eitaa logo
شمس
213 دنبال‌کننده
529 عکس
96 ویدیو
3 فایل
مَعْناےِ زِنْدِه بودَنِ مَنْ، با تو بودَنْ اَسْت... محفل ادبی شمس☘️ براے اینکہ‌ حال دلمون بهتر بشه :) با خدا و امام زمانمون{عج} راحت تر باشیم؛ مثل یہ‌ عاشق و معشوق واقعے 🕊 https://eitaa.com/joinchat/3426484399C243999d4c2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان عاشقی دو خادم مسجد کبود (در عقیده ی مردم افغانستان این مسجد آرامگاه امام علی می باشد) @Sher_shams
در عهد فرمانروایی تیموریان در هرات، به ویژه در عصر سلطان حسین بایقرا (فرمانروایی: ۱۵۰۶–۱۴۶۹ م)، مردم از تمام قلمرو آنان در نوروز به مسجد کبود به مزار شریف می‌آمدند و دولت خرج عروسی جوانانی را که در مزار شریف عروسی می‌کردند می‌پرداخت. دوران تیموری عصر شکوفایی هنر در هرات بود و مدارس متعددی در این شهر تأسیس شد و شاگردان در این مدارس به تحصیل علوم و فنون مختلفه می‌پرداختند. یکی از این مدارس، مدرسه‌ای بود در نزدیکی سرحدیده در شمال شهر هرات و به جوار زیارت ملاحسین واعظ کاشفی. یکی از طلاب مدرسه به نام ملامحمدجان همه روزه از محل سرحدیره تا چشمه قلمفور که نزدیک زیارت مولانا عبدالرحمن جامی است پیاده طی می‌نمود و صرف و نحو حفظ می‌کرد، ساعتی در کنار چشمه می‌آسود و شکرانه به جای می‌آورد. یکی از روزها جمعی از دختران سرحدیره با عایشه که دختر یکی از افسران مقرب دربار تیموریان بود غرض گرفتن آب از چشمه قلمفور می‌رفتند و ملامحمدجان هم واپس رهسپار مدرسه‌اش بود. در کنار چشمه در حال وضو گرفتن بود که ناگهان بادی با تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را از سرش پرانده و باد آن را نزدیک پای ملامحمدجان آورد. عایشه خواست تا روسری‌اش را بگیرد در همین اثنا چشم ملامحمدجان به عایشه می‌افتد و هر دو دلباخته هم می‌گردند. سر از این تاریخ ملامحمدجان و عایشه عاشق و دلباخته یکدیگر می‌شوند. ملامحمدجان صرف و نحو را کنار می‌گذارد و به فکر ازدواج با عایشه می‌شود و از خانواده‌اش خواستگاری می‌نماید، چون ملامحمدجان طالب‌العلم بی‌بضاعتی می‌باشد پدر عایشه موافقت نمی‌نماید. @Sher_shams
ین دو عاشق دلباخته نذری را بر عهده می‌گیرند، در صورتی‌که ازدواجشان صورت پذیرد در ایام میلهٔ گل سرخ*[۱] به مزار شریف رفته و مدتی را در آرامگاه علی بن ابی طالب خاکروبی نمایند. عایشه همواره با دختران سرحدیره در بین عصر و شام به چشمه قلمفور غرض گرفتن آب می‌رفت و در جمع آن‌ها با سوز و درد این آهنگ را با خود زمزمه می‌کرد: @Sher_shams
بیا که بریم به مزار مُلاممَدجان سَیلِ گُلِ لاله‌زار وا وا دلبرجان به دربار سخی‌جان گله دارم یخن پاره ز دست تو نگارم پس از مرگم بیایی بر مزارم مدامم در دعا در انتظارم بیا که بریم به مزار ملاممدجان سیل گل لاله‌زار وا وا دلبرجان به تن کردی گلم رَختِ سیاه را کنم تعریف یار بی‌وفا را به دنیا مه اگه غمخوار ندارم بگیرم دامن شیر خدا را بیا که بریم به مزار ملامامدجان سیل گل لاله‌زار وا وا دلبرجان بیا زیارت کنیم شیر خدا را به چشم مالیم همان قلف طلا را مه دعا می‌کنم آمین بگوین خدا کامیاب کنه هر دوی ما را بیا که بریم به مزار ملامامدجان سیل گل لاله‌زار وا وا دلبرجان @Sher_shams
اتفاقاً در همین اثنا امیر علیشیر نوائی، وزیر دانشمند عصر تیموری با عده‌ای از همراهان خود از آنجا می‌گذشت و در نزدیکی چشمه آوازخوانی عایشه را شنید، توقف نموده و آهنگ را از دور سراپا شنید، با فراست و نکته‌دانی دریافت که در خواندن این سرود فلسفه‌ای نهفته‌است. امیر پس از شنیدن آهنگ نزد عایشه آمد و با ملایمت و مهربانی از او پرسید که دخترم راست بگو، ملامحمدجان کیست و چرا در آهنگ صدای تو دردی نهفته‌است؟ عایشه ابتدا از حیا پاسخی نداد و سکوت اختیار کرد؛ ولی امیر علیشیر با شیوهٔ پدرانه به او وعده داد که اگر راستش را بگوید به او کمک خواهد کرد. سپس عایشه ماجرای عاشقانهٔ خود را مفصل به امیر حکایت نموده و افزود که ملامحمدجان از جمله طلاب مدرسهٔ شما است. فردای آنروز امیر شخصاً به خانه پدر عایشه رفت و به‌عنوان پدر ملامحمدجان از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی گردید. امیر این دو دلباخته را آنطور که تعهد کرده بودند به مزار شریف فرستاد، درآنجا عروسی نمودند و مدتی را در مسجد کبود به صفت خادم ایفای وظیفه کردند. @Sher_shams
حال سرود ملامحمدجان که در بیان سوزِ دل عایشه، دختر عاشقی که نذر کرده بود در ایام نوروز به مزار شریف برود و در جوار آرامگاه امام علی (ع) دعا کند تا آرزویش که رسیدن به ملامحمدجان است برآورده گردد را با کمی تغییر شعر بشنوید با صدای @Sher_shams
Mohammad Esfahani - Ziyarat(128).mp3
9.2M
علی شیر خدا یا شاه مردان دل ناشاد ما را شاد گردان بازخوانی آهنگ افغانی توسط محمد اصفهانی @sher_shams
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدر جان در دل ِ تنگت چه ابری بود که من چندان که می گریم هنوزش هیچ پایان نیست چه صبری داشتی ، اما از آن دندان که بر هم می فشردی همچنان خون ِ دلم جاری ست غمت با من درین شب های ابری زنده ماند ، اما نمی دانم امیدم در دل ِ تنگ ِ که خواهد زیست ؟ @Sher_shams