eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 آرام و مطمئن با ایمان به خدا 🌿 یکی از خمپاره‌‌‌‌ها درست دو - سه متری بالای سرمان، پشت خاکریز خورد. صدای انفجارش خیلی بلند بود؛ کلی گرد و خاک رفت هوا. همه نیم خیز شدیم. سرمان را که بلند کردیم، دیدیم آقا مهدی ایستاده و دارد‌‌‌‌ می‌‌خندد. گفت: «این هم مأمور نبود.» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 وقفِ آرامش و امنیتِ ایران اسلامی 🌿 همسر شهید: «یک روز بود که عقد کرده بود، امّا خونه و زندگی را رها کرد و رفت جبهه. سه ماه بعد برگشت. در این مدت هم فقط یک بار توانسته بود به من تلفن بزند.» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 روحیه‌‌ی شهادت طلبی 🌿 در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها حال عجیبی داشت؛ اشک‌‌‌‌ می‌‌ریخت و مرا نیز تحت تأثیر قرار‌‌‌‌ می‌‌داد. بعد از زیارت پیشش رفتم و پرسیدم: «آقا مهدی از حضرت معصومه سلام الله علیها چی خواستی؟» با چشم‌‌های اشکبار رو به من کرد و گفت: «از صمیم دل خواستم که در این عملیّات شهادت نصیبم شود.» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 پرهیز از لقمه حرام و شبهه ناک 🌿 همسر شهید: بچه‌‌های لشکر، پنج شش قرص نان آوردند. وقتی آقا مهدی نان به روی دست از پله‌‌‌‌ها بالا‌‌‌‌ می‌‌آمد، گفت: «تو حق نداری از این نان‌‌‌‌ها بخوری!» گفتم: «چرا؟» گفت: «این مال رزمنده هاست. برای رزمنده‌‌‌‌ها فرستادن.» من آن شب از نان خرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که از قبل داشتیم، خوردم. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 آقا مهدی به کنار سنگر‌‌‌‌ها که رسید، شروع کرد به جمع آوری آشغال‌‌های سنگر. خجالت کشیدیم،‌‌‌‌ می‌‌خواستیم برویم و نگذاریم اما‌‌‌‌ می‌‌دانستیم که زیر بار‌‌‌‌ نمی‌‌رود. برای همین آستین هایمان را بالا زدیم و به کمکش رفتیم. کمی از محوطه را تمیز کرده بودیم که آقا مهدی از بین آشغال‌‌‌‌ها یک بسته صابون و یک قوطی خرما پیدا کرد : «ببینید با ‌‌بیت‌‌المال مسلمین چه‌‌‌‌ می‌‌کنند؟...‌‌‌‌می‌‌دانید این‌‌‌‌ها را چه کسانی به جبهه‌‌‌‌ می‌‌فرستند؟...‌‌‌‌می‌‌دانید از پول چه کسانی این‌‌‌‌ها تهیه‌‌‌‌ می‌‌شود؟... چه جوابی به خدا دارید بدهید؟ این چه وضعی است؟... چرا کفران نعمت‌‌‌‌ می‌‌کنید؟... چرا کوتاهی‌‌‌‌ می‌‌کنید؟... مسئول اینجا را پیدا کنید... مسئول اینجا کیه؟ بیاد جواب بده!» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 همسر شهید: یک دفعه به من گفت: «ننویسی ها!» گفتم: «مگه چی شده؟» گفت: «اون خودکاری که دستته مال ‌‌بیت‌‌الماله.» گفتم: «من که‌‌‌‌ نمی‌‌خوام کتاب باهاش بنویسم. دو سه تا کلمه که بیش تر نیست.» گفت: «نه.» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 از بس آمبولانس این طرف و آن طرف رفته بود، یکی از یخچال هاش شکسته بود. زنگ زد به من و گفت: «خسارت این یخچال چقدر‌‌‌‌ می‌‌شه؟» گفتم: «برای شما هیچی.» گفت: «مگه ‌‌بیت‌‌المال من و تو داره که این جوری حرف‌‌‌‌ می‌‌زنی؟» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 گفت: «ازت راضی نیستم.» پرسیدم: «برای چه؟» گفت: «چرا مواظب ‌‌بیت‌‌المال نیستی؟‌‌‌‌ می‌‌دونی اینا رو کی فرستاده؟‌‌‌‌ می‌‌دونی اینا ‌‌بیت‌‌المال مسلموناس؟ شهید دادیم واسه‌‌ی اینا! همه ش امانته!» گفتم: «حاجی‌‌‌‌ می‌‌گی چی شده یا نه؟» دستش را باز کرد. چهار تا حبّه قند خاکی، توی دستش بود. دَم در چادر تدارکات پیدا کرده بود. بعدش شروع کرد به بازدید. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 یخ‌‌‌‌ نمی‌‌رفت توی کلمن. با مشت کوبیدم روش. به من گفت: «الله بنده سی، توی خونه‌‌ی خودت هم این جوری تو کلمن یخ‌‌‌‌ می‌‌ریزی؟ اگه مادرت بفهمه این بلا رو سر کلمن‌‌‌‌ می‌‌آری چی‌‌‌‌ می‌‌گه؟» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 عاشق شهدا 🌿 همرزم شهید: خیلی اصرار کردم تا بگوید، گفت:«باشه وقتی رفتیم بیرون.» گفتم: «امکان نداره. باید همین جا بگی.» قسم داد و گفت: «تا من زنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام نباید برای کسی تعریف کنی ها!» زخم طناب بود. روی هر دو شانه اش. از بس جنازه‌‌ی شهدا را آورده بود عقب. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 خون نوشته 🌿 * خدا نیاورد آن روزی را که شما «مسئولین» در مقابل شهدا و خانواده‌‌ی محترمشان جوابی نداشته باشید که بدهید... 🌿 *... مقدار قابل توجهی مثلاً ده یا پانزده هزار تومان پول به عنوان ردّ مظالم بدهید. احیاناً در مقابل کم کاری‌‌‌‌ها و یا استفاده‌‌ی بی‌‌جا از وسایل ‌‌بیت‌‌المال سپاه لازم است... 🌿 * عزیزانم! اگر شبانه روز شکر گزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده، باز کم است. 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌*ای عاشقان اباعبدالله علیه السلام! بایستی شهادت را در آغوش گرفت. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq