eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹بانگِ الرّحیل🔹 آه از دمی که در حرم عترت خلیل برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل کردند از حجاز، بسیج ره عراق گفتند: «حَسبِیَ اللَّهُ رَبّی هُوَ الوَکیل» با صدهزار آرزو و میل و اشتیاق می‌تاختند سویِ بلا از هزار میل... می‌زد فرات موج، پیاپی ز اشتیاق می‌گفت و داشت دیده پر از خون چو رود نیل کای قوم! مَهر فاطمه را کی سزَد دریغ از جانشین ساقیِ تسنیم و سلسبیل می‌گفت خاک بادیۀ کربلا ز دور مشتاق حضرت توام، ای سید جلیل! بازآ که مهد پیکرِ صدپاره‌ات منم ای خسروی که مهدِ تو جنبانده جبرئیل! روز ازل مقدّمة الجیشِ این سپاه شد نایب امام زمان، مسلم عقیل آن سالکِ سبیلِ محبّت که مردوار در کف گرفت جان و نمود از وفا، سبیل روزی که از مدینه روان سویِ کوفه شد آن روز نخل عترت او بی‌شکوفه شد القصّه چون به کوفه رسید از صف حجاز جادوی چرخ، شعبده‌ای تازه کرد ساز هر چند کار بدرقه در کوفه نیک نیست اما نخست خوب شدندش به پیش‌باز... گفت آن یکی: مرا به در خویش بنده گیر گفت آن دگر: مرا به عطایای خود نواز گفت آن: مرا به خدمت خود ساز مفتخر گفت آن: مرا ز مقدم خود دار سرفراز اما چو آن غریب به مسجد روانه شد بهر ادای طاعتِ دادار بی‌نیاز از صد هزار تن که ستادند در پی‌اش یک تن نمانده بود چو فارغ شد از نماز دید آن کسان که لاف هواداری‌اش زدند دارند این زمان ز ملاقاتش احتراز وآنان که دامنش بگرفتند با دو دست سازند دست کین به گریبان او دراز بدخواه در کمین و اجل، تیر در کمان نه چاره‌ای پدید و نه بابِ نجات باز... گفت ای صبا! ز جانب مسلم ببَر پیام هر جا رسی به کویِ حسین از رهِ حجاز کای شه! میا به کوفه و سویِ حجاز گَرد من آمدم فدای تو گشتم، تو باز گَرد در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست وز مِهر و آشتی سخنی در میانه نیست کردار جز نفاق و عمل جز خلاف نه گفتار جز دروغ و سخن جز فسانه نیست یا کوفیان نیافته‌اند از وفا نشان یا هیچ از وفا اثری در زمانه نیست ای شه! میا به کوفه که این ورطۀ هلاک گرداب هایلی‌ست که هیچش کرانه نیست این مردم منافقِ زشتِ دو رویه را خوف از خدای واحد فرد یگانه نیست دارند تیرها به کمان برنهاده لیک جز پیکر تو ناوکشان را نشانه نیست بهر گلوی اصغر تو تیر کینه هست وز بهر کودکان تو جز تازیانه نیست... بس عذرها به کُشتنت آراستند لیک جز کینۀ تو در دل ایشان بهانه نیست جانم فدای خاک قدوم تو شد، ولی مسکین سرم که بر درِ آن آستانه نیست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4080@ShereHeyat
🔹آهنگ سفر🔹 از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما می‌رویم از کعبه سوی کربلای پُر بلا اینچنین حُکم از خدای دادگر داریم ما... از برِ قبر پیمبر گرچه هجرت کرده‌ایم گوش جان بر گفتۀ خیرالبشر داریم ما چون خدا خواهد ببیند جسم ما را غرق خون نِی ز مرگ اندیشه، نِی خوف از خطر داریم ما دینِ حق گر جُز به قتل ما نگردد جاودان از سنان و تیغ و پیکان کِی حَذَر داریم ما تا کنیم اتمام حجّ ناتمام خویش را... از ازل شورِ شهادت را به سر داریم ما... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4093@ShereHeyat
🔹قافلۀ اشک🔹 بار بر بسته‌ای ای دل، به سلامت سفرت می‌بری قافلۀ اشک مرا پشت سرت راه می‌افتی و باقی‌ست به خاک عرفات حرف‌هایی که روان بود از آن چشم ترت به کجا می‌برد این راه بلاخیز تو را! کودکان‌اند و زنان‌اند چرا همسفرت؟ می‌شوی دربه‌در کوه و بیابان و... جهان، می‌شود از سر دلباختگی دربه‌درت خبر قاصد تو می‌رسد از طوفان‌ها این خبر چیست؟ که داغی‌ست گران بر جگرت می‌رسی کم‌کم و پیداست به پهنای افق خیمۀ در دل صحرای بلا شعله‌ورت میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا میزبان تو گرفته‌ست چنین دور و برت؟ روزها می‌گذرد می‌رسد از راه آخر آن غروبی که سر نیزه روان است سرت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5173@ShereHeyat
