eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
این اشک رهایت از دل خاک کند بالت بدهد راهی افلاک کند تو اشک غم حسین را پاک نکن بگذار که این اشک تو را پاک کند 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹در آن غروب🔹 هستی ندیده است به خود ماتم این‌چنین کی سایه‌ای شد از سر عالم کم این‌چنین؟... وقتی در آن غروب «دل سنگ آب شد» دیگر عجیب نیست دل من هم این‌چنین حالا که شعر شعله‌ور از داغ نینواست بایست ابر شعر ببارد غم این‌چنین: حافظ! ولی‌شناس نبودند کوفیان! سعدی! چرا شدند بنی‌آدم این‌چنین؟ «باز این چه شورش است» به دشت غزل وزید تا بوی محتشم بدهد شعرم این‌چنین انگشترت اگر شده انگشت بر دهان باور نداشت بذل کنی خاتم این‌چنین... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4113@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹ماجرای تو🔹 هر سال، ماجرای تو و سوگواری‎ات عهدی‌ست با خدای تو و خون جاری‌ات هر سال، نه!... که روز به روز از زبان عشق گل می‌کند حدیث تو و سربه‌داری‌ات در ما، یزید کشته نمی‌شد، اگر نبود این راه را بلاغت آیینه‌داری‌ات... خم شد هزار مرتبه هفتادپشت صبر آن روز، پیش صبر تو و پایداری‌ات! می‌سوخت، می‌گداخت، در آن وسعت کبود بر کوه می‌رسید، اگر زخم کاری‌ات پرپر شدند روی زمین، پیش چشم تو آلاله‌های رنگ به رنگ بهاری‌ات!... اینک، زمین به عشق تو همواره می‌تپد این است، رمز خون تو و ماندگاری‌ات یعنی که سربلند، هنوز ایستاده‌ایم در انتظار منتقم خون جاری‌ات... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4096@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شب اول محرم🔹 اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست مگو چقدر زیادند سائلان حرم که هرچقدر بیایند باز هم کم اوست هوای انس عزیزی به سینه دارم که ثواب ما کرم او، گناه ما غم اوست همیشه سینه‌زن کشتۀ عطشناکم سیاه‌پوش شهیدی که گریه مرهم اوست هر آن چه بود گذشت از فضیلت شب قدر نگاه ما به شب اوّل محرّم اوست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4108@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹هیأتی فراهم کن🔹 دلت گرفته اگر، یادی از محرم کن دو قطره اشک بریز و دو دیده خرم کن اگر زمین و زمان را به هم بیاشوبند خودت برای خودت هیأتی فراهم کن بپوش پیرهن مشکی ارادت را اتاق خلوت و آشفته‌ را منظم کن اجاق مجلس روضه همیشه روشن باد! مباد سرد شود داغ! چای را دم کن! کنار پنجره بنشین و در هوای حسین تمام منظره را غرق رقص پرچم کن «هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید» دو بیت روضه بخوان از غم جهان کم کن ورق بزن صفحات شلوغ مقتل را برو به خیمۀ محبوب و عهد محکم‌ کن برو کنار فرات و نگاه کن در آب گلوی کودک شش‌ماهه را مجسم کن دلت گرفته اگر رو به کربلا برخیز سلام کن به حسین غریب و سَر، خم کن سری به نیزه بلند است و عمر ما کوتاه تمام عمر به سر در غم محرم کن! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4828@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹وارث دریا🔹 این صورت سپید، به سرخی اگر رسید کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید ما مثل ابر وارث دریا شدیم و حیف از بی‌کران عشق به ما چشم تر رسید هر کس به قدر وسع خود از عشق سهم برد دریادلی به آب و... به آتش شرر رسید در آب و آتشیم که از داغ تو به ما چشمی شبیه رود و دلی شعله‌ور رسید این چشم‌ها لیاقت باران نداشتند از برکت حسین به ما این هنر رسید آغاز کربلا دل و انجام آن سر است شاید که با تو قصۀ ما هم به سر رسید... ای مهربان‌ترین کم ما را قبول کن شاید بلای عشق به ما بیشتر رسید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4117@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مرهم🔹 هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر.. صد بلا رد می‌شود با قطره اشکی بر حسین پس خدایا در بلاها اشک نم‌نم را مگیر چند ماهی می‌شود تنها دعای ما شده: ای خدا از عاشقان ماه محرم را مگیر بیرقت