eitaa logo
احکام شرعی کاربردی
1.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
17 فایل
پاسخگویی به سؤالات شرعی👇 مقلدین مقام معظم رهبری و آیت الله سیستانی @Chnani313 مقلدین آیت الله مکارم و دیگر مراجع @h_babazadeh لینک کانال: @Sharia313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸❄️🌺🍀✨🌸❄️🌺🍀✨🌸❄ 🌺دانشجوی مشروب خوار و آیت الله بهجت و خوشحال کردن حضرت ✅خاطره بسیار تاثیرگذار ❇️حمید دانشجو بود، دنبال عشق و حال، مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها بود، تو یخچال خونشون مشروب هم میتونستی پیدا کنی.. 🔷از طرف دانشگاه یه بار اردو بردنشون قم، قرار شد با آیت الله بهجت هم دیدار داشته باشند، از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه: 💠وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت، بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن من چند بار خواستم سلام کنم، منتظر بودم اقای بهجت به من نگاه کنند، اما اصلاً صورتشون رو به سمت من برنمی گردوندند، در حالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن. یه لحظه تو دلم گفتم حمید میگن این آقا از تو دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره؟ 🔻تو که خودت میدونی چقدر گند زدی خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم؛ تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم وقتی برگشتم همه رو شکستم و کارامو سروسامان دادم و تغییر کردم. ✳️مدتی که گذشت یک ماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم ایستاده بودم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم منو هم بنویسن؛ اینبار که رسیدم خدمت آقای بهجت من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه قبل، ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: ... ...حاج اقا باشماست!! 🔰نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر آهسته در گوشم گفتند: ✨یک ماهه که رو خوشحال کردی✨ 🌹 @arefeen 🌸❄️🌺🍀✨🌸❄️🌺🍀✨🌸❄
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔴ماجرای عجیب و تکان دهنده دانشجوی مشروب خوار و آیت الله بهجت و خوشحال کردن حضرت صاحب‌الزمان❗️ 📛خاطره بسیار تاثیرگذار👇👇👇 🔰حمید دانشجو بود، دنبال عشق و حال، مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها بود، تو یخچال خونشون مشروب هم میتونستی پیدا کنی.. 💠از طرف دانشگاه یه بار اردو بردنشون قم، قرار شد با آیت الله بهجت هم دیدار داشته باشند، از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه: 🍃وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت، بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن من چند بار خواستم سلام کنم، منتظر بودم اقای بهجت به من نگاه کنند، اما اصلاً صورتشون رو به سمت من برنمی گردوندند، در حالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن. یه لحظه تو دلم گفتم حمید میگن این آقا از تو دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره؟ 🍃تو که خودت میدونی چقدر گند زدی خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم؛ تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم وقتی برگشتم همه رو شکستم و کارامو سروسامان دادم و تغییر کردم. 🍃مدتی که گذشت یک ماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم ایستاده بودم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم منو هم بنویسن؛ اینبار که رسیدم خدمت آقای بهجت من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه قبل، ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: 💥 ... ...حاج آقا باشماست! 🍃نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر آهسته در گوشم گفتند: ♥️یک ماهه که رو خوشحال کردی! ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