#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#غزل
🔹آیینۀ غدیر🔹
خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را
امیر! دست تو را دست عشق بالا برد
که اهل کوفه نبینند سر به زیر تو را
جهان به سجده در افتاد و عرشیانِ خدای
به احترام نشاندند بر سریر تو را
کلید سلطنت و گنج عافیت با توست
که هست در دو جهان مسندی خطیر تو را
ز جور خلق، پیمبر ز پای میافتاد
اگر نداشت به هر عرصه دستگیر، تو را
پناه پیری و نانآور یتیمانی
چگونه دوست ندارد جوان و پیر تو را
تو کیستی که تو را عرش، خاک راه، امّا
به خوابگاه، یکی بافۀ حصیر، تو را
تو کیستی که نمازت دمی شکسته نشد
اگرچه بود به پا، زهرخورده تیر، تو را
یقین که تا به ابد پایبند مهر تو شد
چگونه بود مگر، رَحم بر اسیر، تو را؟
ز ابر رحمت تو بادها چه دانستند
که خواندهاند همه در تبِ کویر، تو را
به جز تو هیچ ولی در همه جهان نشناخت
کسی که دید در آیینۀ غدیر تو را
📝 #محمدسعید_میرزایی
🌐 shereheyat.ir/node/649
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#غزل
🔹راز الهی🔹
ای نام تو از صبح ازل زمزمۀ رود
ای زمزم جاری شده در مصحف داود
آن روز که در سجده فتادند ملائک
جز نام تو، جز نام تو، «الله» چه فرمود؟
افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است
آغاز درخشیدن تو روز ازل بود
محبوب اناجیلی و سرلوحۀ تورات
قرآنِ بهحرفآمده! ای قاصد و مقصود..
جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید
بی مهر تو ابواب تماشا شده مسدود..
بی مرز چنانی که در اوهام نگنجی
کی طاقت دیدار تو دارد منِ محدود
ای عطر تو پیچیده در ابیات خرابم
«از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود»
توصیف تو آنسان که تویی راه ندارد
از من بپذیر آتش آمیخته با دود
📝 #قربان_ولیئی
🌐 shereheyat.ir/node/5227
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#مثنوی
🔹صراط المستقیم🔹
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:
خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری میشناسیدش: علیست
من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی بن ابیطالب شدم
در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی
در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی...
مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستاند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین»
دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟
ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟
یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار،
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار
آخرین پیغمبر دلدادهام در کیش او
فکر میکردم که من عاشقترینم پیش او...
بعد از این سنگ محک، دیگر ترازوی علیست
ریسمان رستگاری، تار گیسوی علیست
من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم»
چهرهاش تفسیر «نور» و شانههایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/641
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#مربع_ترکیب
🔹دریای کرم🔹
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمان من امروز به هم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها از جَرَیان تو خبر داشتهاند
بادها پرده ز اسرار تو بر داشتهاند
خاکها چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایۀ رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یکتنۀ قلعۀ خیبر بودن
با پیمبر همۀ عُمر برادر بودن
نفست عطر نفسهای محمد دارد
بردن نام تو شیرینی بیحد دارد...
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرّق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هرکه به یاران تو پیوست شدیم
تا ز پیمانۀ «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم
عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد
نان بدگوی بد اندیش تو را آجر کرد
اولین مرحلۀ عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است...
در شب قدر به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
📝 #احمد_حسینپور_علوی
🌐 shereheyat.ir/node/3998
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#غزل_مثنوی
🔹عشق ولی الله است🔹
قصه را زودتر ای کاش بیان میکردم
قصه زیباتر از آن شد که گمان میکردم
برکهای رود شد و موج شد و دریا شد
با جهاز شتران کوه اُحُد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا میرفت
دست در دست خودش یکتنه بالا میرفت
تا که بعثت به تکامل برسد آهسته
پیش چشم همه از دامنه بالا میرفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا میرفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا میرفت
گفت: اینبار به پایان سفر میگویم
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصلۀ نعلین علیست
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛ دستش ـ
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنیها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/650
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#مثنوی
🔹خبر علیست🔹
خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند
خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم
شراب ناب رسیده، بههوش ای مردم!
