- ویکتور هوگو و کتابِ بی‌نظیرش !

ویکتور هوگو یک حکیم است . ویکتور هوگو یک نویسنده‌ی معمولی نیست. واقعاً به همان معنایی که ما مسلمانان حکیم را استعمال می‌کنیم و به‌کار می‌بریم، یک حکیم است و بهترین حرفهایش را در بینوایان زده است. بینوایان هم یک کتاب حکمت است و به اعتقاد من، همه باید بینوایان را بخوانند . حضرتِ آقا - ۱۳۷۲/۰۶/۲۹

[ شاعرانگی‌های‌ یک بنده‌ی کوچک ] حسین جان . حالا که تقویم ، آرام آرام خبرِ از راه رسیدنِ ایام محرم را کنارِ گوشم زمزمه می‌کند . با کوهی از غم به سراغت آمده ام تا بگویم عجیب احوالم بهم ریخته است . روزهایم از پس یکدیگر میگذرند و من با کوهی از گناه به سمتِ تو می‌آیم تا بازهم ، چنان روزهای گذشته تو آرامم کنی . رفیقِ شفیقِ روزهای خوش و ناخوشِ زندگانیِ مغمومم ، دوست داشتنِ شما، عظیم ترین موهبتِ یکتایِ بی‌همتا به منِ نالایق است . می‌نويسم ؛ بگذار بگویند بزرگ‌ترین ثروتِ او نوشتن بود . تمامِ داشته‌هایم را خرجِ راهِ تو و پیروانِ تو خواهم کرد . روزها و شب‌ها و سالها ، خواهم نوشت ، آنقدر قلم در دست میگیرم و مینویسم که روزی چنان آوینی ، به سوی تو پر بکشم . از تو و از جدِ بزرگوارت ؛ از فرزندان و اهل بیتت‌ ، از جان فدایی‌های راهِ پر نورت خواهم نوشت . . ‌. خیالِ آدمی ، اگر مه آلود شود ؛ چشم‌ها بارانی و دل طوفانی می‌شود . و من با دلی طوفانی و چشمانی بارانی و دلی مه آلود ‌، از تو خواهم گفت . شاعرانگی های این بنده‌ی کوچک به چشم می‌آید ؟

ما راویانِ قصه‌های رفته از یادیم :)

در زندگی . . . مطالعه‌ی دل ، غنیمت است خواهی‌ بخوان‌ و خواه‌ مَخوان ! ما نوشته‌ایم #بیدل_دهلوی

[ دل‌گفته‌هایی‌برای‌مولا ] مولای ِ من مهدی در کدامین روز از روزهای این تقویمِ کهنه‌ی دلتنگ ، باز می‌گردی ؟ . . . دنیا و مافیها و اهلِ دلانِ مغموم ، روزگار را به شوقِ دیدارِ روی ِ تو سپری می‌کنند . دلهایشان می‌تپد و چشم‌هایشان می‌بارد و زبانشان ذکر میگوید . تا بلکه تو از راه برسی و تسکین‌ دهنده‌ی دردهای ِ گاه و بی‌گاهشان باشی . وصال را تو برایمان معنا کن ! جز تو و نگاهِ پدرانه‌ات و جز حضورِ آسمانیِ جاودانه‌ات ، تمامِ وصال‌ها فراق است و تمامِ بودن ها کذب . آقای ِ بزرگِ شیعیان تمامِ غصه های جهان را که روی هم بگذاریم و انباشته کنیم ، دلهایمان را غم‌زده نمی‌کند مگر آن هنگام که به نبودنِ شما بیاندیشیم . جان‌ِ تمام‌ِ خوبهای عالم بیا . #صاحبنا

ماه . . . دیشب میهمانِ اتاقِ کوچکمان‌ شده بود .

- روی زمین بودی و من در ماه دنبالت . .‌ . باید ببخشی شاعر سر به هوایت را #صاحبنا .

- رفت و آمدهای زیرکانه و زندگانیِ بی دغدغه و آمالِ محدود ، نه کسی را به دشمنیِ تو وا می‌دارد و نه تو را به سمت مبارزه می‌کشاند . منتهی هنگامی که کسانی را بر ضد خود یافتی و به مرتبه‌‌ی مبارزه با اهریمن های درونت برخاستی . بدان و آگاه باش که قدم در راهِ درستی نهاده‌ای . و آمالِ تو آمالِ نیکویی‌ست . ✍🏻 شیخِ مجنون .

- فاقد کپشن -

- نظرتون چیه شروین رو بفرستیم فرانسه براشون بخونه ؟ برای شانزلیزه و درختای فرسودش ... -

- نه شروینی برای فرانسه خوند ؛ ‏نه کسی پرچم فرانسه رو آتش زد . ‏نه پلیسی بود که با اعتراض کنندگان محترمانه برخورد کنه ! ‏نه سیاستمداری که علیه خشونت درفرانسه حرف بزنه ... ‏نه سلبریتی که مردم رو برای ریختن تو خیابون تشویق به خشونت کنه . ‏ولی همه این ها نه فقط برای جمهوری اسلامی بلکه برای نابودی ایران بود البته اگه ما مرده باشیم :) .

در تکاپوی ِ غدیر .

متفاوت سپری شد . غدیرِ چهارصد و دو !

- درسِ امروز : بی‌تفاوت‌ نباشیم ! .

- این همه موکب زده بودین تو جشن غدیر، حداقل تو یکیش پماد سوختگی صلواتی میدادین . یه عده بدجور لازم دارن !! .

- عیدتون مبارک . گزارشِ غدیر و ماجرای ما