را سال‌ها در دسته‌ها برداشتیم یاحسین از دست ما امسال پرچم را مگیر گریه بین روضه‌های دسته‌جمعی بهتر است نعمت مرثیه‌خواندن‌های با هم را مگیر فیض می‌بردیم از یک آه سوزان بر حسین یارب از سینه‌زنان فیض دمادم را مگیر در لباس رزم با کفار خونم را بریز در میان رختخواب مرگ جانم را مگیر 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5159@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹محفل اشک🔹 کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد محفل اشک برای تو فراهم باشد روضه‌ات آب حیات است برایم، ای کاش در دلم تا نفسی هست محرم باشد آبرویی بده آن‌قدر که تا آخر عمر تا سری هست فقط پیش شما خم باشد مرگ صدبار مبارک‌تر از آن روزی که در دلم ذره‌ای از مهر شما کم باشد خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4235@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حسینیه🔹 این خانه‌ای که خشت به خشتش پر از غم است عمری‌ست وقف روضۀ ماه محرم است با دست‌های پیر پدر قد کشیده است آجر به آجرش اگر این‌قدر محکم است در این محل نسیم اگر مویه می‌کند از عاشقان موی پریشان پرچم است آن پرچمی که خط به خطِ تار و پود آن «باز این چه شورش است که در خلق عالم...» است بر سقف نم کشیدۀ آن، ظنّ بد مَبَر از گریه چشم‌های حسینیّه پر نم است بر آن نشسته است اگر خاک، در عوض اسباب یاد چادر خاکی فراهم است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4234@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خیمۀ غم🔹 برپا شده‌ست در دل من خیمهٔ غمی جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی! عمری‌ست دلخوشم به همین غم که در جهان غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی بر سیل اشک، خانه بنا کرده‌ام ولی این بیتِ سُست را نفروشم به عالمی! گفتی شکار آتش دوزخ نمی‌شود چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی دستی به زلف دستهٔ زنجیرزن بکش آشفته‌ام میان صفوف منظّمی می‌خوانی‌ام به حکم روایات روشنی می‌خواهمت مطابق آیات محکمی ذی‌الحجّه‌اش درست به پایان نمی‌رسد تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1590@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹گنجینهٔ غم تو🔹 دل نیست این‌که دارم گنجینهٔ غم توست بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست ورد زبانم امسال ذکر مصیبتت بود امسال عالم من در فکر عالم توست تصویر کربلایت جاری‌ست در سرشکم تا زنده‌ام نگاهم کانون ماتم توست خون تو تا قیامت می‌جوشد از دل خاک سرسبز خاک این دشت از خون خرّم توست سرشار کرد خونت امسال تشنگی را این کربلای تفته سیراب از دَمِ توست یا رب! سر حسین است بر روی نیزه آیا؟ یا سِرّ آفرینش یا اسم اعظم توست؟ بگذار تا بگردم دور تو کعبهٔ من! ذی‌الحجهٔ من امسال ماه محرم توست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/672@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شور محرّم🔹 کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد هر کجا مُلک خدا هست، حسینیهٔ توست هرکه را می‌نگرم، شور محرّم دارد نه محرّم، نه صفر، بلکه همه دورهٔ سال کعبه با یاد غمت، جامهٔ ماتم دارد روضه‌خوانِ تو خدا، گریه‌کنِ تو آدم اشک، ارثی‌ست که ذرّیهٔ آدم دارد نازم آن کشته! که تا صبح قیامت زنده‌ست سلطنت همچو خدا، در دل عالم دارد اشک در ماتم تو بس‌که عزیز است، حسین! جای در چشم رسولان مکرّم دارد جگرم زخمیِ آن کشته که زخمِ بدنش هر دم از زخمِ دگر دارو و مرهم دارد می‌کند آتش دریای غضب را خاموش هرکه در دیدهٔ خود، یک نم از این یَم دارد روز محشر نفروشد به دو صد باغ بهشت هرکه یک میوه ز نخلِ تر «میثم» دارد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/696@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حسینیۀ دل🔹 روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد دل‌ربا، نرگس این باغ به شبنم باشد تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست دودِ آهِ دلِ عشّاقِ تو