🔹کعبهٔ شش‌گوشه🔹 وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی احرام حج بستی و عزم کربلا کردی تو در تمام راه، دور عشق چرخیدی حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی هفتاد دفعه دور معشوق خودت گشتی آخر به روی نیزه حَجَّت را ادا کردی شیطان به رویت سنگ زد، از کوفه پرسیدم: کافر چرا اعمال حج را جا به‌ جا کردی... تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی خون خدا بودن قیامت می‌کند در تو حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی تو خوب می‌دانستی آنجا یار و یاور نیست حس می‌کنم از کربلا ما را صدا کردی اینکه تو ابن بوترابی اتفاقی نیست تو خاک را با خون پاکت کیمیا کردی حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست یک کعبهٔ شش‌گوشه در قلبم بنا کردی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/774@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بانگِ الرّحیل🔹 آه از دمی که در حرم عترت خلیل برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل کردند از حجاز، بسیج ره عراق گفتند: «حَسبِیَ اللَّهُ رَبّی هُوَ الوَکیل» با صدهزار آرزو و میل و اشتیاق می‌تاختند سویِ بلا از هزار میل... می‌زد فرات موج، پیاپی ز اشتیاق می‌گفت و داشت دیده پر از خون چو رود نیل کای قوم! مَهر فاطمه را کی سزَد دریغ از جانشین ساقیِ تسنیم و سلسبیل می‌گفت خاک بادیۀ کربلا ز دور مشتاق حضرت توام، ای سید جلیل! بازآ که مهد پیکرِ صدپاره‌ات منم ای خسروی که مهدِ تو جنبانده جبرئیل! روز ازل مقدّمة الجیشِ این سپاه شد نایب امام زمان، مسلم عقیل آن سالکِ سبیلِ محبّت که مردوار در کف گرفت جان و نمود از وفا، سبیل روزی که از مدینه روان سویِ کوفه شد آن روز نخل عترت او بی‌شکوفه شد القصّه چون به کوفه رسید از صف حجاز جادوی چرخ، شعبده‌ای تازه کرد ساز هر چند کار بدرقه در کوفه نیک نیست اما نخست خوب شدندش به پیش‌باز... گفت آن یکی: مرا به در خویش بنده گیر گفت آن دگر: مرا به عطایای خود نواز گفت آن: مرا به خدمت خود ساز مفتخر گفت آن: مرا ز مقدم خود دار سرفراز اما چو آن غریب به مسجد روانه شد بهر ادای طاعتِ دادار بی‌نیاز از صد هزار تن که ستادند در پی‌اش یک تن نمانده بود چو فارغ شد از نماز دید آن کسان که لاف هواداری‌اش زدند دارند این زمان ز ملاقاتش احتراز وآنان که دامنش بگرفتند با دو دست سازند دست کین به گریبان او دراز بدخواه در کمین و اجل، تیر در کمان نه چاره‌ای پدید و نه بابِ نجات باز... گفت ای صبا! ز جانب مسلم ببَر پیام هر جا رسی به کویِ حسین از رهِ حجاز کای شه! میا به کوفه و سویِ حجاز گَرد من آمدم فدای تو گشتم، تو باز گَرد در کوفه از وفا و محبّت نشانه نیست وز مِهر و آشتی سخنی در میانه نیست کردار جز نفاق و عمل جز خلاف نه گفتار جز دروغ و سخن جز فسانه نیست یا کوفیان نیافته‌اند از وفا نشان یا هیچ از وفا اثری در زمانه نیست ای شه! میا به کوفه که این ورطۀ هلاک گرداب هایلی‌ست که هیچش کرانه نیست این مردم منافقِ زشتِ دو رویه را خوف از خدای واحد فرد یگانه نیست دارند تیرها به کمان برنهاده لیک جز پیکر تو ناوکشان را نشانه نیست بهر گلوی اصغر تو تیر کینه هست وز بهر کودکان تو جز تازیانه نیست... بس عذرها به کُشتنت آراستند لیک جز کینۀ تو در دل ایشان بهانه نیست جانم فدای خاک قدوم تو شد، ولی مسکین سرم که بر درِ آن آستانه نیست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4080@ShereHeyat
🔹آهنگ سفر🔹 از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما می‌رویم از کعبه سوی کربلای پُر بلا اینچنین حُکم از خدای دادگر داریم ما... از برِ قبر پیمبر گرچه هجرت کرده‌ایم گوش جان بر گفتۀ خیرالبشر داریم ما چون خدا خواهد ببیند جسم ما را غرق خون نِی ز مرگ اندیشه، نِی خوف از خطر داریم ما دینِ حق گر جُز به قتل ما نگردد جاودان از سنان و تیغ و پیکان کِی حَذَر داریم ما تا کنیم اتمام، حجّ ناتمام خویش را از ازل شورِ شهادت را به سر داریم ما... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4093@ShereHeyat
🔹حجّ خون🔹 خوشا آن‌کس که امشب در کنار کعبه جا دارد به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد همه در مکّه جمع و کاروانی خارج از مکّه، ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجا دارد امیر کاروان، فرزند زهرا با جوانانش برای حجّ خون عزم دیار کربلا دارد... ذبیح اکبر این کاروان باشد علی‌اصغر که حلقی تشنه اما تشنۀ تیر بلا دارد... حسین بن علی حجّی رود یاران که در این حج چهل منزل به روی نیزه‌ها سعی صفا دارد چو حاجی می‌شود محرم بپوشد حلّه‌ای بر تن عزیز فاطمه بر تن لباس از بوریا دارد تنش در موج خون افتاده با خواهر سخن گوید سرش ذکر خدا از نیزه تا تشت طلا دارد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4092@ShereHeyat
