#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹سفر🔹
جان بر لب من آمد و جانان به بر من
ای مرگ برو عمر من آمد به سر من
زیباست رخ ماه پس از نمنمِ باران
ای اشک مَیا، آمده تنها پسر من
این طفل، عزیز است و جگرگوشهٔ زهراست
بهتر که نداند چه شده با جگر من
ز آن لحظه که با کعبه خداحافظیام دید
دانست که برگشت ندارد سفرِ من
ای دیده مکن گریه که شد وقت تماشا
ای اَبر برو، تا ز در آید قمر من
نُه ساله مگو، ماهِ شب چارده است او
زین روست به در دوخته شد چشم تر من
بُردم به دل خاک، دل چاک و پس از مرگ
گیرید ز داغ دل لاله خبر من
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/1046
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹شهر شهادت🔹
از باغ گفت و از غم بیبرگ و باریاش
از باغبان و زمزمههای بهاریاش
از شاهدان سایهنشین حرم، کسی
همراه او نبود که آید به یاریاش
آن مهربانِ از وطن آواره، بسته شد
با دست ظلم، دفتر شبزندهداریاش
در جای جای شهر شهادت، هنوز هست
هر لالهای نشانهای از داغداریاش
هرجا که سوخت قامت شمعی در انتظار
خون گریه کرد و آب شد از سوگواریاش
دروازۀ مدینه پس از آن وداع تلخ
تنها نشسته است به چشمانتظاریاش
غمنامۀ شهید خراسان شنیدنیست
کو طاقتی که شرح دهم بیقراریاش؟
با این جگر که خون شده، حاجت به زهر نیست
انگور، مرهمیست بر آن زخم کاریاش
«زهرا» کجاست تا که ببیند در این چمن
پژمرده گشت و سوخت گل یادگاریاش
شمعی که از مدینه به توس آمد و گداخت
آتش به جان فاطمه زد اشک جاریاش
یک روز خوش ندید پس از تو «جواد» تو
فریاد از صبوری و از بردباریاش
در بوستان او «شفق»! از خار کم مباش
فیضی ببر به قدر خود از همجواریاش
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/3423
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#چارپاره
🔹چه فراقی!🔹
دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفسهای تو هماهنگ است
روز و شب قاصدک خبر میداد
دل بابا برای تو تنگ است
تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود خود دور است
بیتو هر لحظه قطره در قطره
اشک او دانههای انگور است
چه فراقی خدا! که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون است
لحظه لحظه نفس نفس بیتو
دم او زهر و بازدم خون است
مینویسم ولی نمیدانم
پای این روضه تا کجا بکشد
مینویسم ولی خدا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد
مو به مو مثل شام گیسویت
چلۀ تاک هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است
پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظهای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت
روضهخوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمهها میسوخت
آن طرف روی نیزهها دیدی
سر خورشیدِ کربلا میسوخت
بیگمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیدهست آن امامی که
عشق را بین بوریا پیچید
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1050
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#چارپاره
🔹یاران چشمانتظار🔹
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
و قبرٍ بطوسی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب و بلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهٔ مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/1048
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
🔹شاید تو خواستی...🔹
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم
یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم
آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم
یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی
این شعله را چگونه به دفتر بیاورم؟
با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت
کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم
وقف تو اشکها و غزلهام، تا اگر
گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم
فصل عزا تمام شد اما چگونه من
پیراهن عزای تو را دربیاورم
تا میوزید نام تو، پر میکشید دل
چیزی نمانده بود که پر دربیاورم
نزدیک بود در تب گودال قتلگاه
از عرش ربنای تو سر دربیاورم
با اشک آمدم به وداعت که لااقل
آبی برایت این دم آخر بیاورم
این واژهها به کار رثایت نیامدند
با زخمهای تو چه برابر بیاورم؟
آخر نشد که آب برایت بیاورند؟
این روضه را گذاشتم آخر بیاورم
امسال هم دعای فرج، بیجواب ماند
من میروم برای تو یاور بیاورم
قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست
این بیت هم، سرِ غزلی که فدای توست
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/1055
✅ @ShereHeyat
💠 فدایی پیامبر
منابع متعدد شیعه و سنی با سندهای مختلف از نبىاكرم(صلّىاللهعليهوآله) نقل مىكنند كه فرمود:
«خداوند به جبرئيل و ميكائيل وحى نمود که من بين شما برادرى ايجاد كردم و عُمر يكى از شما را طولانىتر از عُمر ديگرى قرار دادم. حال كدام يك از شما حاضر است كه خود را فداى برادرش كند؟
هر دوى آنها از مرگ كراهت داشتند.
