اگر کسی برامون دست نزنه ما موفق نیستیم؟!
اون همه تلاش هایی که کردی ولی دیده نشد . اون همه رنج هایی که کشیدی اما کسی متوجهش نشد . آیا فقط باید دیگران بدونن که تو در خلوت خودت چه سختی ها و مشکلاتی رو تجربه کردی!؟ لطفا به خودت افتخار کن حتی اگه هیچکس برات دست نزد خودت برا خودت دست بزن..
یه جمله واسه خودِ چند سال بعدت :
دارم سخت تلاش میکنم تا تو خوشحال باشی .
-
شِیخ .
بابایِخوبمن💔
-
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند ، نشد
آه ! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد . . .
اگر جرأت دارید . . .
و اگر مشکلتان با آخوندهاست ، عمامه خاتمی یا روحانی را بپرانید ! عمامه آن شیخ لندنی را بپرانید . اما هرگز این کار را نمیکنید . چون مشکلتان با آخوندهایانقلابی است ، نه آخوندهای آمریکایی و انگلیسی .
مشکلتان با انقلاب و با اسلام است . آخوندهای انگلیسی را روی سر هم میگذارید .
.
امروز با تعدادی از اساتید بزرگوار
راهیِ مدرسهی مقطعِ راهنمایی شدیم ..
برای رفع شبهاتی که پیرامون بحثِ حجاب وجود داشت . البته این رسالتِ استادِ خوب و با تجربهی ما بود . . . من و یکی از طلاب پایهی بالاتر صرفا جهت تقدیم هدایا به دانش آموزان ، در اونجا حضور پیدا کرده بودیم .
.
در ابتدا ، نگاهِ کنجکاوانهی دانش آموزان رو حس میکردم . دخترهای نوجوونی که هزار و یک سوال و شبهه توی ذهنشون ایجاد شده بود . و مثل تشنههایی که به آب رسیده باشند ؛ مشتاق سوال پرسیدن بودن .
.
استاد در جایگاه سخنرانی قرار گرفت و به محض اینکه واژهی حجاب رو به زبان آورد . همهمه ها شروع شد . . . یکی از دانش آموز ها ، مقعنهش رو درآورد و شروع کرد به بیان پرس ها و چرا ها و اما و اگرها .. و این کاملا طبیعی بود !
.
دقیقه ها پشت سر هم میگذشتند و پرس و پاسخ ها انجام میشد . استاد هم با صبر و حوصله و طمانینه پاسخ میداد . تا اینجای ماجرا به فکر فرو نرفته بودم و ذهنم مشوش نشده بود تا اینکه ..
.
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت سوال دارم .. میکروفن رو گرفت و گفت :
چی باعث شده که این همه - چرا - تو ذهن ما به وجود بیاد ؟؟؟
.
واقعا برای چند ثانیه نفهمیدم کجا هستم و ماجرا چیه ؟ سوالی پرسید که مثل پتک ، محکم به سرم اثابت کرده بود . دوست داشتم سؤالش رو دوباره بپرسه ، هزار بار ... دو هزار بااااار ... میلیون ها بار . انقدر بپرسه تا من به خودم بیام .
.
واقعا چی باعث شده که این همه سوال و اما و اگر تو ذهن جوونا و نوجوونا به وجود بیاد ؟ .. سوال هایی که خیلی ساده و پیش پا افتاده است . سوال هایی که نباید در کشور اسلامی تبدیل به سوالِ اصلی بشه ... و با خودم فکر کردم . فکر کردم . فکر کردم ..
.
و به این نتیجه رسیدن که
ما بچه انقلابی ها ، ما حزباللهی ها ، ما بچه هیئتی ها ، درست به رسالتمون عمل نکردیم . درست تبیین نکردیم .. دین رو یک قانون تلخ و سخت جلوه دادیم و از عاشقانه هاش نگفتیم . . از این همه محبت و ارادت و عشقی که در وجودمون رخنه کرده نگفتیم .
.