🔹کعبهٔ شش‌گوشه🔹 وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی احرام حج بستی و عزم کربلا کردی تو در تمام راه، دور عشق چرخیدی حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی هفتاد دفعه دور معشوق خودت گشتی آخر به روی نیزه حَجَّت را ادا کردی شیطان به رویت سنگ زد، از کوفه پرسیدم: کافر چرا اعمال حج را جا به‌ جا کردی... تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی خون خدا بودن قیامت می‌کند در تو حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی تو خوب می‌دانستی آنجا یار و یاور نیست حس می‌کنم از کربلا ما را صدا کردی اینکه تو ابن بوترابی اتفاقی نیست تو خاک را با خون پاکت کیمیا کردی حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست یک کعبهٔ شش‌گوشه در قلبم بنا کردی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/774@ShereHeyat
🔹هواى نينوا🔹 شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين روى دل با كاروان كربلا دارد حسين از حريم كعبۀ جدّش به اشكى شُست دست مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسين مى‌برد در كربلا هفتاد و دو ذبح عظيم بيش از اينها حرمت كوى منا دارد حسين... او وفاى عهد را با سر كند سودا ولى خون به دل از كوفيان بی‌وفا دارد حسين... آب را با دشمنان تشنه قسمت مى‌كند عزّت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين... دست آخر كز همه بيگانه شد، ديدم هنوز با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسين شمر گويد گوش كردم تا چه خواهد از خدا جاى نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين اشک خونين، گو بيا بنشين به چشم «شهريار» كاندرين گوشه عزايى بى‌ريا دارد حسين 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4092@ShereHeyat
🔹حجّ خون🔹 خوشا آن‌کس که امشب در کنار کعبه جا دارد به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد همه در مکّه جمع و کاروانی خارج از مکّه، ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجا دارد امیر کاروان، فرزند زهرا با جوانانش برای حجّ خون عزم دیار کربلا دارد... ذبیح اکبر این کاروان باشد علی‌اصغر که حلقی تشنه اما تشنۀ تیر بلا دارد... حسین بن علی حجّی رود یاران که در این حج چهل منزل به روی نیزه‌ها سعی صفا دارد چو حاجی می‌شود محرم بپوشد حلّه‌ای بر تن عزیز فاطمه بر تن لباس از بوریا دارد تنش در موج خون افتاده با خواهر سخن گوید سرش ذکر خدا از نیزه تا تشت طلا دارد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4092@ShereHeyat
🔹بهار اگر برود🔹 دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟ به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود مگر به معجزه، زمزم نخشکد از گریه مُراد این همه چشم انتظار اگر برود چگونه ماه به گِرد زمین طواف کند دلیل گردش لیل و نهار اگر برود بعید نیست شغالان به شهر پای نهند امیر و شیرِ عرب، زین حصار اگر برود به زیر تیغ ستم کار کاهلان زار است حسین یکّه به آن کارزار اگر برود ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه به پای طفلی از این زمره خار اگر برود شب جماعت کوفی سحر نخواهد شد سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود پس از حسین، به خون، شیعه مشق خواهد کرد به ظلم سر نسپارد به دار اگر برود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/627@ShereHeyat
🔹خطبۀ شمشیر🔹 چه دنیای بدی! انگار کفران پیش رو باشد و بی‌پرواترین دوران عصیان پیش رو باشد کران تا بی‌کران هر سمت‌وسویی آسمان ابری‌ست گمانم قدر یک تاریخ، باران پیش رو باشد هوا بوی جدایی می‌دهد در موسم دیدار زبانم لال، شاید روز هجران پیش رو باشد و شاید وعدهٔ ذبحی که حرفش بود در قرآن و شاید موعد رفتن به میدان پیش رو باشد و شاید لابه‌لای خون و خاکستر سر نیزه رها در باد گیسویی پریشان پیش رو باشد مشخص بود از غم‌خطبه‌اش در سرزمین وحی که باید خطبهٔ شمشیر بران پیش رو باشد کسی که نام او ناجی نوح و کشتی‌اش بوده مگر بیمی از این دارد که طوفان پیش رو باشد؟ کسی که عهد ابراهیم را بر دوش خود دارد دلش می‌خواهد آخر عید قربان پیش رو باشد... 📝 @ShereHeyat