در اوج هجمۀ گرما، خبر گوارا بود
خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود..
خبر که راه زیادیست در سفر بوده
رسانده است به ما آنچه عشق فرموده
خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر
خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر
خبر یکیست ولی با دوازده عنوان
که گاه در پی صلح است و گاه در میدان
خبر، برادر پیغمبر است میدانی؟
خبر علیست، خبر حیدر است میدانی؟
خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید
پرندهتر شد و در هفت آسمان پیچید
خبر نبود، صدا بود در شب معراج
علی، صدای خدا بود در شب معراج
خبر، بهانۀ تبریک بین مردم شد
خبر امانت حق بود، پس چرا گم شد؟
خبر که خانهنشین شد، که صبر شد کارش
که شقشقیه شد و آهِ سینه شد یارش
خبر رسید برادر! به شمع بیتالمال
و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال
نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش
خبر رسید به ما بغض «اَین عمّارش»
خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند
خبر دهید زمان غروب تردید است
غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است
هر آنکه در صف یاران اوست، بسم الله
خبر دهید علی باز میرسد از راه
📝 #عاطفه_جوشقانیان
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیه السلام
#عید_غدیر
#غزل
🔹قسِیمُ النّارِ وَ الجَنَّه🔹
بیابان بود و قطره قطره دریای جماعتها
و روی پلههای آسمان کوه فضیلتها
عرقریز غدیر و داغ ریگ و سایهٔ سوزان
چه معنا دارد این الفاظ جز اتمام حجتها
خودِ برکه لبالب تشنهٔ تصویر مولا بود
خودِ خورشید هم از عشق او میسوخت ساعتها
خدا برمیگزیند شانهٔ شایستهٔ او را
برای بردن سنگینی بار امانتها
خطابش میکند خطبه: قَسِیمُ النّارِ وَ الجَنَّه
به دست او سپرده میشود تقسیم قسمتها
به آن دستی که بوده دستگیر روزهای سخت
به آن دستی که بالا میرود تا بینهایتها
همان دستی که عمری شد سپر بر سینهٔ توحید
همان دستی که زد بر پیکر تکفیر ضربتها
مبادا پای دستاورد چندین سالهٔ اسلام
بلغزد پای پیمانها، بلرزد دست بیعتها..
اگرچه قصه را دنبال کرد آن کاروانِ چشم
ولی لال است گویا از بیان آن حقیقتها
زمان اندکی داریم تا یار علی باشیم
مبادا از سر ما بگذرد این ابر فرصتها
📝 #جعفر_عباسی
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#مباهله
#قصیده
🔹حجةالله🔹
اگرچه شأن علی «کُلَّ شَیءٍ أحصَینا»ست
ولی فضائل او غیر قابل احصاست
به قلب سورۀ یاسین، علی امام مبین
به بطن سورۀ طاها، علی امام هداست
علی تبلور رحمت به باء بسمالله
ولی به باء برائت شرار قهر خداست
به «اَلّذِی خَلَقَ المَوتَ وَ الحَيَاة» قسم
علی به مُلک خداوند «أَحسَنُ عَمَلا»ست
علی حیات «مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَیّ»
علیست ماء معینی که عین آب بقاست
علیست حصن حصینی که آیةالکرسی
علیست حبل متینی که عروةالوثقیست
علی فروغ حرا، یار غار پیغمبر
علی به چشم محمد، چراغ اوحیناست
علی کسیست که از کودکی قیامت کرد
به پاس حرمت پیر پیمبران برخاست
علی هرآنچه نبی دید، دیده از آغاز
شنیدههای نبی را شنید بی کم و کاست
علی اُذُن، «اُذُنٌ وَاعِيَة»، بِاِذنِالله
علی، سمیع علیم و علی سمیع دعاست
علی پدر، پدر مهربان این امت
علی حقیقت «بِالوالِدَینِ اِحسانا»ست
علی به قاطبۀ خلق، «حجةالله»ست
ولی برای علی، حجت خدا زهراست
::
قیامت از عطش دیدن علی غوغاست
به عشق ساقی کوثر چه محشری برپاست
فقط علیست علمدار حمد در محشر
فقط علیست که در حشر پرچمش بالاست
علی به «إِنَّ إِلَينَا إِيَابَهُم»، ملجأ
به «ثُمَّ إِنَّ عَلَينَا حِسَابَهُم»، مأواست
علی که هیچکجا رد نکرده سائل را
علی که بر سر خوان کرامتش دنیاست
خدا کند که مرا از صراط رد سازد
«هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست»..
