eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹شور شهادت🔹 این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟ سیزده بار زمین دور قدش گردیده‌ست رو به سرچشمهٔ زیبایی و دریای وفا ماه از اوست که این‌گونه به خود بالیده‌ست خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟ عشق انگشت نشان داد که او تابیده‌ست پیش او شور شهادت ز عسل شیرین‌تر آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیده‌ست گر چه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیده‌ست؟... 📝 📗 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹باران🔹 آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت آدم آمد صفحه‌صفحه نام انسان را نوشت آدم آمد هشت وادی دور چشمت چرخ زد رو به گنبد کرد و آن حال پریشان را نوشت نوح در کشتی میان موج‌های خشمگین گوشۀ دستار خود نام خراسان را نوشت کاسه‌ای از آب سقاخانه با خود داشتی تا که ابراهیم در آتش گلستان را نوشت حسن رویت ماه را در چاه پنهان کرده است یوسف گمگشته حسب‌الحال کنعان را نوشت گفت جبریل امین از هشتمین نور خدا تا محمد با علی آیات قرآن را نوشت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3763@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق شهادت🔹 پروانه شد تا شعله‌ور سازد پرش را پیچید در شوق شهادت باورش را داغ گلویش تازه شد از قحطی آب وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را... با رود جاری کرد در دشتی عطشناک آن دست‌های کوچک و نام‌آورش را تا لحظه‌ای دیگر عمویش زنده باشد انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید بر نیزه می‌بردند در غربت سرش را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3967@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هشتمین بهار🔹 من كیستم؟ کبوتر بی‌آشیانه‌ات محتاج دست‌های تو و آب و دانه‌ات نامت بلند مثل غزل‌های آسمان هشت‌آسمان نشسته به ایوان خانه‌ات از کوچه‌باغ‌های نشابور رد شدی با کوله‌باری از غم غربت به شانه‌ات دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی از کوچه‌های توس گرفتم نشانه‌ات دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار امشب دلم عجیب گرفته بهانه‌ات 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5426@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق شهادت🔹 پروانه شد تا شعله‌ور سازد پرش را پیچید در شوق شهادت باورش را داغ گلویش تازه شد از قحطی آب وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را... با رود جاری کرد در دشتی عطشناک آن دست‌های کوچک و نام‌آورش را تا لحظه‌ای دیگر عمویش زنده باشد انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید بر نیزه می‌بردند در غربت سرش را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3967@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شور شهادت🔹 این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟ سیزده بار زمین دور قدش گردیده‌ست رو به سرچشمهٔ زیبایی و دریای وفا ماه از اوست که این‌گونه به خود بالیده‌ست خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟ عشق انگشت نشان داد که او تابیده‌ست پیش او شور شهادت ز عسل شیرین‌تر آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیده‌ست گر چه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیده‌ست؟... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/775@ShereHeyat
🔹اذان عشق🔹 وقتی نمازها همه حول نگاه توست شاید که کعبه هم نگران سپاه توست بی‌شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد رو می‌کنم به قبلۀ سرخی که راه توست هر صبح با اذان علی‌اکبرِ تو عشق، تکرار می‌شود که بگوید پگاه توست هر روز و شب به خاک شما سجده می‌برم خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست «خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار» تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست این شعله‌ها که در نفس باد می‌دود گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز چشم‌انتظار بیرق سبز نگاه توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3762@ShereHeyat
