eitaa logo
شعر هیأت
11.9هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
206 ویدیو
20 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹آرزوی کربلا🔹 در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا می‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا می‌روم افتان و خیزان، از دل بن‌بست‌ها جاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا تشنگی می‌بارد از ابرِ سترون، می‌روم تا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند «بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هست آب‌رو می‌آورم از خاک کوی کربلا مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر»ی خواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شوم باید آوازی بخوانم با گلوی کربلا در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟ «بر مشامم می‎رسد هر لحظه بوی کربلا» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3174@ShereHeyat
🔹نیزه‌هاست پیشِ رو🔹 خیمه‌ها محاصره‌ست تیغ‌هاست بر گلو دشنه‌هاست پشتِ سر، نیزه‌هاست پیشِ رو روی خاک پیکری‌ست، روی نیزه‌ها سری‌ست قصّه را شنیده‌ایم بندبند، مو به مو قصّه را شنیده‌ایم، قصدِ راه کرده‌ایم شرحِ ماجرا بس است لب ببند قصّه‌گو! نیست، نیست نخل‌زار، پشت رقصِ این غبار نیزه‌زارِ دشمن است، دشمن است روبه‌رو در مسیرِ مردها صف کشیده دردها زخم‌ها نفس‌نفس، زهرها سبوسبو عدّه‌ای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند یا خزیده در سکوت یا اسیرِ های‌وهو شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست جز به خون نمی‌کنند عاشقانِ او وضو عاقبت برای او پیشِ چشم‌های او غرقِ خون‌شدن مرا آرزوست آرزو! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4105@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹با غم دل خُرّم‌اند🔹 ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنی‌آدم‌اند! سوختگان غمت، با غم دل خُرّم‌اند هر که غمت را خرید، عشرت عالَم فروخت باخبرانِ غمت، بی‌خبر از عالَم‌اند در شکن طُرّه‌ات، بسته دل عالمی‌ست وآن همه دل‌بستگان، عقده‌گشای هم‌اند یوسف مصرِ بقا، در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهم‌اند تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست کاین شهدا تا ابد، فخر بنی‌آدم‌اند... چون به جهان خُرّمی، جز غم روی تو نیست باده‌کشان غمت، مست شراب غم‌اند عقد عزای تو بست، سنّت اسلام و بس سلسلۀ کائنات، حلقۀ این ماتم‌اند گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خم‌اند خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را زان که شهیدان او، جمله مسیحا دم‌اند هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان در قدمت جان‌فشان، با قدمی محکم‌اند سرّ خدای ازل، غیب در اسرار توست سرّ تو با سرّ حق، خود ز ازل تواَم‌اند محرم سرّ حبیب، نیست به غیر از حبیب پیک و رُسُل در میان، محرم و نامحرم‌اند در غمِ جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا؟ کاین قطراتِ عُیون، زخم تو را مرهم‌اند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3882@ShereHeyat
شعر هیأت
#شعر_عاشورایی #امام_حسین علیه‌السلام #غزل 🔹با غم دل خُرّم‌اند🔹 ای که به عشقت اسیر، خیلِ بنی‌آدم‌
💠 غم خرّم 🔹آن‌ها که مکتب تشیع را از بیرون نگاه کرده‌اند نه از درون، گاه بر عزاداری‌ها و اشک و ناله‌های آن خرده گرفته‌اند و زبان به طعنه و استهزا گشوده‌اند. اما این غم، با نگاه از درون خیمه‌ی برافراشته‌ی سیدالشهدا(علیه‌السلام) چهره‌ی دیگری دارد و آنان که به این خیمه راه یافته‌اند حاضر نیستند این داغ را با هیچ عشرتی معاوضه کنند. 🔸یکی از درون‌مایه‌های شعر عاشورایی خود «غم» و «عشق» حسینی بوده است و شعرا به زبان‌های مختلف همواره این غم را ستوده‌اند و تقدیس کرده‌اند و از آن صیانت کرده‌اند. از ماندگارترین سروده‌های عاشورایی با درون‌مایه‌ی غم و عشق حسینی می‌توان از این غزل فؤاد کرمانی نام برد. او در این غزل مدح باشکوه سیدالشهدا(علیه‌السلام) را با مدح غم او و کربلای او و دلدادگان او آمیخته است. 🔹انتخاب وزنی دوری و طرب‌انگیز در توصیف غم و تکرار صنعت ادبی تضاد در بسیاری از ابیات (سوختگان غم و خرم‌اند، غم و عشرت، خرید و فروخت، باخبران و بی‌خبران، دلبستگان و عقده‌گشا، محرم و نامحرم، زنده و مرده و...) باعث موفقیت شاعر شده است، تا مخاطب بتواند خُرّمی و بهجت و سرور این غم بزرگ را از عمق جان بچشد. نگاه باشکوه عرفانی به بندگی امام حسین(علیه‌السلام) و عزای او نیز در این شعر به اثربخشی بیشتر شعر و عمق محتوایی آن کمک کرده است. ❗️نمی دانم چرا با این همه سروده‌های ولایی و عاشورایی متمایز و درخشان تا این حد در مجالس مذهبی ما مهجور است. 📝 📗 🌐 shereheyat.ir/node/4125@ShereHeyat
