شمیم افق
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#یاران
#انتظار
🌷💎💎💎💎💎💎💎💎🌷
🔻 چند ویژگی یک منتظر واقعی :
۱- "جان خودش و عزیزانش عزیزتر از جان مولایش نیست" ؛
درست مثل محمد بن بشیر که در همان ایام محرم، پسرش به دست کفّار اسیر شد. وقتی خبر به امام حسین علیه السلام رسید، حضرت به او اجازه دادند که برود و هدیه ای یا پولی به آنان دهد تا آزاد شود ولی او گفت: درنده های بیابان زنده زنده مرا بخورند، اگر من چنین کاری بکنم. پسرم گرفتار است، باشد، مگر پسر من از شما عزیزتر است؟ من هرگز شما را تنها نمی گذارم.
۲- "اسیر پول نیست و دلبستگی به دنیا ندارد" ؛
در این رابطه جریان مرد صابون فروش شنیدنی است، مردی صابون فروش، خیلی علاقه به دیدن امام زمان داشت. بالاخره قرار شد روزی توسط یکی از ابدال به خدمت امام زمان برسند. در مسیر باران گرفت و مدام به فکر صابون هایش بود که لِه و خراب شده اند. وقتی خدمت حضرت رسیدند، امام فرمود او را برگردانید، همانا او مردی صابونی است...
۳- "در حلال و حرام و کسب وکارش دقت دارد و حسّاس است"؛ مثل داستان پیرمرد قفل ساز که غالبا شنیدیم.
۴- طبق فرموده امام صادق سلام الله علیه، "خواسته مولایش را بر خواسته های خودش ترجیح می دهد و برای رضایت امامش و ظهور آن حضرت بیکار نِمی نشیند" ؛ چرا که افضل الاعمال، انتظار الفرج... است.
۵- "روحش را تزکیه می کند و تمام افکار و اعمالش را مطابق رضایت مولایش تنظیم می کند."
۶- "برای ظهور و فرج آن حضرت زیاد دعا می کند و جلسات دعا و استغاثه تشکیل می دهد."
📙کتاب یاران امام زمان نوشته ابوالفضل سبزی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#شهدای_کربلا
#یاران
#مسلم_بن_عوسجه
🌷 مسلم بن عوسجه اسدى
وى، ابو حجل، مسلم بن عوسجة بن سعد بن ثعلبة بن دودان بن اسد بن خزيمه و شخصيتى بزرگوار، برجسته، نيايش گر و زاهد بوده است.
ابن سعد در طبقات خود آورده است مسلم بن عوسجه از جمله اصحابى است
كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم را مشاهده نموده و شعبى از او روايت نقل كرده است.
وى دلاور مردى شجاع به شمار مى آمده كه در نبردها و فتوحات اسلامى از او ياد شده است.
به گفته سيره نگاران: مسلم بن عوسجه از جمله افرادى بود كه به حسين عليه السّلام نامه نوشت و بدان وفا كرد و آن گاه كه مسلم بن عقيل وارد كوفه شد، براى ابا عبد الله عليه السّلام از مردم بيعت گرفت.
مورّخان گفته اند: هنگامى كه عبيد الله بن زياد وارد كوفه شد و مسلم بن عقيل از جريان اطلاع حاصل كرد، مهياى جنگ با عبيد الله شد، از اين رو، پرچمى را براى «مسلم بن عوسجه» بست و او را بر تيره هاى مذحج و اسد و «ابو ثمامه» را بر تيره هاى تميم و همدان و «عبيد الله بن عمرو بن عزيز كندى» را بر تيره هاى كنده و ربيعه و «عباس بن جعده جدلى» را بر تيره مدينه گماشت و به سوى عبيد الله زياد به حركت در آمده و او را در دار الاماره به محاصره در آوردند.
عبيد الله دست به پراكنده كردن مردم زد تا از يارى مسلم دست بردارند، مسلم از خانه مختار كه در آن اقامت داشت خارج شد و همان گونه كه قبلا يادآور شديم به خانه هانى بن عروه كه شريك بن اعور در آن حضور داشت، رفت.
