#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#غزل
🔹راز الهی🔹
ای نام تو از صبح ازل زمزمۀ رود
ای زمزم جاری شده در مصحف داود
آن روز که در سجده فتادند ملائک
جز نام تو، جز نام تو، «الله» چه فرمود؟
افشای تو، ای راز الهی، به غدیر است
آغاز درخشیدن تو روز ازل بود
محبوب اناجیلی و سرلوحۀ تورات
قرآنِ بهحرفآمده! ای قاصد و مقصود..
جز بر اثر عشق تو حق را نتوان دید
بی مهر تو ابواب تماشا شده مسدود..
بی مرز چنانی که در اوهام نگنجی
کی طاقت دیدار تو دارد منِ محدود
ای عطر تو پیچیده در ابیات خرابم
«از آتش عشق تو دلم سوخته چون عود»
توصیف تو آنسان که تویی راه ندارد
از من بپذیر آتش آمیخته با دود
📝 #قربان_ولیئی
🌐 shereheyat.ir/node/5227
✅ @ShereHeyat
#عید_غدیر
#مثنوی
🔹عیدترین عید🔹
ذیالحجه، روزهای سپیدی که دیدنیست
لبخندهای روشن عیدی که دیدنیست
فصلیست عاشقانه از این فصل غافلیم
غرق فروع مانده و از اصل غافلیم
ذیالحجه این سپیدترین عید را ببین
یومالغدیر عیدترین عید را بیین
ذیالحجه عاشقیست که شوقش زبانزد است
دلدادۀ محمد و آل محمد است
دارد هزار جلوۀ روشن به خاطرش
از آخرین پیامبر و حج آخرش
از حجةالوداع سرودیم پیش از این
از حجةالتمام بگوییم بیش از این
ذیالحجه شاهد است که در حجةالتمام
میگفت آخرین نبی از اولین امام
او خطبه خواند، خطبۀ او را نخواندهایم
دردا نخواندهایم و دریغا نخواندهایم
او خطبه خواند، خطبۀ او خط به خط علیست
حرف رسول، اول و آخر فقط علیست
از حجةالوداع سرودیم پیش از این
از حجةالبلاغ بگوییم بیش از این
یا ایها الرسول زمان بیان رسید
بلّغ! که وقت سختترین امتحان رسید
باید نگفتهها دم آخر بیان شوند
تا مرد و زن به حب علی امتحان شوند
میزان سنجش است و عیار است مرتضی
آری قسیم جنت و نار است مرتضی
ذیالحجه شاهد است که در حجةالتمام
میگفت آخرین نبی از آخرین امام
ذیالحجه ایستاده در این راه ناتمام
چشم انتظار آمدن آخرین امام
او که خلیفةالنبی و والی الولیست
سر تا به پا محمد و پا تا به سر علیست
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#مثنوی
🔹صراط المستقیم🔹
دستهایت را که در دستش گرفت آرام شد
تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد
دستهایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:
مؤمنین! یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:
خوب میدانید در دستانم اینک دست کیست؟
نام او عشق است، آری میشناسیدش: علیست
من اگر بر جنگجویان عرب غالب شدم
با مددهای علی بن ابیطالب شدم
در حُنین و خیبر و بدر و اُحُد گفتم: علی
تا مبارز خواست «عمرو عبدود» گفتم: علی
در حرا گفتم: علی، شب با خدا گفتم: علی
تا پیام آمد بخوان «یا مصطفی»! گفتم: علی...
مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یدُ الله» آمدم تا «فوقِ اَیدیهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستاند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الآفِلین»
دست او در دست من، یا دست من در دست اوست؟
ساقی پیغمبران شد یا دل من مست اوست؟
یکصد و بیست و چهار آیینه با هر یک هزار،
ساغر آوردند و او پر کرد با چشمی خمار
آخرین پیغمبر دلدادهام در کیش او
فکر میکردم که من عاشقترینم پیش او...
بعد از این سنگ محک، دیگر ترازوی علیست
ریسمان رستگاری، تار گیسوی علیست
من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» این هم «صراط المستقیم»
چهرهاش تفسیر «نور» و شانههایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور» و شور مرکبش «والعادیات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/641
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#مربع_ترکیب
🔹دریای کرم🔹
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمان من امروز به هم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها از جَرَیان تو خبر داشتهاند
بادها پرده ز اسرار تو بر داشتهاند
خاکها چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایۀ رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یکتنۀ قلعۀ خیبر بودن
با پیمبر همۀ عُمر برادر بودن
نفست عطر نفسهای محمد دارد
بردن نام تو شیرینی بیحد دارد...
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرّق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هرکه به یاران تو پیوست شدیم
تا ز پیمانۀ «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم
عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد
نان بدگوی بد اندیش تو را آجر کرد
اولین مرحلۀ عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است...