پرچم باشد دل حسینیه؛ نَفَس نوحه؛ تپش سینه‌زنی‌ست دم بگیریم که عمر همه این دم باشد به خدای حرم و کعبه قسم، ای حُجّاج! هر که مُحرِم به مُحَرّم شده، مَحرَم باشد آن که دارد غم عشق تو ندارد غمِ هیچ که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد خانۀ تنگِ دلم نیست شبی بی‌مهمان لحظه‌ای نیست که دل بی غم و ماتم باشد مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد آن که در شیوه‌اش استاد مسلَّم باشد: «گر صفای حرم کعبه به زمزم باشد زمزم اهل صفا دیدۀ پُر نم باشد» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4115@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹معجزۀ سرخ عاشقی🔹 ماه محرم است و دلم باغ پرپر است در چشم من، دوباره غمی سایه‌گستر است... در قلب من، قیامتی از کربلای توست در چشم من، قیامتی از تیغ و خنجر است... تو زنده‌ای، حقیقت مظلوم تا ابد! این مرگ سرخ، زندگی سبز دیگر است جان‌ها فدای نهضت سرخ تو یاحسین! «هیهات منا الذله» تو را حرف آخر است این قصه نیست، معجزۀ سرخ عاشقی‌ست «کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3210@ShereHeyat
🔹محرم است🔹 حسی درون توست که دلگیر و مبهم است اینجا سکوت و ناله و فریاد درهم است شعر کتیبه دور سرم چرخ می‌زند «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» انگار دم گرفته کسی در وجود من «باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» یک پردۀ سیاه، که سرداده یا حسین بر نیزه‌ای که خاسته تا عرش اعظم است پرده کنار می‌رود و دست‌های ماه یک‌دست، مشک آب... وَ یک‌دست پرچم است یک پرده بعد، دست ز کف داد و گفت: آب... لب تر کند حسین، برایش فراهم است دارد گریز می‌زند از چشم روضه‌خوان لب‌تشنه‌ای که دستی و مشکی از او کم است با نالۀ بُنَیَّ ابالفضل... فاطمه هم ناله‌اش تمامی ذرّات عالم است در امتداد پرده، کسی گفت یا اخا!... حالا قد حسین هم از داغ او خم است :: سقا به دست، کاسۀ آبی گرفت و گفت: اول شما! که شاعر تکیه مقدم است قلبی شکست، پردۀ آخر وَ حال شعر... چیزی میان شور و غزل، نوحه و دم است ای پرده پرده پرده عزا، می‌کشی مرا ای رستخیز عام که نامت محرم است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4114@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹پیراهن محرّم🔹 این چشم‌ها برای كه تبخیر می‌شود؟ این حلقه‌ها برای چه زنجیر می‌شود؟ پیراهن محرّم من را بیاورید دارد زمان هیأت من دیر می‌شود با روضۀ حسین نفس تازه می‌كنم وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود... من تازه تشنه می‌شوم و گریه می‌كنم وقتی ز گریه چشم همه سیر می‌شود... این قطره نیست آینۀ توست یا علی در اشک ما حسین تو تكثیر می‌شود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4109@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اول محرم🔹 ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود بساط گریه برای دلم فراهم بود... برای عرض تبرّک به ساحت گریه فرشته منتظر دستمال اشکم بود کسی برای من و دیده چاوشی می‌خواند اگر درست بگویم، صدای آدم بود چگونه اشک نریزد نگاهمان وقتی زمان خلقتمان اول محرم بود چرا به آمدن مادرت یقین نکنم در آن حسینیه‌ای که خود خدا هم بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4106@ShereHeyat
🔹همرنگ مُحَرّم🔹 تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است چشم‌ها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است نه فقط شاعر این شعر عزا پوشیده‌ست! واژه‌هایش همه، همرنگ مُحَرّم شده است ظهر داغی‌ست، عطش‌ریزی روحم گویاست از سرم سایۀ طوبانفسی کم شده است «هر که دارد هوسش» نه! عطشش بسم‌الله راهِ عشق است و به این قاعده مُلزَم شده است سوگوارانِ شما، مرثیه‌خوانِ خویش‌اند بی‌سبب نیست که عالم همه ماتم شده است «من مَلک بودم و فردوس برین» می‌داند این مَلک شورِ که را داشت که آدم شده است من نه مَداحم و نه مرثیه‌سازم - امّا سر فراز آن‌که به توفانِ شما خم شده