عبيد الله سعى داشت از محل اقامت مسلم اطلاع حاصل كند، از اين رو، معقل غلام خويش را با سه هزار درهم مأموريت داد تا به وسيله آنها محل اقامت مسلم را بيابد، معقل وارد مسجد شد و نزد مسلم بن عوسجه رفت، ديد در گوشه اى از مسجد مشغول نماز است، منتظر ماند تا وى از نمازش فراغت يافت. بر او سلام كرد و سپس گفت: اى بنده خدا! من مردى شامى و از غلامان ذى كلاع هستم و خداوند با محبّت و دوستى اين خانواده [اهل بيت عليهم السّلام] و علاقه مندى به دوستان آنها بر من منّت نهاده است، اكنون اين سه هزار درهم را در اختيار دارم و مى خواهم با مردى از اين خانواده كه شنيدهام وارد كوفه شده تا براى پسر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم بيعت بگيرد، ديدار كرده و اين پولها را به وى تقديم كنم، ولى هيچ كس مرا به محل اقامت وى راهنمايى نكرده، لحظاتى قبل در مسجد نشسته بودم كه از چند تن شنيدم مى گويند: اين مرد از وضعيت اين خانواده اطلاع دارد، از اين رو، خدمت شما رسيدم تا اين پولها را از من بستانى و مرا به آقاى خود راهنمايى كنى تا با او بيعت كنم و اگر دوست داشته باشى مى توانى قبل از ديدار با او از من برايش بيعت بگيرى.
مسلم بن عوسجه گفت: خدا را بر ديدار شما با خود سپاس مى گويم و اين ديدار مرا شادمان ساخت كه تو به آن چه دوست دارى، دست يابى و خداوند به واسطه تو اهل بيت پيامبرش را يارى فرمايد. ولى از اين كه قبل از انتشار اين خبر به ارتباط من با اين قضيه پى بردى، به جهت بيم از اين ستمكار و قدرتش، برايم نگران كننده است و آنگاه قبل از جدا شدن وى، از او بيعت گرفت و بدو سوگندهاى بزرگى داد كه خيرخواهانه عمل كند و ماجرا را پوشيده نگاه دارد تا آنچه را دوست دارد به وى ارائه كند و سپس به آن مرد گفت: چند روزى نزد من آمد و شد نما، تا برايت اجازه ورود بگيرم، مرد نيز چنين كرد و مسلم بن عوسجه برايش وقت ملاقات گرفت و داخل شد و بدين گونه، عبيد الله را به محل اقامت مسلم بن عقيل راهنمايى كرد و اين حادثه پس از رحلت «شريك بن اعور» رخ داد.
نقل كرده اند: پس از آن كه مسلم بن عقيل و هانى دستگير شده و به شهادت رسيدند، مسلم بن عوسجه مدتى پنهان به سر مى برد و سپس با خانواده اش از كوفه فرار كرد و در كربلا خود را به امام حسين عليه السّلام رساند و جان خويش را نثار مقدمش كرد.
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#حدیث_عشق
#ياران
🔹 #اویس_قرنی کسی بود که با وجود تمایل شدید خود به دیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله حتی یک بار هم توفیق زیارت جمال دلربای آن حضرت را پیدا کرد! اما وی از چنان عشق و ارتباط روحی نسبت به آن حضرت برخوردار بود. آغاز این عشق، جایی بود که او از مادر اطاعت کرد.
🔹حکایت ما و امام زمانمان نیز همین طور است، عشق و محبت واقعی نیاز به دیدن و حضور ندارد. اگر چه حصول آن هم توفیق است، اما از ما خواسته نشده، بلکه کاری که این محبت و عشق را باعث شود مهم است.