بهشت، منزل «طُوبَىٰ لَهُم وَ حُسنُ مَآب»
بهشت، محفل ذکر فضائل مولاست
علیست نور خدا، نور دیدۀ احمد
علیست چشم خدا، نور چشم او زهراست
به حُسن او چه بگویم؟ که او اَباالحَسن است
همه وجود حَسن از کرامت باباست
مرید غیرت و ایثار اوست ثارالله
شهید غربت این مرد، سیدالشهداست
به کربلا برکات از ابوتراب رسید
به یُمن اوست که در تربت حسین شفاست
علی تهجد زینالعباد در محراب
علی صحیفۀ سجاد در مقام دعاست
علیست باقر علم و علیست صادق وعد
علیست کاظم غیظ و علی امام رضاست
علی جواد امامان و هادی امت
به سایۀ نجفش، کاظمین و سامراست
خدا دوباره حسن بر علی کرامت کرد
حسن که عسکر او جن و اِنس و اَرض و سماست
بیا به مسجد سهله که بیت مهدی اوست
بیا که خانۀ امید اهلبیت اینجاست
علیست آینۀ «هَل أَتَىٰ عَلَى الإِنسان»
چه آینه؟ که در او جلوۀ خدا پیداست
نبی به اذن خدا «دَاعِياً إِلَى الله» است
نبی سراج منیر و علی صراط خداست
علیست «حُجَّةٌ الْبَالِغَه»، یقین دارم
خدا گواه که نهجالبلاغه خود گویاست
علی دویست تجلی به جُرج جُرداق است
علی عنایت بیحد به مکتب عیساست
علی مجادلهاش «اَلّتِی هِیَ أَحْسَن»
علی مباهلهاش نیز، «دَعوَة الحُسنی»ست
::
صراط سیرِ الیاللهِ مصطفی، مولاست
که سیر اَنفُسی او به نون اَنفُسَناست
امام هشتم ما مستند به قرآن گفت
مباهلهست که اوج فضایل مولاست
نبی کنار علی «شاهِدٍ وَ مَشهُود» است
خدا گواه، که «يَتْلُوهُ شاهِدٌ» گویاست
کسی که این دو یکی دید، چشم او روشن
کسی که حرف خدا را نخواند نابیناست
علیست جان کلام خدا به «اَنفُسَنا»
قسم به جان محمد «نِساءَنا» زهراست
سزاست جان نبی جانشین او باشد
به جان او، که خلافت برای غیر، خطاست
بیا کنار مسیحا به وادی نجران
ببین که اوج تجلای پنج تن اینجاست
مباهله ثمر «إِنَّمَا يُرِيدُ الله»
مباهله سند محکم حدیث کساست
علی «لِيُذهِبَ عَنكُم»، علی «يُطَهِّرَكُم»
علی به آیۀ تطهیر غایت تقواست
علی به دوش نبی یا نبی به دوش علی؟
خلیل بتشکن کعبه اوست یا طاهاست؟
علی دعای سریع الاجابه میخواند
دمی که ذکر لب او ندای یازهراست
علیست کفو بتول و علیست نفس رسول
علی به کل رسولان ولایتش اولاست