در شب قدر به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
📝 #احمد_حسینپور_علوی
🌐 shereheyat.ir/node/3998
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#غزل_مثنوی
🔹عشق ولی الله است🔹
قصه را زودتر ای کاش بیان میکردم
قصه زیباتر از آن شد که گمان میکردم
برکهای رود شد و موج شد و دریا شد
با جهاز شتران کوه اُحُد برپا شد
و از آن آینه با آینه بالا میرفت
دست در دست خودش یکتنه بالا میرفت
تا که بعثت به تکامل برسد آهسته
پیش چشم همه از دامنه بالا میرفت
تا شهادت بدهد عشق ولی الله است
پله در پله از آن مأذنه بالا میرفت
پیش چشم همه دست پسر بنت اسد
بین دست پسر آمنه بالا میرفت
گفت: اینبار به پایان سفر میگویم
بارها گفتهام و بار دگر میگویم
راز خلقت همه پنهان شده در عین علیست
کهکشانها نخی از وصلۀ نعلین علیست
گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش
بگذارید که یک شمه بگویم؛ دستش ـ
هر چه در عالم بالاست تصرف کرده
شب معراج به من سیب تعارف کرده
گفتنیها همگی گفته شد آنجا اما
واژه در واژه شنیدند صدا را اما
سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد
آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/650
✅ @ShereHeyat
#عید_غدیر
#غزل
🔹جهان ایستاده است🔹
ای خوشمسیر برکه!...قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیدهست کاروان
پیغام بازگشت بده هر که رفته را
لختی درنگ کن که بیایند ماندگان
لختی درنگ کن که جهان ایستاده است
بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان
وقتش شدهست برکۀ کم آبِ دوردست!
کمکم رسد تلاطم موجت به بیکران
تصویر دست کیست در آیینهات؟ ببین!
این دستها رسانده زمین را به آسمان
دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد
دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!
📝 #محمدمهدی_سیار
🌐 shereheyat.ir/node/2906
✅ @ShereHeyat
#عید_غدیر
#غزل
🔹معراج دستان تو🔹
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
«و اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی» یعنی که ای باران!
غرض از خلقت دنیای تشنه با تو حاصل شد
کنار برکهای جاری شد احکام وفاداری
وضو با هر سرابی غیر از این سرچشمه، باطل شد
شکافندهتر از فجری که سر زد بین روز و شب
میان حق و باطل، ذوالفقارت حدّ فاصل شد
تو هارون و نبی موسی، تو جان او و او مولا
کدامین سامری بین تو و جان تو حائل شد؟
نماز صبح در محراب، باران بند میآید
پس از آن چاه تنها گریه کرد و آبها گل شد
📝 #انسیه_سادات_هاشمی
🌐 shereheyat.ir/node/5331
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#عید_غدیر
#مثنوی
🔹خبر علیست🔹
خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند
خبر رسید به نقل از سبو، به نقل از خُم
شراب ناب رسیده، بههوش ای مردم!
در اوج هجمۀ گرما، خبر گوارا بود
خبر، شکفتن چشمه میان صحرا بود..
خبر که راه زیادیست در سفر بوده
رسانده است به ما آنچه عشق فرموده
خبر حنین، خبر نهروان، خبر خیبر
خبر، ولایت مولا و آل پیغمبر
خبر یکیست ولی با دوازده عنوان
که گاه در پی صلح است و گاه در میدان
خبر، برادر پیغمبر است میدانی؟
خبر علیست، خبر حیدر است میدانی؟
خبر که بال زد و رفت و در جهان پیچید
پرندهتر شد و در هفت آسمان پیچید
خبر نبود، صدا بود در شب معراج
علی، صدای خدا بود در شب معراج
خبر، بهانۀ تبریک بین مردم شد
خبر امانت حق بود، پس چرا گم شد؟
خبر که خانهنشین شد، که صبر شد کارش
که شقشقیه شد و آهِ سینه شد یارش
خبر رسید برادر! به شمع بیتالمال
و بعد از آن جگرش سوخت از غم خلخال
نشست یکه و تنها، کسی نشد یارش
خبر رسید به ما بغض «اَین عمّارش»
خبر دهید که یاران رفته برگردند
پیادگان و سواران رفته برگردند
خبر دهید زمان غروب تردید است
غدیر، چشم به راه طلوع خورشید است
هر آنکه در صف یاران اوست، بسم الله
خبر دهید علی باز میرسد از راه
📝 #عاطفه_جوشقانیان
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیه السلام
#عید_غدیر
#غزل
🔹قسِیمُ النّارِ وَ الجَنَّه🔹
بیابان بود و قطره قطره دریای جماعتها
و روی پلههای آسمان کوه فضیلتها
عرقریز غدیر و داغ ریگ و سایهٔ سوزان
چه معنا دارد این الفاظ جز اتمام حجتها
خودِ برکه لبالب تشنهٔ تصویر مولا بود
خودِ خورشید هم از عشق او میسوخت ساعتها
خدا برمیگزیند شانهٔ شایستهٔ او را
برای بردن سنگینی بار امانتها
خطابش میکند خطبه: قَسِیمُ النّارِ وَ الجَنَّه
به دست او سپرده میشود تقسیم قسمتها
به آن دستی که بوده دستگیر روزهای سخت
به آن دستی که بالا میرود تا بینهایتها
همان دستی که عمری شد سپر بر سینهٔ توحید
همان دستی که زد بر پیکر تکفیر ضربتها
مبادا پای دستاورد چندین سالهٔ اسلام
بلغزد پای پیمانها، بلرزد دست بیعتها..
