من به نیابت از سردار شهید حسین غنیمتپور ثانیههای عاشقی را نفس میکشم و در مسیر نجف تا کربلا به جای او قدم خواهم زد.
سلام رفقا
ما دیشب حوالی اذان صبح از مرز مهران به خاک عراق وارد شدیم. الحمدالله خیلی راحت و بدون معطلی از مرز رد شدیم. خدمات و رسیدگی هم عالی بود.
اینجا کربلاست ...
سرزمینی که همهی آنچه در آن است دوست داشتنیست.
آدمهایش، درختانش، گلهایش، زمینش، گرمایعجیبش، موکبهای شلوغ و شارعهای پر رفت و آمدش. همه چیزش دوست داشتنیست. دوست داشتنی و عزیز و ارزشمند :)
اربعین ...
موکب به موکب
چای شیرین میخورم
آه ! شیرین تر از آن در کربلا
جان دادن است .
زبانم بند آمده.
حیرت چنان چناری قد بلند در خیالم نقش بستهاست. نه قدرت نوشتن دارم و نه میتوانم که ننویسم ! اینجا همهچیز متفاوت است. همهی آدمهایش محترمند و عزیز، تنها برای خاطر آنکه زائر اباعبدالله الحسین ع هستند و عاشقند.
همین عاشقی و جنون، نقطهی اشتراک تمامی آدمهاییست که زیر سقف آسمان این شهر نفس میکشند. فرقی نمیکند پیر باشند یا جوان، عراقی باشند یا که نه. مهم آن است که شیفتهی حسینع اند و جان میدهند برای زیارت حرم قمر بنی هاشم.
اینجا همه بزرگند. اینجا همه خادماند. هرکسی به هر وسیلهای که میتواند خیر میرساند به دیگری...
گذر عمر در اینجا به بهترین شکل ممکن محقق میشود. کربلا روزی همهی عاشقان سرور و سالار شهیدان، انشاءالله
یه متن دلی از کنج حرم :))
✍🏻 طلبهیجوانِحزباللهی
#اربعین | #امام_حسین
شِیخ .
گذر عمر ... در همین کنج کوچک تا آخر حیات مرا بس است.
در وصف این عکس، هیچ ندارم که بگویم. [ بنشان مرا به کنج حرم، زیر سایهات ]
پ.ن : توی حرم امام حسین ع جای من همینجاست، همین کنج، دور از همه آدمها و رو به ضریح. یه خلوت عجیب و دلی با آقایی که با همهی دنیا فرق داره :)