است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3759@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹 آغاز حیات🔹 روز و شب در دل دریایى خود غم داریم اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟ گاه در هیأت رعدیم و پر از طوفانیم گاه در خلوت خود بارش نم‌نم داریم تازه آغاز حیات است شهید تو شدن ما فقط غمزهٔ چشمان تو را کم داریم عقل در دایرهٔ عشق تو سرگردان است عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داریم در قیامت دل ما در پى قَد قامتِ توست ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم.... از ازل شور حسین بن على در سر ماست تا ابد در دل خود داغ محرم داریم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1591@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سلام من به محرم🔹 قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم قسم به عطر غریبی که می‌رسد به مشامم قسم به تک‌تک این واژه‌های دست به سینه که رنگ و بوی خدا را گرفته است سلامم سلام من به دو تا ماهِ تا همیشه فروزان سلام من به محرم، سلام من به امامم... سلام من به کسی که فقط به خاطر اشکم مرا رسانده به جایی که دوزخ است حرامم... چه اسم‌های بزرگی گرفته دور و برش را به حیرتم که در این بین خویش را چه بنامم چگونه پیش «حبیب» ادعا کنم که حبیبم؟ چگونه پیش «غلام» ادعا کنم که غلامم؟ پیام من غزل است و به لطف گوشۀ چشمش رسیده است به گوش تمام خلق پیامم بدون شک غزل من به لطف او شده گیرا قسم به مطلعِ نابم، قسم به حُسن ختامم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4228@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹ای کاش...🔹 ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم این داغ سینه‌سوز تو می‌کشتمان اگر قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم گاهی اسیر غربت عباس می‌شدیم چون داشتیم روضه و پرچم نداشتیم شرمنده‌ام برای تنت زیر آفتاب در حد چند قطرۀ شبنم نداشتیم گیرم که گریه مرهم زخم دلم شود اما برای زخم تو مرهم نداشتیم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5641@ShereHeyat
🔹باز این چه شورش است🔹 حال و هوای کوچه، غم‌آلود و درهم است پرچم به اهتزاز درآمد، محرّم است می‌گرید آسمان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا می‌کند غمت ابلاغ می‌کنند به یاران، سلام تو قد می‌کشند باز علم‌ها، به نام تو هرجا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبه‌ای که ببینی، نوشته است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است» باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقام، شبی را سحر کنیم با کاروان گریه، مسافر شدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گفتم «اَلسلامُ عَلیکُم» دلم شکست نام حسین، بند دلم را، ز هم گسست دیدم که ابرهای جهان، گریه می‌کنند در ماتمت زمین و زمان، گریه می‌کنند دیدم «عزای اشرف اولاد آدم است» دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است» رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چیزی نمانده بود که قالب تهی کنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنه‌کام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّایِ یاس‌های کبودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزه‌ها، کلمات تو جاری است این قصّه، قصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنتَهَی الکَلام آیین من تویی، که تویی دین راستین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بی‌خروش بود خورشید تکّه تکّهٔ زینب، خموش بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/767@ShereHeyat