پیمبران خدا را اگر برادر خواند
خدا گواه که این از تواضع مولاست
ترابِ مَقدم او تاجِ عزت آدم
سحاب رحمت او سایۀ سر حواست
علی مدرس ادریس در کتابت وحی
علی به کرسی تدریس، «عَلَّمَ الاَسما»ست
همین که کشتی نوح «اسْتَوَتْ عَلَى الجُودِیّ»
ندا رسید علی کشتی نجات شماست
زمان زمزمۀ لا اِلهَ اِلّا اَنت
علی اجابت یونس به ظلمت دریاست
علی تکلم طور و علی ترنم وحی
علی تجسم نور و علی یَد بیضاست
به ذکر او زکریا شده مسیحادم
نسیمی از نفحات حسین او یحیاست
قسم به آیۀ «اِقْرَأ وَ رَبُّكَ الأَكرَم»
علی کرامت قرآن و معجز طاهاست
چه آیه از «لَعَلِیٌّ حَكِيم» محکمتر؟
علی صریحترین آیۀ کتاب خداست
#امام_علی علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹نگین بخشی🔹
حدیث خاتم و انگشتری بخوان با من
روایت زحل و مشتری بخوان با من
عقیق سرخ، که اندوه میبرد از دل
چو کهربا غمِ صد کوه میبرد از دل
عقیق سرخ در انگشت دست راست، خوش است
اگر که نقش نگین نامی از خداست، خوش است
اگر جدا نشویم از خدا و از ره راست
عقیق، آینۀ عاقبت به خیری ماست
به محفلی که گل سرخ، همزبانم شد
دو بیت ناب شنیدم، که نقش جانم شد:
«بسا کسا که ز تقوا به عرش، سیر کند
ولی چنان شود آخر، که رو به دیر کند
برای هر که دعا میکنی به صدق و صفا
بگو که عاقبتش را خدا به خیر کند»
::
بیا به قصۀ خاتم، به نور برگردیم!
به باغ عشق، به باغ بلور برگردیم
«ابوذر» آن که به صدق حدیث، شد مشهور
که از عشیرۀ عشق است و از قبیلۀ نور
کنار چشمۀ زمزم، به دیگران پیوست
سلام کرد و سخن گفت، تا سکوت شکست
که ای جماعت دلبستۀ رسول خدا!
گرفته روشنی از بازتاب شمس هدی
به گوش خویش شنیدم: که آن پیمبر نور
که بود نور درخشان نخل وادی طور
حدیث فضل علی را به دوستان میگفت
دلیل برتریاش را به این و آن میگفت
علیست در سفر عشق «قائد البرَرَه»
و در حمایت اسلام «قاتِلُ الکَفَره»
کسی که یار علی شد، خداست یاور او
همیشه خرم و سبز است، باغ باور او
و از ولایت او، هر که دست بردارد
هزار بار به ذلت، شکست بردارد
ادامه داد ابوذر، که ای اهالی عشق!
که دلسپردۀ مهرید، مهر والی عشق!