🔹اذان نور🔹 شبی در آبیِ باران رها کردم صدایم را غریبانه شکستم بغض‌های آشنایم را دلم از پشت پرچین قنوتش ماه را می‌چید که شاید بشنوی از آسمانت ربنایم را گل شوقی گره می‌خورد با سجادۀ اشکم کنار عشق می‌خواندم نماز گریه‌هایم را شبی خوش بود، عرفان بود و باران بود و ایمان بود پر از عطر دعا می‌کرد لبخندی هوایم را قدم می‌زد خیالم در زلال روشن نامت به بال جبرئیلت بسته بودم رَدِّ پایم را از آن باران، اذان نور می‌بارید بر خوابم دوباره صبح بود و تازه می‌کردم صدایم را... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2679@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هشتمین بهار🔹 من كیستم؟ کبوتر بی‌آشیانه‌ات محتاج دست‌های تو و آب و دانه‌ات نامت بلند مثل غزل‌های آسمان هشت‌آسمان نشسته به ایوان خانه‌ات از کوچه‌باغ‌های نشابور رد شدی با کوله‌باری از غم غربت به شانه‌ات دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی از کوچه‌های توس گرفتم نشانه‌ات دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار امشب دلم عجیب گرفته بهانه‌ات 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5426@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق شهادت🔹 پروانه شد تا شعله‌ور سازد پرش را پیچید در شوق شهادت باورش را داغ گلویش تازه شد از قحطی آب وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را... با رود جاری کرد در دشتی عطشناک آن دست‌های کوچک و نام‌آورش را تا لحظه‌ای دیگر عمویش زنده باشد انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید بر نیزه می‌بردند در غربت سرش را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3967@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شور شهادت🔹 این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟ سیزده بار زمین دور قدش گردیده‌ست رو به سرچشمهٔ زیبایی و دریای وفا ماه از اوست که این‌گونه به خود بالیده‌ست خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟ عشق انگشت نشان داد که او تابیده‌ست پیش او شور شهادت ز عسل شیرین‌تر آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیده‌ست گر چه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیده‌ست؟... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/775@ShereHeyat
🔹اذان عشق🔹 وقتی نمازها همه حول نگاه توست شاید که کعبه هم نگران سپاه توست بی‌شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد رو می‌کنم به قبلۀ سرخی که راه توست هر صبح با اذان علی‌اکبرِ تو عشق، تکرار می‌شود که بگوید پگاه توست هر روز و شب به خاک شما سجده می‌برم خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست «خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار» تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست این شعله‌ها که در نفس باد می‌دود گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز چشم‌انتظار بیرق سبز نگاه توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3762@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق شهادت🔹 پروانه شد تا شعله‌ور سازد پرش را پیچید در شوق شهادت باورش را داغ گلویش تازه شد از قحطی آب وقتی به خنجر داد زخم حنجرش را... با رود جاری کرد در دشتی عطشناک آن دست‌های کوچک و نام‌آورش را تا لحظه‌ای دیگر عمویش زنده باشد انداخت بر وی، کودکانه پیکرش را با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید بر نیزه می‌بردند در غربت سرش را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3967@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شور شهادت🔹 این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیده‌ست؟ سیزده بار زمین دور قدش گردیده‌ست رو به سرچشمهٔ زیبایی و دریای وفا ماه از اوست که این‌گونه به خود بالیده‌ست خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟ عشق انگشت نشان داد که او تابیده‌ست پیش او شور شهادت ز عسل شیرین‌تر آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیده‌ست گر چه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیده‌ست؟... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/775@ShereHeyat
🔹اذان عشق🔹 وقتی نمازها همه حول نگاه توست شاید که کعبه هم نگران سپاه توست بی‌شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد رو می‌کنم به قبلۀ سرخی که راه توست هر صبح با اذان علی‌اکبرِ تو عشق، تکرار می‌شود که بگوید پگاه توست هر روز و شب به خاک شما سجده می‌برم خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست «خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار» تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست این شعله‌ها که در نفس باد می‌دود گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز چشم‌انتظار بیرق سبز نگاه توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3762@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هشتمین بهار🔹 من كیستم؟ کبوتر بی‌آشیانه‌ات محتاج دست‌های تو و آب و دانه‌ات نامت بلند مثل غزل‌های آسمان هشت‌آسمان نشسته به ایوان خانه‌ات از کوچه‌باغ‌های نشابور رد شدی با کوله‌باری از غم غربت به شانه‌ات دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی از کوچه‌های طوس گرفتم نشانه‌ات دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار امشب دلم عجیب گرفته بهانه‌ات 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5426@ShereHeyat