🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
ماجرای عجیب تکههای عبای علّامه بهلول❗️
🌷علّامه بهلول میفرمود:
🍃زمانی در مشهد به منزل یكی از فامیل، رفتم. اتفاقاً هوا #بارانی بود و #خانم_خانه هم #زایمان كرده بود و چند تا بچه آورده بود و شوهرش هم در منزل نبود. متوجه شدم كه حالش مساعد نیست. به او گفتم: شما بخوابید من از #بچهها #نگهداری میكنم و او هم خوابید.
نصف شب دیدم، بچهها خیلی #گریه میكنند، فهمیدم كه خودشان را #كثیف كردهاند. داخل حیاط آمدم كه #كهنه بیاورم و آنها را پاك كنم و قُنداق نمایم؛ امّا متأسفانه #باران آمده بود و تمام آنها #خیس شده بود. به داخل اتاق برگشتم و #عبای خود را #چند_تكّه كرده و به وسیله آن #بچهها را #تمیز كرده و قنداق نمودم.
اذان صبح كه به طرف حرم حضرت رضا(علیه السلام) حركت كردم، در بین راه، چند #سگ به من #حمله كردند؛ مشغول دفع سگها بودم كه #سیّدی آمد و سگها را رد كرد و به من گفت: «كسی كه تا صبح از بچههای ما #مراقبت كرده، ما قادر نیستیم چند سگ را از او دفع كنیم؟» بعد هم غیب شد.!!
✅آیت الله سیبویه در وصف شیخ بهلول میفرمود: بزرگ فاضل ما، عالم با عمل و عارف سالك كامل، حافظ قرآن و ستاره درخشان و رسیده به درجه سیر و سلوك و عرفان در اوج وصول، نور دیده ارباب معرفت و عقول، آقای حاج شیخ محمدتقی بهلول.
📕منبع: برگرفته از كتاب ملكوتی خاكنشین
↶♡☆{ به ما بپیوندید }☆♡↷
🌺🍃✨کانال معرفتی #عارفین✨🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