در آن زمان که گل از باغ معرفت چیدم
شگفت واقعهای را به چشم خود دیدم
شگفت واقعهای خارج از تصور بود
ز بندگان خدا «مسجدالنبی» پر بود
معاشران، همه آیات راز میخواندند
و با پیمبر رحمت، نماز میخواندند
که سائلی ز در آمد، سؤال نقش لبش
نیازمند کمک، جانِ عافیتطلبش
از آن نمازگزاران، امید رحمت داشت
امید لطف و کرم با هزار زحمت داشت
ولی کسی به ندایش، نگفت لبیکی
نه مژدهای ز کرامت، نه از کرم پیکی
به ناامیدی بسیار، دیدهای تر داشت
خداخدا به لبش، دست بر دعا برداشت
که ای خدا! تو گواهی، کسی جواب نداد
کسی به تشنگیام، نیم جرعه آب نداد
به حرمتِ عرقِ شرمِ من، نسوخت دلی
کسی نکرد ترحم، به مشت آب و گلی
دلم شکست و نشد همنوای من، نَفَسی
خدا کند که نیفتد نیاز کس به کسی
در آن فضای غمانگیز و التماس و سکوت
که خواند سائل درمانده ربّنایِ قنوت
«علی» که بود در آن آستان به حال رکوع
گشوده بود به افلاکِ نور، بال رکوع
علی که بار امانت نشست برپشتش
اشاره کرد به انگشتری در انگشتش
فقیر آمد و بر دیدگان نهاد آن را
گرفت از کف او خاتم سلیمان را
پیامبر که نمازش تمام شد، آنگاه
ز سوز سینه برآورد، نالهای جانکاه:
که ای خدا که به موسی وزیر بخشیدی!
و «شرح صدر» به او بینظیر بخشیدی!
که برگِ سبز، به دست برادرش دادی
که از برادر او بال و شهپرش دادی
ز پیشگاه تو من، شرح صدر میخواهم
و ماه روشن شبهای قدر میخواهم
امیدوار تو هستم که کارساز تویی
که دلنواز تویی، پردهدار راز تویی
تو آگهی که علی خوبتر ز جان من است
که پرفروغترین مهر خاندان من است
علی که سینهاش از عشق منجلی شده است
ز فیض تربیت من، علی، علی شده است
علی که تیغ اگر زد، برای حق زده است
کتاب معرفت و عشق را ورق زده است
که قُوتِ خستهدلان را به شانهاش بردهست
غمِ شکستهدلان را به خانهاش بردهست
که در مصافش، دشمن ز بیم میلرزد
ولی چو بید، ز اشک یتیم میلرزد
علی که از شب قدر است ناشناختهتر
ندیده عشق از او، مردِ پاکباختهتر
علی، که هست گل دلپذیر من، یارب
چه میشود، بشود او وزیر من، یارب
::
هنوز گرم دعا بود با تمام وجود
که با پیامِ رسا، جبرئیل آمده بود
که ای رسول خدا! آیهای تلاوت کن
و کام جان را، سرشار از حلاوت کن
بخوان که وحی خدا، «إنّما وَلَیُّکُم» است
مراد، ساقی سرچشمۀ «غدیر خم» است
بگو به ساقی کوثر، تو جانشین منی
که روح مکتب و آیینهدار دین منی
تو در رکوع نه تنها زکات بخشیدی
به قلب عالم هستی، حیات بخشیدی
تو شرح آیه «آتَیتُمُ الزّکوة» شدی
تو جان، به متن «اَقیمُ الصّلوة» بخشیدی
به عاشقان ولایت، گل از کرم دادی
به تشنگان هدایت، برات بخشیدی
تو با مجاهدت خویش، با صبوری خود
به رسم و راه نبوت، ثبات بخشیدی
که فتح باب کرم از تو بود روز نخست
قسم به شب که نگینبخشی حسین از توست
همان شبی که شب وصل جاننثاران بود
شبی که سینۀ صحرا ستارهباران بود
شبی که پیکر خورشید بود روی زمین
در آسمان همهجا بود گفتوگوی زمین
شبی که سایۀ یک ساربان به راه افتاد
و برق خنجر از آنجا به چشم ماه افتاد
برای آنکه شود رسم عاشقی خوشتر
عزیز فاطمه انگشت داد و انگشتر
به کربلای حسینی اگر گریز زدم
سری به دامنِ آن دشت لالهخیز زدم
مرا به صبح چنین دلپذیر میبخشند
مرا به حرمت و قدر غدیر میبخشند
قسم به فجر و «شفق» روی دل به عاشوراست
غدیر حادثهای متصل به عاشوراست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/3811
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#لیلة_المبیت
فرازی از یک #مثنوی
🔹مبدأ دوران🔹
شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب
در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بیزره آمده در معرکه یکبار دگر
تا خودِ صبح، خطر دور و برش میچرخید
تیغِ عریان شده بالای سرش میچرخید
مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده
باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی
و محمد خود او بود و نفهمید کسی
در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند
بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد
بگذارید بگویم خطر عشق مکن
«جگر شیر نداری سفر عشق مکن»...