گر در یمنی چو با «من»ی پیش «من»ی/ ور پیش «من»ی، چو بی «من» در یمنی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#یاران
#انتظار
🌷💎💎💎💎💎💎💎💎🌷
🔻 چند ویژگی یک منتظر واقعی :
۱- "جان خودش و عزیزانش عزیزتر از جان مولایش نیست" ؛
درست مثل محمد بن بشیر که در همان ایام محرم، پسرش به دست کفّار اسیر شد. وقتی خبر به امام حسین علیه السلام رسید، حضرت به او اجازه دادند که برود و هدیه ای یا پولی به آنان دهد تا آزاد شود ولی او گفت: درنده های بیابان زنده زنده مرا بخورند، اگر من چنین کاری بکنم. پسرم گرفتار است، باشد، مگر پسر من از شما عزیزتر است؟ من هرگز شما را تنها نمی گذارم.
۲- "اسیر پول نیست و دلبستگی به دنیا ندارد" ؛
در این رابطه جریان مرد صابون فروش شنیدنی است، مردی صابون فروش، خیلی علاقه به دیدن امام زمان داشت. بالاخره قرار شد روزی توسط یکی از ابدال به خدمت امام زمان برسند. در مسیر باران گرفت و مدام به فکر صابون هایش بود که لِه و خراب شده اند. وقتی خدمت حضرت رسیدند، امام فرمود او را برگردانید، همانا او مردی صابونی است...
۳- "در حلال و حرام و کسب وکارش دقت دارد و حسّاس است"؛ مثل داستان پیرمرد قفل ساز که غالبا شنیدیم.
۴- طبق فرموده امام صادق سلام الله علیه، "خواسته مولایش را بر خواسته های خودش ترجیح می دهد و برای رضایت امامش و ظهور آن حضرت بیکار نِمی نشیند" ؛ چرا که افضل الاعمال، انتظار الفرج... است.
۵- "روحش را تزکیه می کند و تمام افکار و اعمالش را مطابق رضایت مولایش تنظیم می کند."
۶- "برای ظهور و فرج آن حضرت زیاد دعا می کند و جلسات دعا و استغاثه تشکیل می دهد."
📙کتاب یاران امام زمان نوشته ابوالفضل سبزی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#شهدای_کربلا
#یاران
#مسلم_بن_عوسجه
🌷 مسلم بن عوسجه اسدى
وى، ابو حجل، مسلم بن عوسجة بن سعد بن ثعلبة بن دودان بن اسد بن خزيمه و شخصيتى بزرگوار، برجسته، نيايش گر و زاهد بوده است.
ابن سعد در طبقات خود آورده است مسلم بن عوسجه از جمله اصحابى است
كه رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم را مشاهده نموده و شعبى از او روايت نقل كرده است.
وى دلاور مردى شجاع به شمار مى آمده كه در نبردها و فتوحات اسلامى از او ياد شده است.
به گفته سيره نگاران: مسلم بن عوسجه از جمله افرادى بود كه به حسين عليه السّلام نامه نوشت و بدان وفا كرد و آن گاه كه مسلم بن عقيل وارد كوفه شد، براى ابا عبد الله عليه السّلام از مردم بيعت گرفت.
مورّخان گفته اند: هنگامى كه عبيد الله بن زياد وارد كوفه شد و مسلم بن عقيل از جريان اطلاع حاصل كرد، مهياى جنگ با عبيد الله شد، از اين رو، پرچمى را براى «مسلم بن عوسجه» بست و او را بر تيره هاى مذحج و اسد و «ابو ثمامه» را بر تيره هاى تميم و همدان و «عبيد الله بن عمرو بن عزيز كندى» را بر تيره هاى كنده و ربيعه و «عباس بن جعده جدلى» را بر تيره مدينه گماشت و به سوى عبيد الله زياد به حركت در آمده و او را در دار الاماره به محاصره در آوردند.
عبيد الله دست به پراكنده كردن مردم زد تا از يارى مسلم دست بردارند، مسلم از خانه مختار كه در آن اقامت داشت خارج شد و همان گونه كه قبلا يادآور شديم به خانه هانى بن عروه كه شريك بن اعور در آن حضور داشت، رفت.
