اگر جرأت دارید . . .
و اگر مشکلتان با آخوندهاست ، عمامه خاتمی یا روحانی را بپرانید ! عمامه آن شیخ لندنی را بپرانید . اما هرگز این کار را نمیکنید . چون مشکلتان با آخوندهایانقلابی است ، نه آخوندهای آمریکایی و انگلیسی .
مشکلتان با انقلاب و با اسلام است . آخوندهای انگلیسی را روی سر هم میگذارید .
.
امروز با تعدادی از اساتید بزرگوار
راهیِ مدرسهی مقطعِ راهنمایی شدیم ..
برای رفع شبهاتی که پیرامون بحثِ حجاب وجود داشت . البته این رسالتِ استادِ خوب و با تجربهی ما بود . . . من و یکی از طلاب پایهی بالاتر صرفا جهت تقدیم هدایا به دانش آموزان ، در اونجا حضور پیدا کرده بودیم .
.
در ابتدا ، نگاهِ کنجکاوانهی دانش آموزان رو حس میکردم . دخترهای نوجوونی که هزار و یک سوال و شبهه توی ذهنشون ایجاد شده بود . و مثل تشنههایی که به آب رسیده باشند ؛ مشتاق سوال پرسیدن بودن .
.
استاد در جایگاه سخنرانی قرار گرفت و به محض اینکه واژهی حجاب رو به زبان آورد . همهمه ها شروع شد . . . یکی از دانش آموز ها ، مقعنهش رو درآورد و شروع کرد به بیان پرس ها و چرا ها و اما و اگرها .. و این کاملا طبیعی بود !
.
دقیقه ها پشت سر هم میگذشتند و پرس و پاسخ ها انجام میشد . استاد هم با صبر و حوصله و طمانینه پاسخ میداد . تا اینجای ماجرا به فکر فرو نرفته بودم و ذهنم مشوش نشده بود تا اینکه ..
.
یکی از دانش آموز ها بلند شد و گفت سوال دارم .. میکروفن رو گرفت و گفت :
چی باعث شده که این همه - چرا - تو ذهن ما به وجود بیاد ؟؟؟
.
واقعا برای چند ثانیه نفهمیدم کجا هستم و ماجرا چیه ؟ سوالی پرسید که مثل پتک ، محکم به سرم اثابت کرده بود . دوست داشتم سؤالش رو دوباره بپرسه ، هزار بار ... دو هزار بااااار ... میلیون ها بار . انقدر بپرسه تا من به خودم بیام .
.
واقعا چی باعث شده که این همه سوال و اما و اگر تو ذهن جوونا و نوجوونا به وجود بیاد ؟ .. سوال هایی که خیلی ساده و پیش پا افتاده است . سوال هایی که نباید در کشور اسلامی تبدیل به سوالِ اصلی بشه ... و با خودم فکر کردم . فکر کردم . فکر کردم ..
.
و به این نتیجه رسیدن که
ما بچه انقلابی ها ، ما حزباللهی ها ، ما بچه هیئتی ها ، درست به رسالتمون عمل نکردیم . درست تبیین نکردیم .. دین رو یک قانون تلخ و سخت جلوه دادیم و از عاشقانه هاش نگفتیم . . از این همه محبت و ارادت و عشقی که در وجودمون رخنه کرده نگفتیم .
.
تنها کاری که از دستم بر میومد این بود که شماره ام رو با بچه های اون مدرسه به اشتراک بزارم .. تا بتونم حرفهاشون رو بشنوم و تا جایی که میتونم و علم دارم ، از عاشقانهها بگم . .
.
ولی .. تجربهی شیرین و خوب و قابل تاملی بود . خیالتون راحت . جو مدارس اونقدر هاهم که رسانه ها سیاه نمایی میکنن بد نیست . . همه ما فرزندانِ حاج قاسمیم - حاجی خودش هوامونو داره . 🌿
.
علتِ انحرافِ نسل جوان را جویا شدم ..
علتِ کم و کاستی های یک زندگیِ مادی را جویا شدم . علتِ این همه سردرگمی در زندگیِ بشرِ امروز را جویا شدم و به این چند خط رسیدم ! ( در تصویر مشاهده کنید )
بشریت ، به دنبال لذت ها و جذابیت ها و آهنربا های دروغین ، دوان دوان حرکت میکند . این خاصیت انسان است که بخواهد از لحظه لحظه زندگانی اش لذت ببرد و از نا خوشی ها به خوشی برسد . اما اگر راه را ، راهِ سعادت را ، را رسیدن به خوشبختی را ، اشتباه برگزیند ... تا انتهای راه ، بارها و بارها و بارها متزلزل و منحرف خواهد شد .
تصور کنید ؛ بشریت ، انسانِ امروز ، قطبِ امنی را به عنوان پناهگاه و هدف برگزیند . آن وقت چه خواهد شد ؟ روشن است .
کسی که جاذبهای را برگزیده که حق است . هیچگاه با سرد و گرم روزگار به این سو و آن سو نمیرود . به زیبایی های کذائی دنیا بها نمیدهد . و ما شاهد خواهیم بود که چنین انسانی ، با شتاب بیشتری به سمت اهدافش حرکت خواهد کرد و خیلی زود به مقصد خواهد رسید .
پ.ن : شهدا .. مصداق این مساله هستند .
#شهسوار