باز هم یک نفر از درد به من میگوید
من زبان بستهام و خواجه سخن میگوید:
«من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم»
طاقت آوردن این درد نهان آسان نیست
شِقشقیّهست و سخن گفتن از آن آسان نیست...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/4291
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#وحدت_اسلامی
#مثنوی
🔹بمانیم با علی🔹
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟
با این نگاه شعلهور از برق افتراق
با این نگاه خط زده بر خطبهٔ وفاق
با این نگاه پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله
با کیست این نگاه؟ پی چیست این نگاه؟
آیینهٔ نگاه علی نیست این نگاه
چشم علی که محو افقهای دور بود
از درد و داغ شعلهور اما صبور بود
چشمی که خطبه خطبه نگاهی شگرف داشت
چشمی که با همیشهٔ تاریخ حرف داشت
آن حرفها چه ژرف، چه ژرفند خواندهاید؟
آن حرفها شگفت و شگرفند خواندهاید؟
از درد بیامان چه بگویم؟ شنیدهاید
از خار و استخوان چه بگویم؟ شنیدهاید
مولا رسیده بود به سوزانترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف
تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
این بار در غلاف به فریاد دین رسید
چون لیلة المبیت، علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت
آتش به سینه داری اگر، شعلهور مباش
هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش
دامن مزن به آتش این قیل و قالها
از حق بگو، چنانکه علی گفت سالها
از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی، نه به توهین و افترا
القصه سیرهٔ علوی این چنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی! این چنین نبود
بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه، یا علی
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/652
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#وحدت_اسلامی
#چارپاره
🔹ندای وحدت🔹
از زبان ذوالفقار...
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
گوش دنیا شنیده است مگر؟
چون غریو صدای من فریاد
هستی من زبان سرخ من است
از حقیقت هماره دم زدهام
بارها در میان معرکهها
ختم بیداد را رقم زدهام
بارها در میان معرکهها
لشکر کفر در کمینم بود
آنچه جان میستاند از دشمن
برق چشمان تیزبینم بود
چشم بگشا که در دل تاریخ!
آنچه پیداست رد پای من است!
گوش خود تیزتر کن و بشنو!
اندکی بغض در صدای من است
گرچه آشفته بودم و بیتاب
گاهِ صبر آمد و غلاف شدم
گرچه جانم سراسر آتش بود
آب سردی بر اختلاف شدم
کنج دیوار خانهٔ مولا
سر من بود اگر چه گرم قنوت
سالها در غلاف دم نزدم
وا نکردم دهان مگر به سکوت!
سالها در رکاب صاحب صبر!
خون دل خوردم و گزیدم لب!
من نبودم اگر میان نیام
که نمیماند نامی از مکتب!
تیغ بودم ولی رسالت من!
نه بریدن، که وصل کردن بود
دین حق را برادری کردن
مثل دِینی به روی گردن بود
اینک اما چرا؟ نمیدانم؟
عدهای بیقرارتر از من
آتش معرکه شدند و شدهست
تیغشان ذوالفقارتر از من!
در هیاهوی فتنهها باید
اقتدا کرد یکصدا به امام
فتنه را سربریدن آسان نیست
که خواصاند چشم و گوش عوام
بهتر از من مگر گواهی هست
من که دیدم امام اُمّت را
در هیاهوی فتنه نشنیدم
از لبش جز ندای وحدت را
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🌐 shereheyat.ir/node/4321
✅ @ShereHeyat