eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 احسان ماندگارحاج شیخ عبدالکریم حائری با عنایت امام حسین(ع) ♦️ از خصوصیات بارز آیت الله حائری، شدت ارادت وی به پیامبر و خاندانش،به ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) بود. ♦️ ایشان، دلیل شدت ارادتش به امام حسین(ع) را این گونه شرح میدادند که: هنگامیکه در کربلا بودم، شبی درخواب دیدم که فردی به من گفت: شیخ عبدالکریم! کارهایت را ردیف کن که تاسه روز دیگر ازدنیا خواهی رفت؛ ازخواب بیدار شدم اما بدان توجه زیادی نکردم؛ تا اینکه سه روز گذشت ودرحال استراحت بودم که به تدریج تب و لرز شدیدی به من دست داد وکار بجایی رسید که در تب میسوختم و احساس کردم که با مرگ فاصله‌ ای ندارم وبه حالت احتضار افتادم و خواب سه روز گذشته را به یادآوردم. درآن حالت بودم که دو نفر وارد اطاق شدند ودر دوطرف من قرار گرفتند وبه یکدیگر گفتند: پایان زندگی اوست وباید اورا قبض روح کرد. ♦️ من که مرگ را دربرابر دیدگانم می‌دیدم؛ به سالار شهیدان توسل جسته وگفتم: سرورم! من ازمرگ نمی‌هراسم اما ازدست خالی و فراهم نکردن زادوتوشه آخرت، بسیار نگرانم؛ شمارا به حُرمت مادرت فاطمه(س)، شفاعت مرا بکن تاخدا مرگم را به تأخیراندازد ومن توشه ای برای آخرتم فراهم نمایم واحسانی ماندگار از خود برجای گذارم. ♦️ دراین هنگام، فردی وارد شد وبه آن دو فرشته گفت: سیدالشهدا(ع) میفرماید: شیخ، به ما توسل جسته وما شفاعت او را نزدخدا نموده ‌ایم وتقاضا کرده ‌ایم که عمر اورا طولانی سازد وخدا نیز اجابت فرموده است، اورا رها کنید. 🆔 @ShamimeOfoq
💢 احسان ماندگارحاج شیخ عبدالکریم حائری با عنایت امام حسین(ع) ♦️ از خصوصیات بارز آیت الله حائری، شدت ارادت وی به پیامبر و خاندانش،به ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) بود. ♦️ ایشان، دلیل شدت ارادتش به امام حسین(ع) را این گونه شرح می دادند که: هنگامی که در کربلا بودم، شبی در خواب دیدم که فردی به من گفت: شیخ عبدالکریم! کارهایت را ردیف کن که تا سه روز دیگر از دنیا خواهی رفت؛ از خواب بیدار شدم اما بدان توجه زیادی نکردم؛ تا این که سه روز گذشت و در حال استراحت بودم که به تدریج تب و لرز شدیدی به من دست داد و کار به جایی رسید که در تب می سوختم و احساس کردم که با مرگ فاصله‌ ای ندارم و به حالت احتضار افتادم و خواب سه روز گذشته را به یاد آوردم. در آن حالت بودم که دو نفر وارد اطاق شدند و در دو طرف من قرار گرفتند و به یکدیگر گفتند: پایان زندگی اوست و باید او را قبض روح کرد. ♦️ من که مرگ را در برابر دیدگانم می‌دیدم؛ به سالار شهیدان توسل جسته و گفتم: سرورم! من از مرگ نمی ‌هراسم اما از دست خالی و فراهم نکردن زاد و توشه آخرت، بسیار نگرانم؛ شما را به حُرمت مادرت فاطمه(س)، شفاعت مرا بکن تا خدا مرگم را به تأخیر اندازد و من توشه ای برای آخرتم فراهم نمایم و احسانی ماندگار از خود بر جای گذارم. ♦️ در این هنگام، فردی وارد شد و به آن دو فرشته گفت: سیدالشهدا(ع) می‌ فرماید: شیخ، به ما توسل جسته و ما شفاعت او را نزد خدا نموده ‌ایم و تقاضا کرده ‌ایم که عمر او را طولانی سازد و خدا نیز اجابت فرموده است، او را رها کنید. 🆔 @ShamimeOfoq