اگرچه قصه را دنبال کرد آن کاروانِ چشم
ولی لال است گویا از بیان آن حقیقتها
زمان اندکی داریم تا یار علی باشیم
مبادا از سر ما بگذرد این ابر فرصتها
📝 #جعفر_عباسی
✅ @ShereHeyat
#عید_غدیر
#غزل
🔹حکم ولایت🔹
من ماجرا را خوب یادم هست
چون کاروان ما جلوتر بود
پیکی رسید و گفت برگردید
دستور، دستور پیمبر بود
چرخید سرهای شترهامان
چون با محمد بود دلهامان
فرمانبری از حرف پیغمبر
با حج برای ما برابر بود
خیل عظیم حج گزاران را
گرد درختانی کهن دیدیم
کار بنای سایهبانها با
عمار و سلمان و ابوذر بود
زنگ شترها از صدا افتاد
از دشت حتی رد نمیشد باد
راوی به حرف خویش پایان داد
یعنی محمد روی منبر بود
«اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینی...»
«مَن کُنتُ مَولاهُ عَلی مَولاه...»
بانگ رسایی داشت پیغمبر
هرچند بعضی گوشها کر بود
آنها که میدیدند میخواندند
از چشم پیغمبر مرادش را
آنها که نشنیدند میدیدند
در دست او دست برادر بود
هم برکه هم دریا شهادت داد
هم طور هم سینا شهادت داد
حتی شن صحرا شهادت داد
حکم ولایت دست حیدر بود
از خندق و از بدر تا خیبر
تا لحظۀ آخر که در بستر...
از ابتدا حرف از ولایت بود
آری! ولایت حرف آخر بود
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/5320
✅ @ShereHeyat
#عید_غدیر
#غزل
🔹منظومۀ بیکران🔹
اینجا گرفتهست مردی بر روی دست آسمان را
مردی که در قبضۀ خود دارد تمام جهان را
آورده با ذوق سرشار در پیش چشمان مردم
تصویر زیبایی از این منظومۀ بیکران را
در هالۀ روشن وحی با قلبی آکنده از مهر
آیینه بر دوش دارد اینبار باری گران را
در جشن «من کنت مولاه...» آیینۀ نور کردهست
لبریز از روشنیها چشمان پیر و جوان را
با شور و حالی فراگیر در امتداد رسالت
جبریل در حلّه نور آورده این ارمغان را
باید علی بود و فهمید باید علی بود و حس کرد
در آسمان حقیقت تکبیر افلاکیان را
همراه بارانی از گل ای دشت شور و بشارت
در برکه جاری کن امروز تصویر رنگینکمان را
گویا نوای بلال است... آری! که با عطر مولا
بر آسمان میفشاند گلنغمههای اذان را
📝 #سیدمحمد_بابامیری
🌐 shereheyat.ir/node/646
✅ @ShereHeyat
#عید_غدیر
#غزل
🔹سرانجام🔹
تند شد ناگاه آری نبض صحرا در غدیر
رفت بالا، رفت بالا دست دریا در غدیر
نام مولا را نبی تا آسمان فریاد زد
تا عیان گردد عیار لفظ مولا در غدیر
این رسالت بی علی هرگز سرانجامی نداشت
نخل دین حاصل نمیداد آری الّا در غدیر
واقعه گل کرد و خاری شد به چشم عدهای
یاسهای ارغوانی شد شکوفا در غدیر
سینهها لبریز شد از کینۀ نام علی
گرچه «بَخٍّ» بود گویا روی لبها در غدیر
بارها تکرار شد مَن کُنتُ مولای نبی
این جماعت گوششان کر بود آیا در غدیر؟
روز را انکار کردند این علینشناسها
تابش خورشید را کردند حاشا در غدیر
::
زینب کبری تماشا کرد در صحرای خون
زخمهایی را که دارد ریشه تنها در غدیر
📝 #سیدعلی_نقیب
✅ @ShereHeyat