💠 «نقدی بر به‌کار بردن تعبیر رفیق نسبت به امام حسین(علیه‌السلام)» 🔹چه خوشایند است مورد عنایت بزرگان قرار گرفتن و چه خوشایند‌تر اگر آن بزرگ، خداوند متعال یا معصومین(علیهم‌السلام) باشند. لطفی که از آن حرف می‌زنیم، توجه ویژه‌ای است از سر ذره‌پروری و بها دادن به انسان ناچیز، تا جایی که این بنده حقیر اجازه داشته باشد آنقدر با آن مقامات ملکوتی احساس صمیمت کند که ایشان را دوست و رفیق خود بداند. دوستی و رفاقت با خدا! با امام معصوم! مگر می‌شود؟ طبق ظاهر برخی ادعیه به ما تعلیم داده‌اند تا خداوند متعال را این‌گونه بخوانیم: «یا رفیق من لا رفیق له»(۱)، «سبحانک یا شفیق تعالیت یا رفیق»(۲)، «یا شفیق یا رفیق فُکِّنی من حلق المضیق»(۳). امام رئوف(علیه‌السلام) نیز در نزدیک بودن احساسشان به شیعیان فرموده‌اند: «الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ»(۴). اما آیا می‌توان با ملاک قرار دادن ظاهر چند عبارت، جسارت به خرج داد و این مقامات ملکوتی را رفیق خطاب کرد؟ صمیمیتی که ممکن است خط قرمز احترام را زیر پا بگذارد. در این یادداشت در صدد آن هستیم که به این سؤال پاسخ دهیم. 🔸برای واضح‌تر شدن مطلب بهتر است ابتدا به این دو آیه شریفه دقت کنیم: ۱. مهربانی و رأفت پیامبر اکرم(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) زمینه‌ای ایجاد کرد تا بین او و مردم الفتی عمیق ایجاد شود و مردم با او احساس راحتی کنند. خداوند تبارک و تعالی نیز این خصلت را دلیل اقبال مردم به ایشان می‌داند و آن را می‌ستاید اما اجازه نمی‌دهد این صمیمیت مرز احترام را خدشه‌دار کند و خطاب به مسلمین در آیه شصت و سوم سوره نور می‌فرماید: «لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَاء بَعْضِکُم بَعْضاً؛ آن‌گونه که یکدیگر را صدا می‌زنید، رسول‌الله(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) را صدا نزنید، بلکه او را محترمانه صدا کنید»؛ (مثلاً نگویند یا محمد! و یا ابن‌عبدالله!، بلکه بگویید یا رسول‌الله!).(۵) پیام آیه آنقدر شفاف بود که حتی جگرگوشه پیامبر(صلوات‌الله‌علیه‌وآله)، حضرت زهرا(علیها‌السلام) تصمیم گرفتند که دیگر حضرت را به جای «پدر»، «رسول‌الله» خطاب کنند تا خدای ناکرده مشمول آیه نشوند و از جانب ایشان بی‌احترامی نسبت به حضرت صورت نگیرد. گرچه بعد از این اتفاق رسول خدا(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) به ایشان فرمودند که این آیه در مورد او و فرزندانش نازل نشده است.(۶) ۲. در آیه دوم سوره حجرات خداوند می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ؛ ای کسانی كه ايمان آورده‌ايد! صداى خود را از صداى پيامبر بالاتر نبريد، و در برابر او بلند سخن مگوييد [و او را بلند صدا نزنيد] آن گونه كه بعضى از شما بعضى دیگر را بلند صدا مى‌كنند، مبادا با این کار اعمال شما نابود گردد درحالى‌كه متوجه نیستید.» گفته‌اند بعد از نزول آیه ثابت‌بن‌قیس دیگر در اطراف حضرت دیده نشد. رسول‌خدا(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) ثابت را نزد خویش فرا خواند و از او درباره‌ی علّت ناپدید شدنش پرسید. او عرض کرد: «ای رسول خدا! این آیه نازل شد و من هم شخصی هستم که صدای بلندی دارم، می‌ترسم که عملم نابود شود به ‌همین ‌خاطر در محضر شما حاضر نمی‌شوم». رسول خدا(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «تو مصداق این آیه نیستی، تو به خیر و نیکی زندگی خواهی کرد و به نیکی خواهی مُرد و از اهل بهشت خواهی بود».(۷) 🔹از دو آیه مذکور برداشت می‌شود استفاده از هر واژه یا به کاربردن هرگونه لحنی که بویی از بی‌احترامی نسبت به رسول خدا(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) دارد، نزد خداوند متعال پسندیده نیست و ممکن است باعث تباه شدن اعمال شود. خطاب قرار دادن امام نیز تفاوتی با خطاب قرار دادن پیامبر(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) ندارد و این خاندان یک نور واحد هستند. در معرفی جایگاه امام نقل شده است: «أدنى معرفةُ الإمام أنَّه عِدلُ النّبي إلّا درجة النبوة؛ کمترین درجه شناخت نسبت به امام این است که بدانی او مانند نبی است مگر اینکه به درجه نبوت نرسیده است.»(۸) طبق حدیث مقام امامت همطراز با نبوت تعریف شده است، چگونه می‌توان این جایگاه را در حد یک رفیق تنزل داد؟! به صِرف دیدن چند عبارت در ادعیه و روایت؟! لازم است بررسی شود «رفیق» در ادبیات عرب به چه معنایی است.
