نوشتم. البته من پاداش او را صدها برابر کردم انگار که
لیلا به جای یک لباس، صدها لباس به فقیران بخشیده است. وقتی کسی کار خوبی می کند. من یک ثواب برایش نمینویسم. ثواب بیشتر به او می بخشم.گاهی ۷۰۰ برابر و گاهی حتی بیشتر از این به او پاداش می دهم.
✍🏼خاطرات خدا/نشر جمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
💢☹️رضا، امروز دل درد شدیدی گرفت و در بیمارستان بستری شد. پزشکان هنوز بیماری رضا را تشخیص نداده اند و مشغول بررسی حال او هستند.
رضا جوان خیلی خوبی است. او اهل عبادت و خدمت به مردم است. هر شب به مسجد میرود. پس از نماز جماعت روخوانی قرآن و خوشنویسی به بچهها یاد میدهد.
وقتی که مریض شده است دیگر نمیتواند این کارها را انجام بدهد.اما من ثواب آن کارها را باز هم به او میدهم .انگار که باز هم به مسجد می رود و نمازش را به جماعت می خواند و روخوانی قرآن و خوشنویسی به بچه ها می آموزد .
🔆🔆وقتی مومنی مریض میشود من به فرشته کارهای خوب می گویم: «هر کار خوبی که این بنده قبلا انجام می داد.بازهم برایش بنویس .»
✍🏼خاطرات خدا/نشرجمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🚲🚲دوچرخه رضا باد نداشت. باید آن را باد می زد. وقتی سراغ تلمبه اش رفت،دید که شلنگ آن سوراخ شده است. با آن تلمبه خراب نمی توانست دوچرخه را باد بزند. پیش دوستش جواد رفت و گفت:«سلام جواد، تلمبه من خراب شده است. آیا تلمبه ات را میدهی که من دوچرخه ام را باد بزنم ؟»
جواد گفت: «چرا که نه، الان می آورم.» بعد هم تلمبه اش را آورد و به رضا داد.
🚲🚲 من از کار خوب جواد خوشم آمد. من ثواب فراوانی به او خواهم بخشید. وقتی کسی درخواست مسلمانی را برآورده می کند، من به او می گویم: « من به این کار خوب توپاداش خواهم داد و تو را به بهشت خواهم برد.»
✍🏼خاطرات خدا/نشرجمال
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#کودک_و_نوجوان
#خاطرات_خدا
🌼🌼 آقا رضا، امروز هشت ساعت پشت سر هم در باغ خود کار کرد و حسابی خسته شد. در این هشت ساعت شاخه های خشک درختان را اره کرد ,به همه ی درخت ها آب داد و بعد هم یک سبد میوه برای خانواده اش چید. پس از این همه کار نیز زیر سایه ی یکی از درختان دراز کشید که خستگی در کند.
☀️☀️وقتی او از خستگی دراز کشیده بود، من تماشایش می کردم. چه صحنه ی جالبی بود! او در راه رسیدن به مال حلال، زحمت کشیده بود و تا اوج خستگی کار کرده بود. من خیلی دوست دارم که ببینم بنده هایم به دنبال روزی حلال رفتهاند و در این راه خسته شده اند. از دیدن این صحنه خوشم میآید.
✍🏼خاطرات خدا /نشرجمال
🆔 @ShamimeOfoq