عبيد الله سعى داشت از محل اقامت مسلم اطلاع حاصل كند، از اين رو، معقل غلام خويش را با سه هزار درهم مأموريت داد تا به وسيله آنها محل اقامت مسلم را بيابد، معقل وارد مسجد شد و نزد مسلم بن عوسجه رفت، ديد در گوشه اى از مسجد مشغول نماز است، منتظر ماند تا وى از نمازش فراغت يافت. بر او سلام كرد و سپس گفت: اى بنده خدا! من مردى شامى و از غلامان ذى كلاع هستم و خداوند با محبّت و دوستى اين خانواده [اهل بيت عليهم السّلام] و علاقه مندى به دوستان آنها بر من منّت نهاده است، اكنون اين سه هزار درهم را در اختيار دارم و مى خواهم با مردى از اين خانواده كه شنيدهام وارد كوفه شده تا براى پسر رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم بيعت بگيرد، ديدار كرده و اين پولها را به وى تقديم كنم، ولى هيچ كس مرا به محل اقامت وى راهنمايى نكرده، لحظاتى قبل در مسجد نشسته بودم كه از چند تن شنيدم مى گويند: اين مرد از وضعيت اين خانواده اطلاع دارد، از اين رو، خدمت شما رسيدم تا اين پولها را از من بستانى و مرا به آقاى خود راهنمايى كنى تا با او بيعت كنم و اگر دوست داشته باشى مى توانى قبل از ديدار با او از من برايش بيعت بگيرى.
مسلم بن عوسجه گفت: خدا را بر ديدار شما با خود سپاس مى گويم و اين ديدار مرا شادمان ساخت كه تو به آن چه دوست دارى، دست يابى و خداوند به واسطه تو اهل بيت پيامبرش را يارى فرمايد. ولى از اين كه قبل از انتشار اين خبر به ارتباط من با اين قضيه پى بردى، به جهت بيم از اين ستمكار و قدرتش، برايم نگران كننده است و آنگاه قبل از جدا شدن وى، از او بيعت گرفت و بدو سوگندهاى بزرگى داد كه خيرخواهانه عمل كند و ماجرا را پوشيده نگاه دارد تا آنچه را دوست دارد به وى ارائه كند و سپس به آن مرد گفت: چند روزى نزد من آمد و شد نما، تا برايت اجازه ورود بگيرم، مرد نيز چنين كرد و مسلم بن عوسجه برايش وقت ملاقات گرفت و داخل شد و بدين گونه، عبيد الله را به محل اقامت مسلم بن عقيل راهنمايى كرد و اين حادثه پس از رحلت «شريك بن اعور» رخ داد.
نقل كرده اند: پس از آن كه مسلم بن عقيل و هانى دستگير شده و به شهادت رسيدند، مسلم بن عوسجه مدتى پنهان به سر مى برد و سپس با خانواده اش از كوفه فرار كرد و در كربلا خود را به امام حسين عليه السّلام رساند و جان خويش را نثار مقدمش كرد.
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#حدیث_عشق
#ياران
🔹 #اویس_قرنی کسی بود که با وجود تمایل شدید خود به دیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله حتی یک بار هم توفیق زیارت جمال دلربای آن حضرت را پیدا کرد! اما وی از چنان عشق و ارتباط روحی نسبت به آن حضرت برخوردار بود. آغاز این عشق، جایی بود که او از مادر اطاعت کرد.
🔹حکایت ما و امام زمانمان نیز همین طور است، عشق و محبت واقعی نیاز به دیدن و حضور ندارد. اگر چه حصول آن هم توفیق است، اما از ما خواسته نشده، بلکه کاری که این محبت و عشق را باعث شود مهم است.
گر در یمنی چو با «من»ی پیش «من»ی/ ور پیش «من»ی، چو بی «من» در یمنی
🆔 @ShamimeOfoq