عالم همه خاک کربلا بایدمان پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان تا پاک شود زمین ز ابناء یزید همواره حسین مقتدا بایدمان 📝 #سیدحسن_حسینی 🏴 برای مشاهده و دریافت اشعار با موضوع #امام_حسین علیه‌السلام به نشانی زیر در پایگاه شعر هیأت مراجعه فرمایید: 🌐 shereheyat.ir/m/06 ✅ @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شهیدپرور🔹 اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد زمین برای همیشه، شهیدپرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد زمین به یمن نفس‌های عاشقانۀ تو پر از طراوت دل‌های دردباور شد چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو که خاک در نفس آسمان معطر شد؟! تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد جهاد اکبر تو هم‌رکاب اصغر شد به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید اگر چه چشم تمام پیمبران تر شد کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا سپاه اندکت اما هزار لشکر شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3254@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹باید شهید بود و...🔹 من در همین شروع غزل، مات مانده‌ام حیران سرگذشت نفس‌هات مانده‌ام خیمه، حریق، همهمه، شمشیر، دست، سر مبهوت در هجوم اشارات مانده‌ام «هَل مِن...» چه بر صحیفۀ سی‌پاره رفته است؟ در گردباد چرخش آیات مانده‌ام من های‌های زخم تو را ضجّه می‌زنم مجروح آن ترنّم «هیهات…» مانده‌ام... باید شهید بود و تو را خون‌چکان سرود شرمنده‌ام، اسیر عبارات مانده‌ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2466@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مضامین ناب🔹 لبان ما همه خشک‌اند و چشم‌ها چه ترند درون سینۀ من شعرها چه شعله‌ورند نیامد آن که سبویی عطش بنوشدمان هزار سال گذشته‌ست و چشم‌ها به درند چه رفته بر سرِ آن دست‌های آب‌آور؟ که خیمه‌های عطش‌سوز، تشنۀ خبرند کجایی‌اند مگر این سران سرگردان؟ که از تمام شهیدان روزگار، سرند فراز نی، دو لبت را به سوختن وا کن که شاعران به مضامین ناب، تشنه‌ترند... شبی بیا به تسلّای این عزاخانه که ناله‌های غریبانه بی‌تو بی‌اثرند تو در میان غزل‌های ما نمی‌گنجی مفصّلی تو و این بیت‌ها چه مختصرند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2592@ShereHeyat
گلی دور از چمن بر شانۀ توست بهاری بی‌وطن بر شانۀ توست کمی ای نیزه امشب مهربان باش سر بابای من بر شانۀ توست 📝 #سیدحبیب_نظاری 🏴 برای مشاهده و دریافت اشعار با موضوع #حضرت_رقیه علیهاالسلام به نشانی زیر در پایگاه شعر هیأت مراجعه فرمایید: 🌐 shereheyat.ir/m/30 ✅ @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چه‌قدر بی‌تو شكستم🔹 چه‌قدر بی‌تو شكستم، چه‌قدر واهمه كردم! چه‌قدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم! خیال آب نبستم به جز دو دست عمویم اگر نگاه به رؤیای نهر علقمه گردم سرود كودكی‌ام در خزان حادثه خشكید پس از تو قطع امید، ای بهار، از همه كردم نكرده هیچ دلی در هجوم نیزه و آتش تحمّلی كه از آن اضطراب و همهمه كردم شكفت غنچۀ خورشید از خرابۀ جانم همین كه با تو دلم را به خواب، زمزمه كردم... پدر! به داغ دل عمّه‌ام، به فاطمه سوگند مرا ببخش، اگر شكوه بی‌مقدّمه كردم! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4126@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چند خط قرآن🔹 پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمی‌گیرد؟ غروب غربت ما از چه رو پایان نمی‌گیرد؟ پدر! حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ابر که من از تشنگی پرپر زدم، باران نمی‌گیرد؟ علی‌اکبر پس از این شانه بر مویم نخواهد زد علی‌اصغر سرانگشت مرا دندان نمی‌گیرد به بازی باز هم خود را به مردن زد عموجانم ولی با بوسه‌هایم چون همیشه جان نمی‌گیرد نگاه عمه طعم اشک دارد، امشب تلخی‌ست دل دریایی او بی‌دلیل این‌سان نمی‌گیرد نمی‌دانم چرا این ذوالجناح مهربان امشب تمرّد می‌کند، از هیچ‌کس فرمان نمی‌گیرد پدر! می‌ترسم، این تشویش را پایان نخواهی داد؟ دلم آرام جز با چند خط قرآن نمی‌گیرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4128@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹آه از یتیمی!🔹 رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی گفتم غریبی، نه غریبی چاره دارد آه از یتیمی ای پدر، آه از یتیمی! من بودم و غم، روز روشن، شهر کوفه روی تو را بر نیزه دیدم، دیدم از دور در بین جمعیت تو را گم کردم اما با هر نگاه خود تو را بوسیدم از دور من بودم و تو، نیمه‌شب، دروازهٔ شام در چشم من دردی و در چشم تو دردی من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم تو گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی در این زمانه سرگذشت ما یکی بود ای آشنای چشم‌های خستهٔ من زخمی که چوب خیزران زد بر لب تو خار مغیلان زد به پای خستهٔ من ای لاله! من نیلوفرم، عمه بنفشه دنیا ندیده مثل این ویرانه باغی بابا شما چیزی نپرس از گوشواره من هم از انگشتر نمی‌گیرم سراغی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/714@ShereHeyat