پس خداوند به آنها وحى كرد: آيا مثل ولیَّام على بن ابىطالب نيستند كه بين او و پيامبرم محمد برادرى برقرار كردم، و على جان خويش را فداى پيامبر نمود؟ او در جاى پيامبر خوابيده است تا آن حضرت جان سالم به در ببرد.
به زمين رويد و او را از دشمنانش محافظت کنيد.
پس به زمين هبوط كردند و جبرئيل بالاى سر آن حضرت و ميكائيل پايين پای آن حضرت نشستند و جبرئيل مىگفت: به! به! چه كسى مثل توست اى پسر ابیطالب؛ که خدا به تو در برابر ملائكه مباهات و افتخار مىكند!
و خداوند در شأن على(عليه السلام) اين آيه را نازل كرد:
﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾ (بقره: ٢٠٧)
«و از ميان مردم كسانى هستند كه جان خويش را براى كسب رضا و خشنودی خدا مىفروشند، و خدا نسبت به بندگان مهربان است.»
📗 موسوعة التاريخ الإسلامي ١: ٧٤١- ٧٤٢؛ تاريخ تحقيقى اسلام (ترجمۀ موسوعة) ٢: ١٧٠ از: مناقب آل أبيطالب ٢: ٦٤- ٦٥؛ الكافي ٨: ١١٩ و...
🌐 shereheyat.ir/node/4290
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#لیلة_المبیت
فرازی از یک #مثنوی
🔹مبدأ دوران🔹
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بیزره آمده در معرکه یکبار دگر
تا خودِ صبح، خطر دور و برش میچرخید
تیغِ عریان شده بالای سرش میچرخید
مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»...
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم»
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقشقیّهست و سخن گفتن از آن آسان نیست...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/4291
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل
🔹دست نوازش🔹
از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را
تنها مرو ای همسفر، از خیمه به صحرا
همراه ببر، باغ گل پرپر خود را
تا قلب سکینه، کمی آرام بگیرد
بگذار روی شانهٔ گلها، سر خود را...
با رفتن خود، ای گل داودی زهرا
پاییز مکن، باغ بهارآور خود را
بگذار که تا روی تو را سیر ببینم
آرام کنم، خاطر غمپرور خود را
یوسف به تماشای تو آمد، که بپوشی
پیراهن دلبافتهٔ مادر خود را
در هیچ دلی، ذرّهای اندوه نماند
بگشاید اگر لطف تو بال و پر خود را
گر بر سر آنی، که به مهمانی خنجر
در باغ شهادت، بِبَری حنجر خود را
چون موج بکش، بر سَرِ این ساحل غمگین
یکبار دگر، دست نوازشگر خود را...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/853
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹دلآرامِ حسین🔹
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا...
برترین زنهای عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن...
در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار
آفتابی خود که عمری در حجاب
بودهای در سایهسار آفتاب...
ای فصاحت بی نوایت، بینوا
صد نوا از نای تو در نینوا...
در اسارت نقش ایفا کردهای
پا به پای عمّه غوغا کردهای
در حرم، در خیمهگه، در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه
میدرخشد نام تو، گفتار تو
اشک تو، ایمان تو، ایثار تو...
خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظُهر عطش
از عطش گر چه ز پا افتادهای
سهم آب خود به طفلان دادهای
در مصائب پایداری کردهای
عمّه را با صبر یاری کردهای...
در وداع آخرینت با حسین
کز حرم برخاست بانگ یا حسین
اوّلین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد
ای سکینه حامی ایتام باش!
ای دلآرامِ حسین آرام باش!
قطرههای اشک بر سیما مزن
شعلههای درد بر دلها مزن...
پیشتر آ نزد بابا پیشتر
گریهها در پیش داری بیشتر...
رفت در میدان و دیگر برنگشت
برنگشت و از تن و از سر گذشت
رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش...
طاقت از کف داده و دل باختی
خویش را بر خاک و خون انداختی...
در وداع سینهسوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن
تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمۀ افلاک را
زان زیارت در فضا هنگامه شد
پارههای دل زیارتنامه شد
ماه محمل باز انجم را بخوان
«شیعَتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان...
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/4313
✅ @ShereHeyat