🔸چیزی که از لغت‌نامه‌ها به دست می‌آید این است که رفیق به کسانی می‌گویند که در یک سفر و در تمام حالات آن با یکدیگر همراه و هماهنگ‌اند.(۹) همچنین به کسی که اهل مدارا، ملاطفت و مهربانی باشد رفیق می‌گویند.(۱۰) برای همین است که به پزشک می‌گویند: «أنتَ‏ رَفيق‏ و الله طبيب؛تو با بیمار مهربانی اما طبیب اصلی خدا است.» (۱۱) از نبی مکرم اسلام(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «[اللهم مَن‏] رَفَقَ‏ بأُمَّتِي‏ فارفُق بهِ؛ خدایا هرکس با امت من لطافت و مهربانی کرد با او مهربانی کن.»(۱۲) امام کاظم(علیه‌السلام) نیز رفق و مدارا کردن با مردم را نیمی از معیشت انسان معرفی کرده و فرموده‌اند:«الرِّفْقُ نِصْفُ الْعَیْشِ».(۱۳) 🔹بار معنایی کلمات هنگام انتقال از زبان عربی به فارسی تغییر می‌کند و این معانی از ماده «رِفق» با آنچه ما در فارسی به آن رفیق می‌گوییم، تفاوت دارد. رفیق در فارسی علاوه بر صمیمیت و مهربانی، جنبه‌ای از «خودمانی بودن» و «عدم رعایت شئونات رسمی» را نیز به ذهن می‌رساند. چرا راه دور برویم در همین ادبیات فارسی خودمان، شعرا حتی بین دو واژه دوست و رفیق که به ظاهر مترادف هستند، تفاوت معنایی قائل شده‌اند. به این ابیات دقت کنید: اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش حافظ مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق حافظ دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است سعدی 🔸اما وقتی صحبت از دوست می‌شود ببینید ادب چقدر اعتلا پیدا می‌کند. گویا در معنای کلمه دوست نوعی احترام و تقدس یافته‌اند و برای همین است که خداوند متعال را دوست خطاب کرده‌اند نه رفیق. سر ارادت ما و آستان حضرت دوست که هر چه بر سر ما می‌رود ارادت اوست حافظ عارضش را به مَثَل ماه فلک نتوان گفت نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد حافظ با قدم خوف روم یا رجا بار دگر گر به سر کوی دوست سعدی گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را سعدی 🔹همان‌گونه که رفیق و دوست –با وجود ترادف در لغت‌نامه- بار معنایی یکسانی ندارند، بی‌شک بین رفیق در عربی و فارسی نیز تفاوت معنایی وجود دارد و به صرف دیدن آن در روایت نمی‌توان آن را در شعر استفاده کرد. در ترجمه عبارات به دو صافی «ادب» و «ادبیّت» باید توجه کرد. هم باید ادب لحاظ شود تا جایگاه رفیع امامت، نازل جلوه نکند و هم اینکه ترجمه باید ادیبانه و مطابق با موازین شعری باشد. همان‌گونه که می‌دانید این تعبیر بی‌پشتوانه، توسط شعرای معاصر و نسبت به حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) به کار برده شده است، اگر بخواهیم عبارات عربی را بدون عبور دادن از دو صافی مذکور و با ترجمه ظاهری، در اشعار بیاوریم باید شاهد این باشیم که فردا روزی خدای ناکرده شاعری حضرت را «داداشم حسین» و امثال این عبارت خطاب کند! زیرا این تعبیر هم از روایت برداشت شده و حضرت در ادامه «الإمامُ الأَنيسُ الرفيقُ» می‌فرمایند: «و الاَخُ الشَّقيقُ» یعنی امام مانند برادری است که از پدر و مادر یکی باشد.(۱۴) 🔸چه زیبا است اگر از گفتن تعبیری مثل رفیق پرهیز کنیم، چرا که اگر حواسمان به سرچشمه نباشد و این برکه به همین مقدار هم گل‌آلود شود، ناشاعرانی جرأت می‌کنند حضرات را به بهانه صمیمی بودن با عبارات سخیف‌تری صدا بزنند که واژه «رفیق» پیش آن شرف دارد، همان‌گونه که متأسفانه در بعضی اشعار و نوحه‌ها شاهد آن هستیم که قلم از نوشتن آن‌ شرم دارد. آنگاه داستان ما،‌ داستان آن اعرابی می‌شود که به‌خاطر احساس راحتی با پیامبر(صلوات‌الله‌علیه‌وآله) در محضر حضرت دراز می‌کشید و پایش را روی دیوار می‌گذاشت و در این حالت با شخص اول خلقت صحبت می‌کرد! اگر ادب در خطاب رعایت نشود، بین ما و این اعرابی چه فرقی است رفیق! پایمان را از گلیم خود درازتر نکنیم و در محضر امام معصوم مؤدب بنشینیم. در جایی که حضرت زهرا(علیها‌السلام) ترجیح می‌دهد پدر بزرگوارشان را رسول‌الله خطاب کنند، دیگر جایی برای این حرف‌ها نمی‌ماند. ✍🏻 🌐 shereheyat.ir/node/5642@ShereHeyat
یک روز به هیئت سحر می‌آید با سوز دل و دیدهٔ تر می‌آید یک‌روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می‌آید 📝 @ShereHeyat